چرا زنان کنار متجاوزان خود میمانند؟
واشنگتنپست مقالهای به قلم «امیلی نیکس»، اقتصاددان و استادیار امور مالی و اقتصاد بازرگانی دانشگاه یک سؤال همیشگی چند سال اخیر را مطرح کرده است. سؤالی که بسیاری از زنان که بالاخره شجاعت پیدا میکنند و دربرابر متجاوزانشان قیام میکنند به آن پاسخ دادهاند.

واشنگتنپست مقالهای به قلم «امیلی نیکس»، اقتصاددان و استادیار امور مالی و اقتصاد بازرگانی دانشگاه یک سؤال همیشگی چند سال اخیر را مطرح کرده است. سؤالی که بسیاری از زنان که بالاخره شجاعت پیدا میکنند و دربرابر متجاوزانشان قیام میکنند به آن پاسخ دادهاند. این سؤال این است که چرا زنان در کنار متجاوزان خود میمانند؟ از نظر نویسنده این مقاله یک نکته نادیده گرفته شده است. اغلب گمانهزنیهایی وجود دارد درباره اینکه چرا زنان در روابط آزاردهنده میمانند، اما یک دلیل ساده همیشه نادیده گرفته میشود: «آنها قادر به ترک متجاوز خود نیستند».
سوءاستفاده از رابطه، در بین یکسوم زنان آمریکایی رخ میدهد و بیشتر از خشونت فیزیکی است. این یک الگوی اجبار و کنترل است که سوءاستفاده عاطفی، تجاوز جنسی و تلاش برای منزویکردن و کنترل شریک زندگی نهتنها از نظر اجتماعی بلکه از نظر مالی را دربر میگیرد. در شهادتهای بیشماری که زنان در این زمینه ارائه دادهاند، بازماندگان از گرفتارشدن مالی در روابط آزاردهنده میگویند. مدافعان، کارشناسان و سیاستگذاران کمکم متوجه میشوند که تمرکز بر خشونت فیزیکی برای محافظت از قربانیان در برابر آسیب کافی نیست. هرچند سوءاستفاده اقتصادی درنهایت در قانون خشونت علیه زنان در سال 2022 به عنوان نوعی سوءاستفاده توسط کنگره آمریکا تدوین شد. بااینحال خیلی قبلتر باید این اتفاق رخ میداد.
سوءاستفاده اقتصادی میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، از متقاعدکردن یا وادارکردن شریک به ترک شغل گرفته تا به چالشکشیدن فعالیتهای کاری از طریق دیرکردن، خرابکاری در پروژههای مهم، یا حضور در محل کارشان و ایجاد صحنههای تنشساز. سوءاستفادهکنندگان ممکن است امور مالی شریک خود را کنترل کنند، آنها را از داشتن حساب بانکی مخصوص خود بازدارند یا حتی بهطورکامل از آنها پول بدزدند.
در یک نظرسنجی در بریتانیا، 32 درصد از بازماندگان گفتهاند که دسترسی به پول توسط سوءاستفادهگری که آنها را کنترل میکند، رخ میدهد و 56 درصد گزارش کردهاند که توانایی آنها برای کار محدود شده است. این اقدامات قربانی را از نظر مالی به آزارگر خود وابسته میکند و حتی با تشدید آزار، دورشدن را برای او سختتر میکند. نویسنده مقاله در بخش دیگری از مطلب خود تأکید دارد: «بازماندگان سالها داستان سوءاستفاده اقتصادی خود را به اشتراک میگذارند اما تحقیقاتی که من اخیرا با همکارانم در دانشگاه آکسفورد و دانشگاه آلتو در فنلاند انجام دادهام اطلاعات جدیدی را در زمینه سوءاستفاده مطرح کرده است. این تحقیق یکی از اولین مطالعات در مقیاس بزرگ – حدود 14 هزار زوج بدسرپرست در سراسر جهان - در مورد سوءاستفاده اقتصادی را در بر میگیرد. ما از دادههای فنلاند استفاده کردیم که به ما اجازه میداد تا سوابق پلیس و مالیات را به هم مرتبط کنیم و وضعیت مالی سوءاستفادهکنندگان و قربانیان را به مدت چند سال بررسی کنیم. افراد از هر جنسیت قربانی و مرتکب سوءاستفاده هستند اما مطالعه ما بر رایجترین نوع رابطه خشونتآمیز متمرکز بود: مردی که یک زن را قربانی میکند. ما روابطی را بررسی کردیم که در نهایت به آزار جسمی تبدیل میشد و منجر به گزارش پلیس میشد، سپس به گذشته برگشتیم تا ببینیم این آزار چگونه آشکار شد. یک الگوی واضح را در این زمینه کشف کردیم».
