|

جنگ‌سالاری نوین و رؤیای پیروزی بدون نبرد

چگونه فرماندهان نظامی قرن بیست‌ویکم در پی پیروزی‌ در میدان‌های جنگ هستند

با توسعه هوش مصنوعی، علوم اعصاب و برنامه‌های دیجیتالی مانند رسانه‌های اجتماعی، افسران ارشد و استراتژیست‌های ارتش آزادی‌بخش خلق چین ادعا می‌کنند در آینده، امکان تأثیرگذاری بر مغز دشمن (به‌منظور تأثیر مستقیم بر شناخت انسان) وجود خواهد داشت. انجام این کار امکان تسخیر دشمن را بدون جنگ چه از طریق تکنیکی و چه اطلاعاتی ایجاد می‌کند.

با توسعه هوش مصنوعی، علوم اعصاب و برنامه‌های دیجیتالی مانند رسانه‌های اجتماعی، افسران ارشد و استراتژیست‌های ارتش آزادی‌بخش خلق چین ادعا می‌کنند در آینده، امکان تأثیرگذاری بر مغز دشمن (به‌منظور تأثیر مستقیم بر شناخت انسان) وجود خواهد داشت. انجام این کار امکان تسخیر دشمن را بدون جنگ چه از طریق تکنیکی و چه اطلاعاتی ایجاد می‌کند. آیا درس‌های جنگ در اوکراین تفکر برنامه‌های آنها را برای تهاجمات احتمالی آینده به تایوان تغییر می‌دهد؟ جنگ روسیه علیه اوکراین یک مبارزه شدید بر سر اراده رهبران و افکار عمومی در میان مردم اوکراین، روسیه و جامعه بین‌المللی است. در این نبرد شناختی، انتشار اطلاعات از طریق ابزارهای دیجیتال به عامل مهمی در شکل‌دهی به نتیجه احتمالی جنگ تبدیل شده، با این حال جنگ در اوکراین محدودیت‌های جنگ‌ شناختی را در ارائه یک مزیت استراتژیک مستقل نشان می‌دهد. اگر استراتژیست‌های چینی بر این باورند که مغز انسان میدان نبرد بعدی است، تجربه روسیه در اوکراین حاکی از احتیاط در سرمایه‌گذاری بیش از حد در این نظریه است. تحلیلگران غربی نیز باید مراقب باشند که تصور نکنند چین برای تسلط بر تایوان به اقدامات شناختی یا غیرفیزیکی متکی است. اگرچه تأثیرگذاری بر شناخت دشمن از دیرباز موضوع برجسته‌ای در میان نظریه‌پردازان نظامی چینی بوده، اما ممکن است آنها همان درس‌هایی را از مقاومت اوکراین نگیرند که مفسران غربی فکر می‌کنند چین مدت‌هاست شکست‌دادن دشمن بدون نبرد فیزیکی را ایدئال می‌داند و از جنگ‌ شناختی به‌عنوان استفاده از افکار عمومی، ابزارهای روان‌شناختی و قانونی برای رسیدن به پیروزی استفاده می‌کند. در این راستا ارتش آزادی‌بخش خلق چین (PLA)، سه نبرد را که ارتباط نزدیکی با جنگ شناختی دارند، پایه‌ریزی کرده است:

  جنگ افکار عمومی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی و بین‌المللی

  جنگ روانی برای شوکه‌کردن و تضعیف روحیه سربازان و غیرنظامیان دشمن

  جنگ قانونی برای جلب حمایت بین‌المللی از طریق قوانین بین‌المللی و داخلی

در سال‌های اخیر استراتژیست‌های چینی علاوه بر فناوری‌های دیجیتال مانند رسانه‌های اجتماعی، بر پیشرفت‌های هوش مصنوعی و آنچه به عنوان «علم مغز» می‌گویند، تمرکز کرده‌اند و استدلال می‌کنند در سال ۲۰۲۰ در حوزه‌های فیزیکی، اطلاعاتی و شناختی، این حوزه شناختی است که حوزه نهایی رویارویی نظامی بین قدرت‌های بزرگ خواهد بود. مبارزه در محیط شناختی مستقیم بر احساسات، انگیزه‌ها، قضاوت‌ها و اعمال و حتی کنترل مغز دشمن تأثیر می‌گذارد. در جنگ‌های آینده، کسانی که حوزه شناختی مخالفان خود را کنترل می‌کنند، می‌توانند بدون جنگ آنها را تحت سلطه خود درآورند. این مفهوم از جنگ‌ شناختی و ادغام آن با جنگ «هوشمند» که استراتژی نظامی جدید چین است بر استفاده از هوش مصنوعی با چهار ویژگی افزایش قابلیت‌های پردازش اطلاعات، تصمیم‌گیری سریع، استفاده از گروه‌ها و جنگ شناختی تمرکز دارد. استراتژیست‌های چینی بیان کرده‌اند که شناخت انسان‌‌‌ محور جنگ هوشمندانه است و اهداف استراتژیک را می‌توان از طریق اقدام مستقیم بر شناخت دشمن به دست آورد. دخالت مستقیم یا کنترل ناخودآگاه مغز دشمن می‌تواند باعث آسیب روحی، سردرگمی و توهم در دشمن شود و آنها را مجبور کند سلاح‌های خود را زمین بگذارند و تسلیم شوند. در حال حاضر ارتش چین ارعاب از طریق اقدامات نظامی و استفاده از اطلاعات نادرست را در نظر گرفته است:

  ارعاب شامل مانوردادن و استقرار نیروها در مکان‌های خاص، آماده‌سازی برای عملیات واحدهای سلاح‌های هسته‌ای استراتژیک و انجام تمرین‌های نظامی.

  اطلاعات نادرست هم می‌تواند از طریق اینترنت و برنامه‌های تلویزیونی منتشر شود که شامل فریب فعالیت‌های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی دشمن با ابزارهای الکترومغناطیسی یا سایبری برای گمراه‌کردن قضاوت آنهاست.

علاوه بر این، مدافعان جنگ هوشمند، طیف گسترده‌ای از دستاوردهای فناوری ایالات متحده مانند استفاده از سیستم‌های کوچک بدون سرنشین برای نظارت را مورد بحث قرار داده و همچنین به اهمیت استفاده از آخرین فناوری برای تأثیرگذاری بر شناخت انسان اشاره کرده‌اند. برای مثال، سیستم‌های بدون سرنشین مانند ربات‌های رسانه‌های اجتماعی که در فضای مجازی کار می‌کنند می‌توانند افکار عمومی را دستکاری کنند و سیستم‌های بدون سرنشین فوق‌العاده فشرده شبیه حیوانات کوچک می‌توانند عملیات مخفیانه جهت ارعاب را بر عهده بگیرند. روسیه هم از رسانه‌های عمومی برای انتشار روایتی استراتژیک از «سرکوب جمعیت روسیه در اوکراین» به شیوه‌ای پیچیده استفاده کرد. هدف از این روایت، مشروعیت‌بخشیدن به تهاجم روسیه به اوکراین و ایجاد این تصور نادرست در جامعه جهانی است مبنی بر اینکه اوکراین مقصر بوده است؛ برای مثال، روسیه به‌طور هم‌زمان اخباری جعلی درباره «قتل عام ساکنان طرفدار روسیه در اودسا توسط اوکراین» و «ایالات متحده آمریکا» منتشر کرد. این اخبار جعلی با هم تداخل داشتند تا این تصور را ایجاد کنند که حقیقت در حال پنهان‌شدن است و تصورات نادرستی را در جامعه بین‌المللی ایجاد کرد. روسیه مفهومی از جنگ شناختی ندارد و به جای آن از مفهوم اطلاعات و رویارویی روانی استفاده می‌کند. با این حال استفاده از ابزارهای دیجیتالی برای تأثیرگذاری بر افکار و ارزش‌های مردم، مشابه چیزی است که چین آن را جنگ شناختی می‌نامد. در مقابل، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، بدون ترس از تهدیدهای روسیه در شهر کی‌یف پایتخت خود ماند. دولت اوکراین با حمایت از شجاعت رئیس‌جمهور توانست اطلاعات دقیق را منتشر کند، وحدت مردم اوکراین را حفظ کند، سطح بالایی از حمایت جامعه بین‌المللی را به دست آورد و از کمک‌های فیزیکی بسیاری از کشورها اطمینان حاصل کند. همچنین از اطلاعات منابع باز و اطلاعات ارائه‌شده توسط ایالات متحده برای مبارزه با ارتش روسیه و نشان‌دادن شجاعت اوکراین و جنایات نظامی روسیه به جامعه بین‌المللی استفاده کرده است. حمایت ایالات متحده نقش اساسی در این جنگ شناختی ایفا کرده است. ایالات متحده از یک استراتژی، پیش از آغاز جنگ استفاده و به سرعت اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را افشا کرد تا تصمیم پوتین برای حمله به اوکراین را قبل از شروع جنگ به اطلاع عموم برساند. این امر اعتبار روایت استراتژیک روسیه را از قبل کاهش داد و محیطی با انسجام بیشتر در میان دموکراسی‌ها ایجاد کرد که منجر به حمایت مادی از اوکراین شد. علاوه بر این، حفاظت ارائه‌شده توسط نیروهای سایبری ایالات متحده و حمایت شرکت‌های با فناوری پیشرفته، نقش اساسی در حفظ زیرساخت‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی اوکراین ایفا کرده است و اوکراین را قادر ساخته اطلاعات را به سرعت در جهان منتشر کند؛ بنابراین در کوتاه‌مدت، اوکراین و دموکراسی‌های تحت رهبری ایالات متحده از مزیت آشکاری در عرصه شناختی عمومی برخوردار هستند. این تسلط، حمایت مادی جامعه بین‌المللی را به همراه دارد که برای ادامه جنگ اوکراین ضروری است. اوکراین و روسیه تلاش‌های مختلفی برای جلب حمایت جامعه بین‌المللی و شهروندان خود انجام داده‌اند. جنگ در اوکراین اهمیت انتشار استراتژیک اطلاعات برای تأثیرگذاری بر ادراک مردم و