|

استاد اخترشناسی و جغرافیا

نگاهی کوتاه به زندگی و زمانه ابوریحان محمد بن احمد بیرونی

ارزش هر چیز با مقایسه‌کردن آن با چیز دیگری که از همان نوع باشد شناخته می‌شود و با پذیرش همگانی به عنوان واحد در نظر گرفته می‌شود؛ بنابراین تفاوت بین هر چیز مورد نظر با این معیار شناخته می‌شود. مردم با وزن‌کردن مقدار گرانش، اجسام سنگین را تعیین می‌کنند.

استاد  اخترشناسی  و  جغرافیا

شیرین بقایی: ارزش هر چیز با مقایسه‌کردن آن با چیز دیگری که از همان نوع باشد شناخته می‌شود و با پذیرش همگانی به عنوان واحد در نظر گرفته می‌شود؛ بنابراین تفاوت بین هر چیز مورد نظر با این معیار شناخته می‌شود. مردم با وزن‌کردن مقدار گرانش، اجسام سنگین را تعیین می‌کنند.

‌ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند

مقاله‌ای که پیش‌روی شماست، نگاهی گذرا و کوتاه درباره یکی از مفاخر کشورمان است. ابتدا بنا بود من و دوست و همکار خوبم، حسن فتاحی، با یکدیگر مقاله‌ای مشترک و طولانی درباره ابوریحان بیرونی بنویسیم. اشتیاق حسن درباره ابوریحان بیرونی ستودنی است. ما هر هفته با برخی از دوستان اهل علم‌مان جلساتی داریم با نام «علم و جامعه». تا آنجایی که موضوعات درباره تاریخ علم بوده است، کمتر زمانی بوده که حسن از سه نفر نام نبرد. یکی از آن سه نفر ابوریحان بیرونی است. دو نفر دیگر هم خوارزمی، بنیادگذار جبر و پورسینا. 

از آنجایی که آن مقاله بلند حداقل سه برابر فضای صفحه علم می‌طلبد و از سویی دوست اخترفیزیک‌دان کانادایی ما که به ایران و فرهنگ و تمدن آن اشتیاقی وصف‌ناپذیر دارد، مطلبی شیرین و خواندنی درباره بیرونی نوشته است، من تصمیم گرفتم یادداشتی گزیده و کوتاه با نگاهی کلی به زندگی این بزرگمرد تاریخ علم ایران بنویسم. بخش عمده این یادداشت برگرفته از جلد اول کتاب گران‌سنگ «دانشنامه زبان و ادب فارسی» نوشته اسماعیل سعادت است.

