|

زلزله و توسعه

چگونه رویدادهای تلخ طبیعت می‌توانند به هم‌افزایی مردمان تبدیل شوند

هشتم بهمن‌ماه سال 1401 بود که ناگهان خبری تلخ به گوش همه رسید. زلزله‌ای با بزرگای نزدیک به 6، شهرستان خوی را لرزاند و تلفات جانی کم‌شمار و خسارات ساختمانی بسیار به بار آورد. زمستان بود و هوای سرد. خوی یکی از شهرهای زیبا و با قدمت استان آذربایجان غربی است.

زلزله و توسعه

حسن فتاحی:هشتم بهمن‌ماه سال 1401 بود که ناگهان خبری تلخ به گوش همه رسید. زلزله‌ای با بزرگای نزدیک به 6، شهرستان خوی را لرزاند و تلفات جانی کم‌شمار و خسارات ساختمانی بسیار به بار آورد. زمستان بود و هوای سرد. خوی یکی از شهرهای زیبا و با قدمت استان آذربایجان غربی است. این شهر که از پیشینه تاریخی بلندبالایی برخوردار است و مکان‌های تاریخی بسیار دارد، در دوره معاصر صد سال از شهر‌شدن می‌گذرد. مردمان این شهر به زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گویند و اندکی هم در اطراف آن به کردی کرمانجی. به گمانم اگر امروز از خوی و روستای اطراف آن سرشماری صورت گیرد، شاید به نیم میلیون نفر هم نرسد. در آخرین سرشماری که ویکی‌پدیا نوشته، جمعیت این شهر و توابع آن چهارصد هزار نفر هم نبوده است و ازآنجایی‌که رشد جمعیت چندان زیاد نبوده و مهاجرت هم صورت گرفته؛ بنابراین حدس می‌زنم عدد نیم میلیون نفر منطقی باشد. این شهر با شهر وان در ترکیه که امروزه ایرانی‌ها برای خرید و گردش بسیار به آنجا می‌روند، از طریق بازارچه مرزی‌اش کمتر از صدوپنجاه کیلومتر مسافت دارد. در هر حال شهر خوی در فضای سیاسی خاصی که بر داخل و خارج کشور حکمفرماست، لرزید. بگذارید همین‌جا و در آغاز این نوشته، این جمله را بار دیگر و شاید برای بار دهم بازگو کنم که زلزله از رگ گردن به ما ایرانی‌ها نزدیک‌تر است. ایران زلزله‌خیز است و این بار قرعه به نام شهرستان خوی خورد. بعد از زلزله، من و دوستانم، مثل همیشه و مانند چندین گروه امدادرسانی دیگر، دست‌به‌کار شدیم تا به آسیب‌دیدگان زلزله کمک کنیم. برای من این وظیفه‌ ملی، از زلزله بم آغاز شد. نخستین کمک‌هایم هم از داروخانه زنده‌یاد پدرم شروع شد. این روند کماکان ادامه دارد و هرروز ما در امدادرسانی تجربه‌های بیشتری کسب کرده‌ایم؛ اما بخش تلخ ماجرا دو چیز است. یکی اینکه بسیاری از دوستانم که همگی گروه امدادرسانی را تشکیل داده بودیم، از ایران مهاجرت کرده‌اند و فقط کمک مالی می‌کنند. دیگر اینکه اقتصاد نابسامان و گرانی هر بار بیش‌ازپیش امدادرسانی مطلوب را با دشواری روبه‌رو می‌کند؛ اما در این یادداشت می‌خواهم به رویداد تلخ زلزله از دریچه توسعه نگاه کنم.

زلزله چیست

اجازه دهید پیش از هر چیز بسیار کوتاه بگویم زلزله چیست. زمین‌لرزه پدیده‌ای زاستاری یا طبیعی است که در جهت به ترازمندی رسیدن پوسته زمین رخ می‌دهد. زمین‌لرزه همراه با شکستگی یا جابه‌جایی لایه‌های زمین است که این عمل همراه با تولید امواج لرزه‌ای همراه است. از ویژگی‌های مهم این امواج، سرعت بالای آن یعنی سه تا چهار کیلومتر در ثانیه است؛ ازاین‌رو اگر در محل شکستگی‌ها یا در اطراف آنها بنایی بدون رعایت اصول مهندسی ساخته شود، آن سازه در اثر عبور امواج زمین‌لرزه آسیب خواهد دید. دانش اندک انسان در پیش‌بینی زمان و مکان وقوع از یک‌ سو، ساخت‌وساز در جاهایی که بدیهی است نباید ساخت و مصالح ساختمانی نامرغوب از سوی دیگر سبب شده زلزله از مخرب‌ترین پدیده‌های زمین‌شناختی باشد که آسیب‌های جدی وارد می‌کند؛ هم جانی و هم مالی.

