ردای دیپلماسی بر قامت ابوریحان بیرونی
نگاهی به سفرنامه هند و نتایج و نگرش دیپلماتیک نامورترین اخترشناس قرنهای چهارم و پنجم
مقالهای که پیشروی خوانندگان گرامی صفحه علم قرار دارد، درباره ابوریحان بیرونی است. دانشمندی که به اخترشناسی و ریاضیاتش بیش از هر چیزی شهره است. اما او همچنان که خواهیم دید، در کتابی که درباره سفر به هند نوشته، به اندازه اخترشناسبودنش، دیپلماتی چیرهدست است که مشق سیاست را به آنان که سیاست را عرصه دانایی میدانند، میآموزد.
احسان دستـغیب: مقالهای که پیشروی خوانندگان گرامی صفحه علم قرار دارد، درباره ابوریحان بیرونی است. دانشمندی که به اخترشناسی و ریاضیاتش بیش از هر چیزی شهره است. اما او همچنان که خواهیم دید، در کتابی که درباره سفر به هند نوشته، به اندازه اخترشناسبودنش، دیپلماتی چیرهدست است که مشق سیاست را به آنان که سیاست را عرصه دانایی میدانند، میآموزد.
سفر به مثابه سیاست
تاریخ روابط بینالملل و تاریخ شناخت فرهنگ مادی و معنوی، چه آن بخش که بر اساس شناخت مادی و ابزاری فرهنگ بوده و چه آن بخش که از وادی غیرمادی و تعلقات فکری متجلی میشود، دو حوزه پژوهشی هستند که در نهایت و تاکنون آنطورکه لازمه مختصات مسائل جهانی امروز است، با هم تلاقی نکردهاند. بیگمان یافتن اطلاعات و مفروضات در مورد شرایط مادی و سختافزاری سفر در آثاری که دیپلماتها و سفرای شایسته و باسواد از خود به جای گذاشتهاند، معمول و مرسوم است. هرچند مطالعه این بُعد به ژرفایش نگرش و رویکردها در مورد شیوهها و کاربردهای ابزار دیپلماسی به جهت نیل به اهداف نمایندگیهای سیاسی در کشور میزبان یاری میرساند، اما اغلب مورخان فرهنگ مادی و معنوی توجه خود را به گروههای بیتحرک یا طیفی باریک از افراد تأثیرگذار در زنجیره تصمیمگیری یا تأثیرگذاری متمرکز کردهاند و عادتها، خصلتها و شیوههای نظاممند و فرایند تصمیمگیری گروههای مختلف مردمان دیارهای دیگر را کمتر مورد بررسی قرار دادهاند. اشتیاق به شناخت سایر ملل و توسعه دیپلماسی در قرن هجدهم میلادی بهعنوان یکی از پیامدهای پسین رنسانس، سبب شد تا سنجش دیدگاهها، تاریخنگاریها، پرسمانها و راستیآزمایی منابع، در مراحل خاص مانند سفرهای مأموران دیپلماتیک، شاهزادگان و شاهزادهها به خارج از کشور مورد توجه ژرفتری قرار گیرد تا اینگونه درک بهتری از چگونگی فرهنگ مادی، و نیز فرایند تصمیمگیری برآمده از خوی و سرشت فرهنگی و اعتقادی و مسائل عرضه و مصرف حاصل شود. با بردمیدن دوران نوزایش در سدههای پانزدهم و شانزدهم میلادی و برچیدهشدن رجحان کلیسایی و تنزل و سستشدن دیدگاه انزواگرا در مغربزمین، اشتیاق و تمایل به اکتشاف و شناخت سرزمینهای دورتر، به علل گوناگون و از وجوه مختلف فزونی گرفت. هرچند، در سدههای بعدتر این گرایش از جانب غربیها به سرعت به سمت استعمارگری و استثمارگری پیش رفت، اما سیاحتگران یا دیپلماتهای غربی نقش بههرحال عمدهای در شناساندن قدرتهای برتر شرقی مانند ایران و چین در میان نخبگان، پژوهشگران و حکمرانان سرزمینهای مادری خود ایفا کردند. سیاحتگران، بازرگانان، شاهزادگان، نمایندگان سیاسی و مذهبی، افرادی چون ژان شاردن و ژان باتیست تاورنیه فرانسوی، توماس هربرت و برادران شرلی انگلیسی و پیترو دلاواله ایتالیایی، مصداق افرادی هستند که کارکرد برجستهای در خاورشناسی و ایرانشناسی ایفا کردند. باوجوداین اغلب اینان چهرههای علمی ممتاز یا دانشمندان سرآمدی تلقی نمیشوند.