‌مردی  از  کاث

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، دانشمند نامدار و پرتألیف ایرانی در سده چهارم و اوایل سده پنجم است. او صاحب آثاری در ریاضیات، ستاره‌شناسی، کانی‌شناسی، گیاه‌شناسی و هندشناسی است. اطلاعات دست اول از زندگی این دانشمند با وجود شهرت فراوانش، اندک است. از او با القاب استادالرئیس و استادالامام و بطلمیوس عصر هم نام برده‌اند. بیرونی در حومه شهر کاث در کرانه شرقی جیحون در جنوب دریاچه خوارزم که آرال کنونی است، به دنیا آمد. این شهر که جزء سرزمین باستانی خوارزم بود، اکنون در جمهوری خودمختار قراقالپاق واقع است. درباره اینکه چرا او را بیرونی نامیده‌اند، نظراتی متفاوت وجود دارد اما درست‌ترین نظر را سمعانی گفته که «بیرونی» را نسبت کسانی می‌داند که در خارج از خوارزم و نه درون آن می‌زیستند. تنها منبع متقدم که به تاریخ تولد بیرونی اشاره کرده یادداشتی از یکی از علاقه‌مندان او با نام غضنفر تبریزی است. یکی از کارهای درخشان بیرونی فهرست‌کردن کتاب‌های زکریای رازی است. از استادان بیرونی هم اطلاع کمی داریم. جدای از شخصی یونانی که بیرونی در زادگاه خود و در جوانی‌اش نام گیاهان را از او پرسیده بود، به گفته خودش در کتاب آثارالباقیه ابونصر منصور بن علی عراق، دانشمند و امیرزاده آل عراق استاد او بوده است. همچنین از ابوسهل عبدالمنعم بن علی بن نوح تفلیسی هم با عنوان استاد یاد کرده است. دوران کودکی و نوجوانی او در خوارزمِ زیر سلطه خوارزمشاهیان آل عراق گذشت. او در آنجا به رصدهایش تا پیش از انقراض آن سلسله اشاره داشته و پس از سقوط آل عراق به دست سپاهیانی از خاندان آل مأمون دوران مهاجرت چندساله بیرونی از خوارزم آغار شده است. او از این سال‌ها با عنوان سال پریشانی یاد می‌کند و گله می‌کند که نتوانسته در یک جا ساکن بماند؛ اما رفتنش به گرگان و پیوستنش به دستگاه شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر و نیز در دربار منصور بن نوح سامانی در ری قطعی است. بیرونی با ابن‌سینا نامه‌نگاری داشته و کتابی با نام «اسئلة و اجوبة» نوشته است که به این گفت‌وشنود اختصاص دارد. با به‌قدرت‌رسیدن ابوالعباس مأمون بن مأمون از امرای آل مأمون در خوارزم، آرامشی هفت‌ساله در کارهای او پدید آمد. سلطان محمود لشکر کشید و سلسله آل مأمون برافتاد. بیرونی با روایت‌های گوناگونی که از چند و چون آن هست، به دربار سلطان محمود پیوست. او در دربار محمود به کارهای نجومی خود ادامه داد و دستگاهی ابداع کرد که نامش را «حلقه یمینی» نهاد. این نام برگرفته از لقب یمین‌الدوله، از القاب سلطان محمود بود.