«امیلی نیکس» در ادامه مقاله خود به تشریح این الگو میپردازد و مینویسد: «زنانی که درگیر روابط خشونتآمیز هستند؛ بلافاصله پس از همخانهشدن شاهد کاهش قابلتوجهی در درآمد و شغل خود بودهاند. در دو سال پس از زندگی مشترک، درآمد سالانه آنها شش درصد کاهش یافت و نرخ اشتغال آنها چهار درصد کاهش یافت. در حالی که این کاهش مالی در روابط قبلی این زنان مشاهده نمیشده است. همچنین زنانی را که در روابط آزاردهنده بودهاند با سایرینی که سطح درآمد و تحصیلات مشابهی داشتند، مقایسه کردیم تا دریابیم آیا واقعا این تغییر روند اقتصادی وجود داشته است یا نه! این مقایسه نشان داد که هزینه واقعی سوءاستفاده اقتصادی حتی بیشتر از آن چیزی است که تحلیل اولیه ما نشان میدهد: نرخ اشتغال قربانیان در مقایسه با زنان مشابه با شرکای غیرآزاردهنده 12 درصد کاهش یافته و درآمد آنها نیز کاهش 26درصدی داشته است».
در ادامه این مقاله آمده است که محققان دادههای اقتصادی پنج سال قبل و بعد از ورود زنان با شرکای بدسرپرست را با دادههای زنان مشابهی که وارد روابط غیرآزاردهنده شدند، مقایسه کردهاند. نرخ اشتغال برای زنانی که با مردان آزارگر زیر یک سقف هستند، در مقایسه با زنانی که در شرایط اقتصادی مشابهی با مردان غیرآزارگر زندگی میکردند، هشت درصد کمتر بود.
درآمد قربانیان آزار خانگی نیز بهطور متوسط هزارو 750 یورو در طول پنج سال کاهش یافت.
درحالیکه قدرت مالی یک زن بلافاصله پس از نقل مکان با شریک آزارگر خود کاهش مییابد، خشونت فیزیکی اغلب زمان میبرد تا تشدید شود. 51 درصد از زوجهای نمونه این تحقیقات حداقل دو سال قبل از اولین گزارش خشونت پلیس با هم زندگی میکردهاند. این نشان میدهد که حداقل برای برخی از زوجها، سوءاستفادههای اقتصادی با وابستگی بیشتر قربانیان به متجاوزان خود، زمینه خشونت فیزیکی را فراهم کرده است. در واقع هرچه زوجها به هم وابستهتر شدهاند، امکان خشونت بیشتر فراهم شده است. درواقع «هزینه خشونت خانگی حیرتانگیز است» این تحقیق نشان میدهد که وقتی زنی گزینههای اقتصادی بیشتری در اختیار داشته باشد، امکان اینکه خشونتگر خود را ترک کند، پنج درصد افزایش مییابد. داشتن منابع مالی برای قربانیان خشونت خانگی امکان فراهمکردن استقلال مالی و خروج از سیطره فرد خشونتگر را فراهم میکند.
این را میتوان بهعنوان یکی از بهترین راهحلهایی دانست که میتوان به عنوان سیاست حمایتی در نظر گرفت. اگرچه اجرای آن پیچیده است اما این نویسنده پیشنهاد داده است حتی در مواردی میتوان سیاستهایی تصویب کرد تا با در نظر گرفتن پشتوانههای مالی یا اعطای غرامت قدرت اقتصادی زن را بازگرداند و ثروتی را که از او گرفته شده است، توزیع کرد.
به طور کلی، توانمندسازی اقتصادی میتواند به زنان کمک کند تا از گرفتارشدن در روابط سوءاستفاده نهراسند و امکان خروج از آن را داشته باشند. تحقیقات نشان میدهد که وقتی زنان توانایی بیشتری برای کسب درآمد داشته باشند، میزان خشونت خانگی کاهش مییابد. همچنین زنان تحصیل کرده دانشگاهی با درآمد بالاتر کمتر قربانی آزار اقتصادی و فیزیکی میشوند. آموزش بهتر در زمینه سواد مالی میتواند زنان را توانمند سازد تا مسئولیتهای مالی خود را بر عهده بگیرند و قدرت اقتصادی را حفظ کنند.
در این مقاله پیشنهاد شده است در سطح شخصی، زنان باید قبل از دستکشیدن از استقلال مالی خود به دقت فکر کنند. برای زنان این روند معمول است که در صورت ازدواج یا بچهدار شدن به شریک عاطفی خود تکیه کنند اما این باید یک «انتخاب آزادانه» باشد. کنترل مسائل مالی شکلی از قدرت و در بسیاری از موارد بخشی جداییناپذیر از روند سوءاستفادهگرانه است.