توسعه چیست

پیش از آنکه بخواهم رابطه میان زلزله و توسعه را بگویم، باید چکیده و کوتاه بگویم توسعه یعنی چه. توسعه در زبان فارسی برگردان واژه «Development» است. درباره تعریف توسعه شاید پژوهشگران نتوانند به یک جمع‌بندی کامل برسند و بگویند این تعریف یک‌خطی معنای توسعه است؛ کما‌اینکه حداقل صد پژوهشگر از شاخه‌های گوناگون تعریفی مختص خودشان ارائه کرده‌اند؛ اما دو چیز مشخص است. یکی اینکه شاخص‌های توسعه چیست؟ چنان‌که بخش زیادی از پژوهشگران بر سر آن توافق دارند و دیگری تمایز توسعه با رشد و پیشرفت است؛ اما یک نکته در تمام این تعریف‌ها و شاخص‌ها بسیار پررنگ است. انسان و اجتماع انسانی ستون فقرات و محور توسعه است. در خیال خود شهری را تصور کنید با دو خیابان و دو مدرسه و چند امکانات شهری دیگر. اگر ما این دو خیابان را بدون هیچ تغییری به چهار خیابان و دو مدرسه را به چهار مدرسه برسانیم، رشد داشته‌ایم؛ یعنی وضع موجود را افزوده‌ایم و تکثیر کرده‌ایم. حال اگر در این دو خیابان و دو مدرسه امکاناتی را بیفزاییم؛ مانند چراغ‌های راهنما، علائم رانندگی، جایگاه سوخت و نیز در مدرسه، کلاس‌ها را به فناوری روز تجهیز کنیم و زمین چمن بسازیم و بسیاری کارهای دیگر، آن‌ وقت پیشرفت رخ‌ داده است؛ اما اگر بیاییم امکانات را در راستای رفاه روانی و آموزش شهروندی و کاستن از تنش‌ها به ساختار اضافه کنیم، آن‌ وقت توسعه را تجربه کرده‌ایم. به زبان ساده اگر پلیس راهنمایی و رانندگی آموزش نبیند که چگونه رفتار کند، اگر شهروندان ندانند که چرا و چطور باید حقوق خود و دیگران را رعایت کنند، در هنگام تصادف خشونت نورزند و به هنگام حادثه خود را مسئول بدانند یا در مدرسه آموزگاران دوره‌های بازآموزی بروند، رفتارشان با دانش‌آموزان بهبود یابد، تنش‌ها کاهش یابد و مواردی ازاین‌دست، آن‌ وقت می‌توان گفت مدرسه در مسیر توسعه است. پس جان کلام اینکه توسعه امری انسانی-ساختاری است. بدون انسان توسعه‌یافته کشور هم توسعه نخواهد یافت؛ حتی اگر فروش نفت 10 برابر شود و تحریم‌ها تمام شوند و سنگ‌فرش خیابان‌ها از طلا ساخته شود.