سفر  به هند

پیوستن بیرونی به دربار محمود و سفرش به هند در رکاب سلطان، فرصت و امکان فراگرفتن زبان سانسکریت و آشنایی با تمدن هند را فراهم کرد. مدت اقامت بیرونی در هند به قولی 12 سال و به روایتی 40 سال به درازا کشیده است. از زمان سومین لشکرکشی محمود به هند به سال 409 ق. تا هنگام درگذشت او در سال 421 ق. بیرونی در هند بود. این‌گونه گفته شده که او هم از دانشمندان هندی می‌آموخت و هم به آنان معارف اسلامی آموزش می‌داد. تسلط بیرونی در ریاضیات چنان بود که به او تهمت سحر و جادو زدند. با مرگ محمود غزنوی، بیرونی به وطن خود بازگشت و کتاب قانون مسعودی را نوشت. همچنین کتاب مهمی با نام «الجماهر فی معرفة الجواهر» که اثری مهم در کانی‌شناسی است. از آنجا که آخرین کتاب تألیفی خودش، «الصیدنة» را به کسی تقدیم نکرده، می‌توان نتیجه گرفت که اواخر عمر شریفش ذیل حمایت هیچ حاکم و سلطانی نبوده است. درباره مذهب او جای اختلاف است و برخی تمایلات شیعی هم به او نسبت داده‌اند. درباره تاریخ وفات او نیز اختلاف وجود دارد. غضنفر تبریزی که پیش‌تر ذکر او رفت، به نقل از ابوالفشل سرخسی وفات او را در شب جمعه دوم رجب 440ق. نوشته است اما به این تاریخ نمی‌توان اکتفا کرد زیرا بیرونی در مقدمه کتاب الصیدنة عمر خود را به هنگام تألیف آن بیش از 80 سال برآورد کرده است. به نظر می‌رسد تاریخ اتمام تألیف آن کتاب به سال 442ق. و پس از مرگ مودود غزنوی بوده است. مدفن او هم در شهر غزنه است و افسوس‌مندانه چندی پیش عکس‌هایی منتشر شد که مزار این دانشمند را در شرایطی بسیار ناگوار نشان می‌داد. بیرونی دانشمند و محقق والامقام و جامع‌الاطرافی بوده است. از او آثار متعددی بر جای مانده که برخی از آنها دستخوش حوادث زمانه شده است. مجموع آثار او را در شاخه‌های گوناگون علمی تا 180 مورد هم ذکر کرده‌اند. اما بیشتر تألیفات او که تا 115 مورد هم ذکر شده، در ریاضیات و ستاره‌شناسی است. کتاب «مقالید علم الهیئه» بیرونی اساس مثلثات کروی در ریاضیات دوره اسلامی و شاید در جهان باشد. شاید لازم باشد که دو نفر را که در زمینه بیرونی در ایران کارهای ماندگاری انجام داده‌اند، معرفی کنم. یکی ابوالقاسم قربانی است که مفصل‌ترین گزارش را درباره کارهای ریاضی ابوریحان بیرونی انجام داده و دیگری دکتر یونس کرامتی عضو هیئت‌علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران است که مقالات مفصلی درباره زندگی و آثار بیرونی خلق کرده است. بیرونی نخستین کسی بود که ریاضیات را در علوم طبیعی به کار برد و معتقد بود که در طبیعیات، مفاهیم و مسائل کلی باید با برهان ریاضی و مصادیق و جزئیات از راه تجربه و استقرا اثبات شود. آثار اندک‌شمار او در موضوعات دیگر نیز به لحاظ اصالت یا جامعیت در زمره برجسته‌ترین نوشته‌ها و پژوهش‌های علمی محسوب می‌شود. در چند فصل آغازین کتاب «ماللهند» تحقیقات بکر و بی‌سابقه‌ای در فلسفه الهی نگاشته است؛ همچنین بخشی از آن به تاریخ پیدایش مذاهب و مقایسه آنها با یکدیگر اختصاص یافته است. بیرونی همچنین نوشته‌های مهمی در داروشناسی دارد. همچنین او توانسته چگالی چندین فلز و سنگ را به دست آورد که به مقدار امروزی‌اش که با ابزارهای مدرن سنجیده شده اختلاف اندکی دارد و نشان از ظرافت و هوش او در آزمایش و دانش دارد. جز کتاب «التفهیم» کتاب دیگری به زبان فارسی از بیرونی بر جای نمانده است و اینکه او به عربی می‌نوشته برآمده از استیلای زبان عربی به عنوان زبان علمی آن زمان در جغرافیای فتح‌شده اسلامی بوده است. بر اساس فهرستی که بیرونی از آثار خود و نیز آثار رازی تهیه کرده، مشاهده شده است که چندین اثر را هم از فارسی به عربی ترجمه کرده است. بیرونی شعر هم می‌سرود و مجموع اشعار باقی‌مانده از وی به 30 بیت می‌رسد. می‌خواهم در جایگاه کسی که سال‌های زیادی را در سپهر زبان فارسی و تمدن ایرانی به تحصیل و تدریس مشغول بوده است، در پایان این نکته را یادآور شوم که شناخت نسل امروز ما از ابوریحان بیرونی بسیار اندک است. وقتی از پسرم، پارسا، که سال آینده به دانشگاه قدم خواهد گذاشت، درباره بیرونی می‌پرسم، جز دانسته‌هایی کلی چیزی نمی‌داند. اوضاع دانشجویانم هم این‌گونه است و می‌توان حدس زد وقتی بیرونی را نشناسند، به احتمال زیاد جوزجانی و کاشانی و چندین دانشمند دیگر نیز حتی اسمشان هم به گوششان نخورده باشد. این مسئله زنگ خطری برای آموزش نسل جوان است و خسارتی بس بزرگ.

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها