کرونا با روان ما چه کرد؟
بر اساس گزارشهای سازمان بهزیستی، افسردگی، اضطراب و استرس در کشور پس از شیوع کرونا به میزان ۱۶ درصد افزایش یافت. بسیاری از زنان و مردان شاغل، بر اثر کرونا شغل خود را از دست دادهاند یا با کسادی کار مواجه شدهاند و این امری است که بهعنوان فشار روانی-اجتماعی میتواند به افسردگی منتهی شود. این در حالی است که مطالعات جهانی در انگلستان هم نشان میدهد که تا حدود ۳۰ درصد علائم روانشناختی برخی بیماران در سه علامت افسردگی، استرس و اضطراب افزایش داشته است.
شهرزاد همتی: بر اساس گزارشهای سازمان بهزیستی، افسردگی، اضطراب و استرس در کشور پس از شیوع کرونا به میزان ۱۶ درصد افزایش یافت. بسیاری از زنان و مردان شاغل، بر اثر کرونا شغل خود را از دست دادهاند یا با کسادی کار مواجه شدهاند و این امری است که بهعنوان فشار روانی-اجتماعی میتواند به افسردگی منتهی شود. این در حالی است که مطالعات جهانی در انگلستان هم نشان میدهد که تا حدود ۳۰ درصد علائم روانشناختی برخی بیماران در سه علامت افسردگی، استرس و اضطراب افزایش داشته است. سازمان نظام روانشناسی کشور نیز در گزارشی اعلام کرده که بیماری کرونا، بهداشت روانی ۵۰ درصد جامعه را به مخاطره انداخته است. حالا که دیگر به صورت رسمی اعلام شد کرونا به پایان رسیده، شاید بتوان به تأثیرات روانی ناشی از پاندمی نگاه دقیقتری داشت. بر اساس مطالعات و پژوهشهای انجامشده، افزایش ابتلا به مشکلات افسردگی بعد از دوره پاندمی کرونا مشاهده شده است. بیماری کروناویروس باعث ایجاد اضطراب، نگرانی، افسردگی و تنهایی در افراد شد. برخی از مطالعات نشان میدهند که در دوره پاندمی کرونا، شیوع اضطراب و افسردگی در جامعه افزایش یافته است و این مشکلات روانی میتوانند برای مدت طولانی پس از بهبودی از بیماری باقی بمانند. برای مثال، یک پژوهش انجامشده در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه نشان داد که در دوره پاندمی کرونا، شیوع اضطراب و افسردگی در جامعه افزایش یافته است. همچنین رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور نیز درباره شیوع موج اختلالات روانی در ایران هشدار داده و گفته است که در یک سال گذشته و با توجه به شیوع کرونا، میزان اختلالات روانی در کشور بهشدت افزایش یافته است.
یکی از بزرگترین بحرانهای جهانی در نسلها، همهگیری کووید19 بود که پیامدهای شدید و گستردهای برای سیستمهای بهداشتی، اقتصادها و جوامع داشت. افراد بیشماری جان یا زندگی خود را از دست دادند. خانوادهها و جوامع تحت فشار قرار گرفته و از هم جدا شدند. کودکان و نوجوانان فرصت یادگیری و معاشرت را از دست دادند. مشاغل ورشکسته شده و در نتیجه میلیونها نفر به زیر خط فقر سقوط کردهاند.
همانطور که مردم با این اثرات بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، سلامت روان به طور گستردهای تحت تأثیر قرار گرفته است. بسیاری از ما مضطربتر شدیم؛ اما برای برخی از کووید19 مشکلات سلامت روانی بسیار جدیتری را ایجاد یا تشدید کرده است. تعداد زیادی از مردم پریشانی روانی و علائم افسردگی، اضطراب یا استرس پس از سانحه را گزارش دادهاند و نشانههای نگرانکنندهای از افکار و رفتارهای خودکشی گستردهتر، ازجمله در میان کارکنان بخشهای درمانی نیز گزارش شده است.
