|

روز جهانی سکته مغزی

١٠ آبان، اول ماه نوامبر، روز جهانی سکته مغزی است‌. در این روز همه دست‌اندرکاران تلاش می‌کنند یک بار دیگر اهمیت سکته مغزی را به جامعه شامل مردم، مسئولان و رسانه‌ها یادآور شوند.

روز جهانی سکته مغزی

١٠ آبان، اول ماه نوامبر، روز جهانی سکته مغزی است‌. در این روز همه دست‌اندرکاران تلاش می‌کنند یک بار دیگر اهمیت سکته مغزی را به جامعه شامل مردم، مسئولان و رسانه‌ها یادآور شوند.

با وجود عقب‌افتادن شدید کشور در درمان سکته مغزی حاد و همچنین در مراقبت و درمان بیمارانی که از عواقب آن رنج می‌برند، هفت سال پیش با تلاش‌های معاونت درمان، وزارت بهداشت به درخواست انجمن سکته مغزی ایران نتایجی هرچند جزئی و مقدماتی در درمان سکته مغزی پدید آورد. اطلاعات عمومی در این زمینه رشد کرد و نوعی درخواست عمومی برای سکته مغزی شکل گرفت. متأسفانه در سال‌های اخیر به دلیل تداوم اشکالات ساختاری و تنگدستی شدید در سیستم سلامت، پیشرفت‌هایی که تنها به اتکای علاقه‌مندی و تلاش پزشکان جوان شروع شده بود، به نتایجی که شایسته بود، نرسید.

این واقعیت که پیشرفت‌های سریع و شگفت‌انگیز در تشخیص و درمان سکته مغزی در دنیا به جایی رسیده است که بخش مهمی از بیماران سکته مغزی در همان ساعات اول به شرط وجود تکنولوژی و فرهنگ مناسب قابل درمان شده‌اند، هدف را در‌حالی‌که ما در حال درجا‌زدن هستیم، هرچه دور و دورتر می‌برد.

در سال‌های گذشته در روز جهانی سکته مغزی نورولوژیست‌های جوان در سرای محلات شهرهای بزرگ حضور پیدا می‌کردند و درباره ضرورت درمان در ساعات اولیه اطلاع‌رسانی می‌کردند؛ به‌علاوه در میادین و پارک‌ها هم این اطلاع‌رسانی انجام می‌شد که نتایجی خارج از تصور داشت. امروزه اکثریت بیماران از ضرورت درمان سکته مغزی در ساعات اولیه اطلاع پیدا کرده‌اند و درمان وریدی در بسیاری از بیماران انجام می‌شود؛ اما درمان ترومبکتومی که به معنای درآوردن لخته از مغز بیمار در ساعات اولیه است و در‌حال‌حاضر در اکثر مناطق دنیا در حال انجام است، هنوز در کشور ما به شکل یک برنامه سیستماتیک آغاز نشده است. به‌علاوه در کشور ما هنوز برای مراقبت از کسانی که به طور مزمن دچار ناتوانی ناشی از سکته مغزی و دیگر بیماری‌های پیش‌رونده مغزی هستند، امکانات منسجم و با دست پر وجود ندارد.

باید تأکید کرد که هر دو اینها یعنی اورژانس‌های پزشکی و مراقبت از بیماران ناتوان از بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین وظایف دولت‌هاست. بسیاری از این بیماری‌ها به دلایل مختلف مثل تطویل حیات به دلیل امکانات جدید پزشکی نتیجه زندگی در جوامع مدرن هستند. استفاده از امکانات مدرن بدون آمادگی برای درمان و مراقبت بیماری‌هایی که در سالمندی شیوع بیشتری دارند، یک تناقض بزرگ است.

درباره سکته مغزی باید گفت از لحظه‌ای که بیمار مبتلا به سکته مغزی می‌شود تا زمانی که به مرکز توان‌بخشی برای مراقبت‌های بعدی منتقل می‌شود، همه و همه بخشی از یک مسئولیت دولتی هستند و نه خانوادگی!

به‌ویژه اگر بیمار کارگر یا کارمندی باشد که هر ماه حق بیمه روز مبادا را به همراه حقوق دریافتی ده‌ها سال پرداخت کرده باشد. پیشرفت‌های شگفت‌انگیز در درمان سکته مغزی در سال‌های اخیر یکی هم به این دلیل است که پرداخت‌کنندگانی که باید هزینه‌های واقعی درمان مردم را بپردازند، درمان سکته مغزی حاد با تمام هزینه‌هایش را بسیار ارزان‌تر از نگهداری از خیل عظیم بیماران ناتوانی یافته‌اند که عدم‌النفع به معنای محرومیت جامعه از خدمات آنها تنها یکی از عواقب پر‌هزینه سکته مغزی است.

باید پرسید آیا امسال هم در روز جهانی سکته مغزی پزشکان جوان جرئت می‌کنند مردم را در سکته مغزی حاد به بیمارستان‌هایی دعوت کنند که تنها امکان پیش پای مردم هستند، اما نواقص بی‌شمار آنها را خود مردم در همان جملات اول ابراز می‌کنند؟