گروه‌های مردمی پای‌ کار بودند

وقتی در خوی زلزله آمد، خیلی زود گروه‌های مردمی پای‌ کار آمدند. ایرانی‌ها همواره در چنین مواقعی خیلی زود واکنش نشان داده و وارد عمل می‌شوند. اگرچه با دیدگاه‌های متفاوت و حتی متضاد هم؛ اما همگی در اینکه حالا باید امدادرسانی شود، همدل هستند. زلزله خوی هم از این اصل جدا نبود. چند نکته در رویدادهای چند سال پیش‌رو بسیار چشمگیر بود. هماهنگی‌های گروه‌های مردم‌نهاد یا ان‌جی‌او‌ها یا همان سازمان‌های مردم‌نهاد که به آن سمن می‌گویند، بهبود یافته است. بخشی از آن به‌ واسطه تجربه است و بخشی هم به خاطر فناوری. من با چندین گروه دیگر، جز دو گروهی خودم مستقیم با آنها کار می‌کردم، در تماس بودم. تمام گروه‌ها علاوه بر اینکه با جان‌ودل کار می‌کردند، در مقایسه با 10 سال پیش حرفه‌ای‌تر شده بودند. اگرچه همواره بی‌نظمی دیده می‌شود و بخشی از آن برگرفته از تخلیه هیجانی است. برخی افراد توان پایش هیجان و اندوه را ندارند و گمان می‌کنند باید هر چیزی که دیدند بخرند و برای زلزله‌زدگان بفرستند؛ اما روی‌هم‌رفته گروه‌های مردمی بسیار خوب توانستند در مدیریت اوضاع کمک کنند. نکته دیگری که خیلی به یاری افراد آسیب‌دیده و افراد کمک‌رسان آمد، فناوری و شبکه‌های اجتماعی بود. فناوری ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی خیلی خوب بازتاب‌دهنده روندها و کمبودها بودند. البته بگذریم از این موضوع که در حوادث همواره سه دسته افراد نامطلوب وجود دارند. برخی پلیدانه رنج و بحران دیگری را برای منافع شخصی، چه شامل برندسازی و چه شامل سوءاستفاده برای اهداف سیاسی به کار می‌گیرند. برخی دیگر گروه‌پذیری و نظم‌پذیری کمی دارند و نمی‌توانند در چارچوب امدادرسانی کنند و چون روند امدادرسانی را هم درک نمی‌کنند، مدام می‌گویند مردم به حال خود رها شده‌اند و کسی به دادشان نمی‌رسد. این مسئله ابدا به این معنا نیست که ایران در امدادرسانی مشکل ندارد؛ اما امدادرسانی اصول و قانون و قاعده دارد. دسته سوم هم کسانی هستند که کار دیگران را به نام خودشان مصادره می‌کنند که توضیح بیشتر نیاز ندارد؛ اما اگر از این سه دسته بگذریم، گروه‌های مردمی زحمت بسیار کشیدند و هنوز هم ادامه دارد.