بیرونی دیپلمات
درحالیکه سدهها پـیشتر از این، یعنی در قرن دهم میلادی دانشمند برجسته ایرانیتبار، ابوریحان بیرونی که در علوم و فنون گوناگون از جمله ریاضیات، تاریخ، نجوم و انسانشناسی سرآمد رجال عصر خود بود در سفر پربار خود به هندوستان، اثر ماندگار «تَحْقیقُ ما للْهنْد» را به رشته تحریر درآورد که دیدگاهی جامع و چندوجهی را از هندوستان ارائه میکرد، بهطوری که با این اثر بسیاری از خاورشناسان، ابوریحان را پدر وادی هندشناسی تلقی میکنند. در واقع تَحْقیقُ ماللْهنْد که در سال ۱۰۳۲ میلادی به پایان رسیده است، نه یک سفرنامه، بلکه دایرهالمعارف یا گزارشی حرفهای است که به صورت منسجم در رابطه با شناخت یک جامعه و فرهنگ خاص به رشته تحریر درآمده است. ابوریحان بیرونی هفت سال در دربار خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون در گرگانج به عنوان مشاور و رایزن حضور داشت و عملا با وجه عملگرایی سیاسی و حکمرانی آشنا بود. با یورش سلطان محمود غزنوی به گرگانج در سال (408ق/1017م) بسیاری از بزرگان گرگانج، از جمله بیرونی مجبور شدند به غزنه عزیمت کنند. از اواخر قرن دهم، گسترش غزنویان به شمال هند منجر به ترقی عمده فعالیتهای دیپلماتیک بین شاهزادگان هندو و فرمانروایان مسلمان نواحی مرزی شد، همانطورکه تواریخ معاصر به زبان عربی و فارسی و شاهکار ابوریحان بیرونی درمورد هند چنین امری را به وضوح نشان میدهد. با فتح شمال هند به دست سلطان محمود غزنوی بود که ابوریحان به همراه وی به هند رفت و 13 سال در نواحی مختلف سرزمین هند به سیر و سفر پرداخت. در این سفرها با دانشمندان هندی آشنا شد و به کسب اطلاعات درباره هند، آموختن زبان سانسکریت و زبانهای هندی، حکمت و دانشهای هندوان رایج در نواحی تحت استیلای محمود پرداخت و اطلاعات لازم برای نگارش تَحْقیقُ ما للْهنْد را فراهم کرد. ابوریحان بیرونی در سال (421 ق/1030م) نگارش تحقیق ماللهند را آغاز و در سال (423ق/1032م) و آن را در شهر غزنه به زبان عربی به پایان رسانید. این کتاب در توصیف عقاید و آرای هندوان در باب مسائل فلسفه، عقاید و قوانین دینی و اجتماعی و نیز مناسک و آداب اقوام مختلف و شاخصههای فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار بر فرایند تصمیمگیری و عملکردها متمرکز شده است. با اینکه روحیات دانشمندی برجسته چون ابوریحان به احتمال زیاد همگام با سلطان خودکامهای چون محمود غزنوی نباید بوده باشد، اما نکته قابل تأمل رواداری حاکمیت نسبت به پژوهشها و به اصطلاح پروژه اکتشافی-تحقیقاتی ابوریحان است که حتی به گفته برخی تاریخنگاران بهناچار در دربار غزنویان حضور داشته است و نیز به دفعات خرابیهای ایجادشده توسط ارتش سلطان در هند را محکوم کرده است. در واقع ابوریحان به عنوان دانشمندی برجسته که خواهینخواهی در خدمت هیئتحاکمه درآمده از فرصت موجود همراهی با سلطان محمود بهره برده و همچون یک دیپلمات جامعنگر با پیشینه علمی و بینش ممتاز خود، دستاوردی درخشان را بدون اینکه حوزهای را به نفع دیگری رها کند، بلکه