برخی از گروههای مردم بسیار بیشتر از دیگران تحت تأثیر قرار گرفتهاند. در مواجهه با تعطیلی طولانی مدارس و دانشگاهها، جوانان در معرض انزوای اجتماعی و قطع ارتباط قرار گرفته که این مسئله توانست احساس اضطراب، عدم اطمینان و تنهایی را دامن بزند و منجر به مشکلات عاطفی و رفتاری برای گروههای سنی نوجوانان و جوانان شد. از طرف دیگر نیز زنان به طور مشابه در خانهها با استرس بیشتری روبهرو بودهاند؛ به طوری که یک ارزیابی آماری نشان میدهد 45 درصد از زنان به طور مستقیم یا غیرمستقیم نوعی خشونت را در طول سال اول همهگیری تجربه کردهاند. در دوران پاندمی درحالیکه نیازهای بهداشت روان افزایش یافت، خدمات بهداشت روان بهشدت مختل شد. این امر بهویژه در اوایل همهگیری، زمانی که کارکنان و زیرساختها اغلب برای امداد کووید19 به کار گرفته میشدند، صادق بود. اقدامات اجتماعی همچنین از دسترسی مردم به مراقبت در آن زمان جلوگیری میکرد و در بسیاری از موارد، دانش ضعیف و اطلاعات نادرست درباره ویروس به ترس و نگرانی دامن زد که مردم را از جستوجوی کمک بازداشت.
عامل ترس
سیما درا با اختلال دوقطبی در زاهدان زندگی میکند؛ جایی که ترس از این ویروس و گاهی پنهانکاری و نبود واکسن، استرس بیسابقهای را بر سلامت روان بسیاری از افراد به جا گذاشت. او میگوید: «دوستان زیادی دارم که به دلیل افزایش سطح ترس و وحشت، بیماری روانیشان عود کرده یا دچار آن شدند. انگار در این دوران ترس مسری بود».
سیما توضیح میدهد که بیشتر مردم از کمکگرفتن میترسیدند؛ زیرا فکر میکردند اگر به بیمارستان مراجعه کنند، ممکن است به کووید19 مبتلا شوند و همین میزان مرگومیر را افزایش میداد. او میگوید: «من خودم یک سال تمام برای درمان به کلینیک و بیمارستان برای همین ترس نرفتم و همین ترس بود که دوست نزدیکم را به کشتن داد؛ چون مادرش زیر بار نمیرفت او کرونا دارد و معتقد بود اگر به بیمارستان بروند، کرونا میگیرد».
در آن زمان سیما هم مثل خیلیهای دیگر بیکار بود و بودجهای هم برای درمان نداشت. حتی قبل از همهگیری، هزینه مراقبت بهعنوان یک مانع بزرگ برای افراد مبتلا به بیماریهای روانی که به دنبال کمک هستند، شناخته میشد.
سیما میگوید: «با وجود همه اینها باز هم من در مقایسه با بسیاری از همشهریانم و کسانی که مثل من درگیر بیماری بودند، شرایط بهتری داشتم. والدین مستمریبگیر من موفق شدند با وجود همه مشکلات داروهای من را بهموقع تهیه کنند تا حداقل مشکلات دوقطبی ناشی از مصرفنکردن دارو در من عود نکند؛ اما این برای همه یکسان نیست. برخی از مردم توانایی پرداخت هزینههای درمان را نداشتند. برای بسیاری از مردم دوران بسیار سختی بود و هنوز هم هست».
روانپزشکان بسیاری از ابتدای شروع پاندمی تا امروز که دیگر به صورت رسمی پایان یافته، در مصاحبه با رسانهها گفتهاند که بسیاری از مردم با تغییرات عاطفی و اجتماعی عظیمی که این بیماری ایجاد کرده است، دستوپنجه نرم میکنند. این مسئله بعد از کاهش قرنطینه و سختگیریها بیشتر شد؛ به بیان دیگر سازگاری با «عادی جدید» یعنی همان زندگی نرمال برای آنها دشوار است.
بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان هجوم افرادی را گزارش دادهاند که در طول همهگیری به دنبال حمایت از سلامت روان خود بودهاند. آنهایی که از ترس ابتلا به بیماری، مراجعه مداوم خود به مشاور و تراپیست را کنار گذاشتند یا به دلیل کاهش توان اقتصادی در دوران پاندمی از خیر آن گذشتند، حالا با مشکلات جدی و حاد افسردگی روبهرو هستند.
ریرا مستوفی، روانپزشکی که در قم کار میکند، دراینباره به «شرق» میگوید: «فروپاشی روانی ناشی از همهگیری باورنکردنی بود. البته مسائل سیاسی و اجتماعی که در پس کرونا زندگی همه ما را تا امروز تحت تأثیر خود قرار داد، مقصر بود. ما چهار سال سخت و پر از کابوس را پشت سر گذاشتیم. این مسئله باعث شد بین اقشار متوسط نیاز به مراجعه به روانکاو و روانپزشک افزایش پیدا کند. بسیاری از همکاران من در ماههای ابتدایی کمشدن قرنطینه از گرفتن بیمار جدید سر باز میزدند؛ چون با موجی بیسابقه از مراجعه روبهرو بودند». او از زوایه دیگری نیز به این مسئله نگاه میکند و میگوید: «ترس بازگشت به زندگی عادی، ورود به جمع و دیدن جامعه، بحران و ترسی بود که بسیاری از مردم را دچار خود کرده بود. بسیاری از بیماران من هنوز از راه دور کار میکنند و در انزوا هستند. حتی تراپیستهای زیادی را میشناسم که دیگر فقط آنلاین کار میکنند. انگار همه به این تنهایی عادت کردیم. در بین اقشار سالمند هم افسردگی شکل دیگری پیدا کرده؛ آنها حالا دریافتهاند مردم به انزوای خویش خو کردهاند. مسئله اقتصادی هم به این انزوا دامن زده. دیگر خبری از میهمانیهای آخر هفته نیست و آنها که منتظر بودند کابوس کرونا تمام شود، باز هم مجبورند در دورهمی آنلاین فامیلی شرکت کنند و این شوک بزرگی برای آنهاست».
مطالعات متعددی درباره تأثیر کووید بر سلامت روان انجام شده است. یک مطالعه که در ماه اکتبر در مجله پزشکی The Lancet منتشر شد، به بررسی شیوع جهانی افسردگی و اختلالات اضطرابی در 204 کشور و منطقه در سال 2020 تا ۲۰۲۲ به دلیل همهگیری کووید پرداخت.
این مطالعه نشان داد که سلامت روان به طور چشمگیری در این سالها کاهش یافته است؛ به طوری که تخمین زده میشود 53 میلیون مورد دیگر از اختلالات افسردگی اساسی و 76 میلیون مورد دیگر از اختلالات اضطرابی در سراسر جهان مشاهده شده است. همچنین زنان و جوانان بیشتر از مردان و افراد مسن تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
اضطرابها
در ابتدای وقوع همهگیری، درک کمی از مدتزمان ماندگاری همهگیری وجود داشت. هیچکدام از ما ابعاد این خطر را نمیشناختیم. روانشناسان میگویند در چند ماه اول شیوع ویروس، بهویژه زمانی که بسیاری از کشورها در قرنطینه بیسابقهای قرار گرفتند، میزان انعطافپذیری شگفتانگیزی وجود داشت.