دوستانی دارم بهتر از برگ درخت

برای اینکه دقیق‌تر بگویم چرا گروه‌های مردمی خوب عمل کرده‌اند، می‌خواهم سازوکار امدادرسانی گروه‌هایی را که خودم حضور داشتم و برای مردم خوی انجام‌ وظیفه کردم، شرح دهم. از همان سال‌های دور که من و دوستانم تصمیم گرفتیم در رویدادهای تلخ به کمک مردم بشتابیم، اصل را بر این گذاشتیم که امدادرسانی ما تخصصی باشد و برداری در راستای بردار کمک‌های نهادهای بزرگ همچون ارتش و هلال‌احمر باشد. بنابراین در زلزله خوی هم چنین کردیم. برای نمونه یکی از دوستان خوبم، وحید دامن‌افشان که هم ریاضی‌دان است و هم وبلاگ‌نویس و متخصص حوزه‌های نرم‌افزاری، از توانایی‌های خودش برای دریافت کمک‌های مالی بسیار بهره برد. وحید هرگز به شهر خوی نرفت، اما کاری که کرد بزرگ بود. امدادرسانی بدون کمک‌های مالی معنا ندارد. این نخستین‌بار نیست که وحید توانایی تخصصی‌اش را برای کمک به کار می‌بندد و کاری را که باید انجام می‌دهد. دوستان خوبم در خارج از کشور، ازجمله خانم‌ها فتحی، بیات، خانی، مدرسی و دیگر دوستان عزیزم، با توجه به توانایی مالی‌ای که دارند، کمک مالی خوبی را برای ما فراهم آوردند. دوستان ارامنه عزیزم با تهیه کالاهای مورد نیاز، ازجمله پتو، بسیار یاری رساندند. مواد غذایی و بهداشتی را هم خیلی‌ها به دست ما رساندند تا ارسال کنیم. اما فرایند ارسال هم سازمان‌یافته بود. نخست برای یکی از گروه‌های مستقر در منطقه که مدیریت آن بر عهده فردی کارآزموده و کار‌بلد با نام خانم باباخانی است، ارسال می‌شد؛ سپس ایشان بر اساس نیازسنجی روزانه اقدام به توزیع می‌کردند. بد نیست به این نکته اشاره‌کنم که در زلزله مهیب ترکیه، در برخی شبکه‌های اجتماعی می‌خواندم که مثلا فلان گروه در ترکیه برای زنان فلان کار را کرده است، اما هیچ اشاره‌ای نشد که در همین شهرستان خوی، مؤسسه مهر شمس‌آفرید که حوزه تخصصی‌اش مشکلات بانوان است، تا چه اندازه در سامان‌دهی زنان بی‌سرپرست، زنان صاحب فرزند، زنان پیر، زنان بیمار و موارد دیگر کار کرد. حتی برای کودکان خوی محل بازی درست کردند. این گفته‌ها نه به معنای این است که در امدادرسانی ایرادی نبوده و نه به این معناست که همه‌چیز بی‌نقص بوده است. صرفا می‌خواهم بگویم در این زلزله گروه‌های مردمی در حد و اندازه توان‌ خود خوب عمل کردند. افرادی به ما کمک می‌کردند که شاید ندانند شهرستان خوی کجا واقع شده است. در گروه کاری ما، تمام کالاها از سراسر کشور را کارمندان خوب انتشارات گوتنبرگ و به‌ویژه آقای حسین‌زاده عزیز بسته‌بندی کرد و تحویل ترابری داد. او می‌گفت من با بسته‌بندی کمک می‌کنم. این موارد که گفتم بخش‌هایی از کار بود. چند صد نفر-ساعت زمان صرف می‌شد تا بدانیم الان کار درست چیست. می‌خواهم بر این نکته تأکید کنم که ضعف امکانات و فناوری و نیز کم‌توانی مالی که گریبان‌گیر همه است، در روند کار به چشم می‌آید، اما نکته مهم اینجاست: توسعه کشور زمانی رخ می‌دهد که افراد بتوانند با هم همکاری و گفت‌وگو کنند. گروه کاری ما از داروهای مورد نیاز گرفته تا دستکش، جوراب، اسباب‌بازی، شیره، عسل، خرما و شامپو را تهیه کردند و بر اساس نیازمندی‌ها توزیع شد. اینجا همان نقطه تلاقی توسعه و زلزله است. افراد، چه همچون باباخانی و دانشور در منطقه و چه همچون بیات در دوردست‌ها، همگی یک هدف داشتند و همگی بیش از اقدام داده دریافت می‌کردند تا بدانند چه چیزی لازم است. گفت‌وگو و حتی اختلاف‌نظر حاکم بود، اما کار پیش می‌رفت. همفکری وجود داشت و مشورت‌گرفتن. روند توسعه کشور هم این‌گونه است. تا زمانی که مردم یاد نگیرند با هم گفت‌وگو کنند، همزیستی کنند، نوع‌دوستی داشته باشند و روی یک هدف متمرکز شوند، توسعه رخ نخواهد داد.

مردمان یک‌دل و کشور یکپارچه

موضوع مهم دیگری که می‌خواهم به آن اشاره‌کنم و نشان دهم نشان از توسعه‌دوستی مردم ایران دارد؛ باوجود تمام دشواری‌ها، کمک‌رسانی مالی و کالایی، از تمام کشور، بدون دخالت قومیت و زبان بود. دوستان خارج از کشور هم که جای خود دارند. از کرمان و خوزستان تا مشهد و گیلان و همان‌طور که اشاره کردم هم‌میهنان نازنین ارامنه، کمک کردند. حواس‌مان باشد که زلزله خوی زمانی رخ داد که فضای سیاسی کشور ملتهب بود و افراد مجعولی بودند و هستند که آرزوی خبیثانه تکه‌تکه‌کردن ایران را دارند و واژگان دروغین ملت‌های ایرانی را بر زبان می‌رانند. حوادث سیاسی و رویداد زلزله خوی نشان داد میهن‌دوستی و یکپارچگی مردم ایران بر هر اندیشه زشتی که برخی در سر دارند، چیره است. توسعه ایران به دو چیز نیاز مبرم دارد؛ نخست مردمانی یکپارچه و یکدست و دیگر حضور زنان. جامعه‌شناسان برجسته بر این باورند که زنان محور توسعه ایران هستند و اگر بگویم در همین چندین گروه امدادی مردمی که من در تماس بودم یا حضور داشتم، 80 درصد کار بر عهده زنان بود و بسیار هم خوب عمل کردند. زنی را داشتیم که در خوی سیم‌کشی برق و کارهای فنی انجام می‌داد. پزشکان زن بسیار مسئولانه عمل کردند و تمام اینها نوید این را می‌دهد که جامعه زنان ایران توسعه‌خواه است.