جلب حمایت افکار عمومی داخلی و بین‌المللی در عصر دیجیتال را نشان می‌دهد. با این حال اوکراین نمی‌تواند سرزمین‌های شرقی و جنوبی خود را که از دست داده است، صرفا از طریق جنگ شناختی به دست آورد. نبرد در حوزه فیزیکی نتیجه جنگ را تعیین خواهد کرد. جنگ روسیه و اوکراین نشان می‌دهد جنگ شناختی به تنهایی نمی‌تواند پیروز شود. ادعای نظریه‌پردازان چینی مبنی بر اینکه آنها در جنگ با استفاده از جنگ شناختی بدونِ نبردِ مستقیم، پیروز خواهند شد، با علم و فناوری کنونی به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. به عبارت دیگر، در مقابلِ بسیاری از تحلیل‌ها، چین نمی‌تواند تایوان را صرفا با ابزارهای غیرمستقیم مانند ضربات روانی از طریق تهدیدات هسته‌ای، محاصره، انتشار اطلاعات نادرست و مسدودکردن ارتباطات به زانو درآورد. در دهه گذشته، بسیاری از مقامات دولتی و کارشناسان سایبری درباره حملات سایبری ویرانگر که می‌تواند باعث مرگ مردم و تخریب زیرساخت‌های حیاتی شود، هشدار داده‌اند. قبل از تهاجم روسیه در سال جاری، کارشناسان همچنین یک حمله سایبری به شبکه برق اوکراین را پیش‌بینی کرده بودند که میلیون‌ها اوکراینی را در سرمای سخت بدون گرما و از نظر روانی تحت فشار قرار می‌داد. روسیه با تهاجم به اوکراین، حملات سایبری را علیه سیستم‌های رایانه‌ای دولت اوکراین، ارتش و زیرساخت‌های حیاتی آغاز کرد که باعث اختلال در عملکرد برخی از سیستم‌ها شد. با وجود این، جنگ سایبری آن‌طورکه پیش‌بینی می‌شد تعیین‌کننده نبود و روسیه از جنگ سایبری مزیت راهبردی کسب نکرد. جنگ در اوکراین نشان داد که جنگ شناختی و جنگ سایبری که از ابزارهای دیجیتالی استفاده می‌کنند و در حوزه‌های غیرفیزیکی انجام می‌شوند، به‌تنهایی مزیت‌های استراتژیک ایجاد نمی‌کنند. اگر مقامات ارشد چین به همین درک برسند، بر عملیات در حوزه‌های فیزیکی موجود و همچنین در حوزه‌های غیرفیزیکی تأکید خواهند کرد. در واقع آنها هم‌زیستی جنگ مکانیزه، اطلاعاتی و هوشمندانه را به رسمیت می‌شناسند و به این کار ادامه خواهند داد. ایالات متحده و متحدانش، به عنوان کشورهای دموکراتیک، باید تئوری‌های جنگ شناختی خود را تقویت کنند. تأثیرگذاری بر حوزه شناختی در سایر کشورها مستلزم درک فرهنگ آنها، شناسایی اهداف و ایجاد روایت‌های استراتژیک متناسب با ویژگی‌های آن اهداف است. در جنگ شناختی اطلاعات، مهمات است و گلوله مناسب، باید در زمان و مکان مناسب شلیک شود. در گذشته روسیه اثربخشی انتشار اطلاعات نادرست از طریق ابزارهای دیجیتال را نشان داده است. با این حال، جنگ در اوکراین نشان داد که بهترین سلاح یک جامعه دموکراتیک، تبلیغات دقیق و افشای سریع اطلاعات است. از طرفی افکار عمومی داخلی و بین‌المللی نیز حائز اهمیت است و جنگ شناختی تنها یکی از راه‌های دستیابی به مزیت استراتژیک بوده و امکان شکست‌دادن دشمن بدون جنگ، مورد تردید است. این امر جنگ شناختی را بی‌فایده نمی‌کند بلکه باید به عنوان یک ابزار در میان بسیاری از آنها دیده شود. جنگ سایبری نیز به خودی خود به مزیت استراتژیک چشمگیری دست یافته است و در عملیات‌های زمینی، دریایی و هوایی ادغام‌شده به بخشی ضروری از جنگ مدرن تبدیل شده است. هماهنگی بین جنگ شناختی و سایر عملیات‌ها ضروری است زیرا ابزارهای تأثیرگذاری بر ادراک حریف نه‌تنها شامل انتقال و افشای اطلاعات بلکه شامل ارعاب و بازدارندگی از طریق اقدامات دارایی‌های فیزیکی و همچنین انتشار دیجیتالی اطلاعات می‌شود. برای ترکیب جنگ شناختی در عملیات‌های موجود، روش‌های هدفمند می‌تواند سودمند باشد و ممکن است ابزارهای متعددی را برای تأثیرگذاری بر شناخت دشمن اختصاص دهد.