به گفته مستوفی با این حال گذشت زمان و ازدستدادن تماس اجتماعی روزانه شروع به تأثیر خود کرد. او تصریح میکند: «قطعا یک دوره طولانی عدم اطمینان و تغییر، تأثیر زیادی بر سلامت روان دارد. این مسئله افراد را بسیار منزوی کرده و آنها اصلا نمیدانند که چگونه با هم ارتباط برقرار کنند. وقتی از دریافت این سیگنالهای ارتباطی دست میکشیم، صدای درونی ما قویتر میشود و خودتنظیمی سختتر و سختتر میشود». میثم شریفی، روانشناس بالینی مستقر در لندن، به «شرق» گفت: «همهگیری به این معنی است که بسیاری از مردم باید با مسائلی در زندگی خود روبهرو شوند که قبلا میتوانستند از آن اجتناب کنند؛ مانند اعتیاد به الکل، مسائل مربوط به رابطه، انزوا و تنهایی. زندگی روزمره ما بهعنوان مکانیسمهای دفاعی عالی عمل میکند، ما حواسپرتیهای زیادی داریم که به ما کمک میکنند از چیزهایی اجتناب کنیم که برای سلامت روان خطرناک هستند. بهعنوان مثال، من مراجعان جوانی دارم که میگویند الان که من دیگر مشغلههای اجتماعیام را انجام نمیدهم، متوجه شدم که چقدر با همسرم مشکل دارم؛ چون حالا که در تعطیلات اجباری به سر میبریم، میبینم که چقدر عادتهای بدی دارد. به بیان دیگر افرادی که در روابط عاطفی رسمی و غیررسمی بودهاند، آنقدر درگیر کار بودند که عادتهای شریک زندگی خود را نمیدیدند؛ اما حالا با شخصی در خانه گیر کردهاید که متوجه میشوید تحملش به صورت طولانی برای شما غیرممکن است. شما ناگهان متوجه میشوید که در واقع چیزهای زیادی وجود دارد که ما تا امروز فقط با آن مواجه نشده یا متوجه آن نشده بودیم».
با این حال، شریفی تأکید میکند برای برخی از افراد، بهویژه آنهایی که اضطراب اجتماعی حاد دارند، قرنطینههای کووید سرپناه امنی ساخت. او میگوید: «برای بسیاری از افرادی که از مشکلات اعتمادبهنفس یا افسردگی رنج میبردند، در شرایط نرمال زندگیکردن دشوار است. آنها واقعا سخت کار میکنند و به خود فشار میآورند تا با افراد دیگر تعامل بیشتری داشته باشند و بیشتر اجتماعی شوند. کووید برای آنها فقط به این معنی بود که دیگر مجبور به انجام این کار نیستند؛ بنابراین آنها درباره این احساس آرامش بزرگ صحبت میکردند و از تمامشدن قرنطینه واهمه داشتند. آنها واقعا نگران رویارویی مجدد با مردم بودند و این مسئله بهنوعی همه جوانب زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داد. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت و کسانی که دوری از مردم را دوست دارند، از این دسته هستند. با این حال کووید روی تمام مردم جهان تأثیر گذاشت. برای بسیاری از مردم هم کووید بدترین کابوس زندگی بود».
ضربه
بر اساس دادههای جمعآوریشده در دانشگاه جان هاپکینز، تا به امروز بیش از 400 میلیون مورد ابتلا به کووید در سراسر جهان و بیش از 5.7 میلیون مورد مرگومیر ناشی از آن اتفاق افتاد. محدودیتهای ارتباط اجتماعی باعث شده است میلیونها نفر نهتنها رویدادهایی مانند تولد و عروسی را با خانواده و دوستان خود، بلکه آخرین لحظات زندگی خود را به صورت مجازی ببینند. بسیاری از آنها قادر به برگزاری یا شرکت در مراسم تشییع جنازه در طول سختترین زمانهای قرنطینه نبودند. آنها مجبور بودند پشت درهای بسته عزاداری کنند یا کسانی که برای جشنهای بزرگشان برنامهریزی کرده بودند، تمام رؤیاهایشان فروریخت.
شریفی خاطرنشان میکند: «ما آیینهای مهمی را در دوران کووید از دست دادیم که متأسفانه به بعد از پاندمی نیز سرایت کرد. من واقعا نگران تأثیر پاندمی بر سوگواری هستم؛ زیرا ما به دلیل تشریفاتی که در ایام سوگواری داریم، راهحلی داشتیم تا از دست دادن و غم را پردازش کنیم و حالا دیگر کمکم این راهحل مهم را هم از دست دادیم».