آنها را انباشته کند، نه تنها پژوهشگران سرزمین خود، بلکه برای تصمیمگیرندگان حکومتی و سیاسی تهیه کرده است. حال اینکه حاکمیتها در طول تاریخ بتوانند و بخواهند از چنین دستاوردهایی در جهت شناخت سرزمینها و ممالک دیگر بهره برده و در جهت تعمیق نفوذ خود و برداشت منافع اقدام کنند بحث دیگری است. بنابراین میتوان ابوریحان را از وجه دانشمندی با خصلت و پیشه دیپلماتیک نیز سنجید و نگریست، چراکه از جمله شاخصههای دیپلماسی جامعالاطراف بودن و پژوهشگری در باب سرزمین و ملتی است که فرد دیپلمات در آنجا به عنوان نماینده کشور و کارزار خود حضور دارد. حاکمان مستبد و در انزوا فرورفته، پیوسته در طول تاریخ، دیپلماتها و دستگاه دیپلماسی کشور را صرفا مجری خواستههای ذهنی خود که اغلب آکنده از عدم شناخت و ناآگاهی نسبت به واقعیت عرصه روابط بینالملل و میدان است، تلقی میکنند. حال آنکه سفیر به معنای بسیطتر و دیپلمات به معنای گستردهتر فردی است که بایستی دستاوردش، ارائه شناخت و بینشی باشد که امکان بهرهبرداریای ژرف برای مسیرآفرینان عرصه سیاست خارجی را مهیا کند. واژه دیپلمات که عموما به عنوان یک پیشه و حرفه مطرح است درواقع به عنوان یک صفت و خصلت نیز به درستی عنوان میشود. مَنشی که در آن ایجاد ارتباط با اغیار و جلب اعتماد بیگانگان و توانمندی در شکلدهی به گفتمان و روابط سازنده را به هدف دستاوردی مطلوب و درازمدت هموار میکند. بیشک ابوریحان بیرونی به عنوان یک دانشمند ممتاز ایرانی از این خصلت بهرهمند بوده و اقامت چندساله او در سرزمینی با مختصات هندوستان و ارتباط با اصناف، طیفها و گروههای مختلف مردم و اقوام هند که خروجی آن اثری کمنظیر چون تَحْقیقُ ما للْهنْد است، به غیر از این میسر نمیشده است. پیش از این اثر، در ادبیات عرب اشارات نسبتا قابل توجهی به بودیسم یا هندویسم و اعمال مذهبی«مفرد» وجود داشته است. مسلمانان تلاش میکردند یافتههایی در مورد آموزههای دینی هندی همراه با کنجکاوی و برخی اوقات نیز خوارسازی به دست آورند و آنها را با نظام کاستها و سایر آداب و رسوم ترکیب کنند. ابوریحان بیرونی در کتاب خود این دیدگاه را تغییر میدهد و به صورتی نظاممند به توصیف و درک توضیحی از آموزههای آیینی، اجتماعی، حقوقی، علمی و فلسفی هندیها میپردازد. درواقع آنچه وی همزمان انجام داده نوعی روانکاوی اجتماعی فرهنگی است که در دوران متأخر و مدرنیته، یک دیپلمات برجسته بهصورت عملیاتی برای نهادهایی چون وزارت امور خارجه کشور متبوع خود تهیه میکند و به این ترتیب مراحل زنجیرهای تصمیمگیری را برای مسیرسازان سیاست خارجی تسهیل میکند. بنابراین عملکرد و دستاورد ابوریحان بیرونی میتواند پیغامی از جانب دانشمندی جامعالاطراف از قرن دهم باشد که به زبان روزگار ما چنین میگوید که از جمله شاخصههای خصلتی و حرفهای یک دیپلمات، در چابکی و تحرک او به صورتی نظاممند به جهت شناخت واقعی و عملگرایانه از سرزمینی است که در آن مأموریت یافته تا به این شکل به پیشروی و شتاببخشیدن به توسعه سرزمین خویش اهتمام ورزد.