مشکلاتی که داشتیم و داریم

شاید برخی بگویند هیچ مشکلی نبود! چرا مشکلات بود، بسیار هم بود. علاوه بر مشکل، اختلاف‌نظر هم بود. برای نمونه میان من و خانم باباخانی بر سر تهیه حمام برای مردم اختلاف‌نظر فنی وجود داشت و در نهایت توانستیم به راه‌حل برسیم. زمستان بود و رفت‌وآمد دشوار. بخشی از مشکلات درواقع از پیش هم بودند و فقط امواج زلزله آن را عیان کرد. نمونه آن سازه‌های ناایمن بود. مشکل دیگری که داشتیم، ناهماهنگی‌های همیشگی بودونبود آمار درست بود. برای نمونه ما نمی‌دانستیم در خوی چند نفر بیمار ام‌اس داریم تا برایشان از کانال‌های دارویی کشور امدادرسانی کنیم. این را از این‌ جهت می‌گویم که ایران کشوری حادثه‌خیز است. در حوادث آمار درست و دقیق بی‌نهایت مهم است. از روی آمار است که می‌توان امدادرسانی حرفه‌ای انجام داد. در ایران شاید ارزش آمار ریزودرشت از نفت هم باارزش‌تر باشد. ازجمله مشکلات دیگری که داشتیم، نبود فناوری‌‌های نوین بود. برای نمونه کافی است امدادرسانی ژاپن را با ایران مقایسه کنید. مشکل دیگری که بسیار به چشم ما پررنگ آمد، آموزش‌ندیدگی مردم ایران در برخورد با حوادث است. گویی مردم باورشان نشده که ایران زلزله‌خیز است. فقط در خیال خود تصور کنید اگر در تهران زلزله بیاید، چند درصد از مردم، مستقل از سمن‌ها و دولت می‌دانند چه کنند و برای آن آمادگی دارند. خوی منطقه کوچکی بود، اما شهرهای بزرگ چنین نیستند. آموزش مدام و مداوم مردم می‌تواند نقش مهم در کاهش تلفات جانی و اقتصادی داشته باشد.

بحران و دو روی سکه

پروفسور جان ایوری در کتاب معروف خود، بحران تمدن، به نقل از چینی‌های باستان می‌نویسد که آنان بر این باور بودند که بحران دو معنا دارد: یکی تهدید و دیگری فرصت. سیل و زلزله و دیگر حوادث بحران هستند که همواره خواهند بود. حتی بحران‌هایی که خودمان ساخته‌ایم هم همچون آلودگی هوا و کمبود آب و موارد دیگر چنین‌ هستند. بحران جزء جدایی‌ناپذیر زندگی اجتماعی انسان‌ها و کشورهاست. مسئله مهم هوشمندی برخورد با آن است. کشورهایی که خواهان توسعه هستند، بحران را به فرصت تغییر و ایمنی‌سازی و چنین مواردی تبدیل می‌کنند و کشورهایی که میل به توسعه ندارند، در هر بار حادثه باید هزینه سنگینی از جیب ملت و منافع ملی پرداخت کنند. زلزله می‌تواند برای ایران فرصتی باشد برای اصلاح بسیاری از کاستی‌ها؛ از کیفیت مصالح ساختمانی گرفته تا کیفیت نظارت بر ساخت‌وساز و تا حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان برای ورود به عرصه فناوری‌های مربوطه. و همه اینها به این شرط است که اندیشه‌ای توسعه‌خواه در دولت-مردم باشد. همین‌جا از تمام دوستانم در سراسر جهان که در زلزله خوی به یاری هم‌میهنان عزیزمان شتافتند، نهایت قدردانی را دارم.