|

لاموسوهای شگفت‌انگیز

آشور نو از سده نهم تا اواخر سده هفتم قبل از میلاد به‌تدریج قدرت خود را بر بین‌النهرین و مناطق دوردست بسط داد و به صورت امپراتوری مقتدری درآمد. این توسعه و گسترش، فعالیت‌های بناسازی در آشور را در پی داشت و در ضمن موجب بازسازی برج و باروی این شهر، کاخ‌ها و معابد آن نیز شد

لاموسوهای شگفت‌انگیز

شرق: آشور نو از سده نهم تا اواخر سده هفتم قبل از میلاد به‌تدریج قدرت خود را بر بین‌النهرین و مناطق دوردست بسط داد و به صورت امپراتوری مقتدری درآمد. این توسعه و گسترش، فعالیت‌های بناسازی در آشور را در پی داشت و در ضمن موجب بازسازی برج و باروی این شهر، کاخ‌ها و معابد آن نیز شد. آشور نصیر پال (۸۸۳-۸۵۹ ق.م.) علاوه بر بسط سرزمین‌های امپراتوری به نوسازی شهر آشور نیز پرداخت، برج و باروی آن و معبد آشور را بازسازی کرد و کاخ کهن و دو معبد سین و شمش را در آن برپا کرد. علاوه بر برج و باروی شهر، کاخی عظیم برپا کرد که پیکره‌هایی از گاوهای انسان‌نما (لاماسو) و مجسمه‌های شیران در جوانب درِ ورودی و نقش‌برجسته‌های دیواری بخش‌های مهم آن را تزیین کرده بود. به‌تازگی باستان‌شناسان فرانسوی توانسته‌اند در کاوش‌های خود در شمال عراق یک گاو بالدار را پیدا کنند که تا حدود زیادی سالم باقی‌ مانده است. نقش برجسته دوهزارو 700ساله یک گاو بالدار یا «لاماسو»، خدای محافظ در ادیان بین‌النهرین باستان و اساطیر کهن ایرانی، را نشان می‌دهد که با سر انسان، بدن گاو نر و بال‌های پرنده تصویر می‌شده است. پاسکال بوترلن، باستان‌شناس فرانسوی که هدایت حفاری‌ها را برعهده داشت، گفت که تنها سر این مجسمه در جای خود قرار نداشته است. باترلین درباره این مجسمه ۱۸‌تُنی با ابعاد ۳.۸ در ۳.۹ متر گفت: «من قبلا هیچ چیز به این بزرگی در زندگی‌ام کشف نکرده بودم. به طور معمول فقط در مصر یا کامبوج است که می‌توانید قطعاتی به این بزرگی پیدا کنید». این استاد باستان‌شناسی در دانشگاه سوربن پاریس اضافه کرد: «توجه به جزئیات این گاو بالدار حیرت‌انگیز است». این مجسمه در اصل در ورودی شهر باستانی خورس‌آباد در ۱۵ کیلومتری شمال شهر موصل قرار داشته است. خورس‌آباد پایتخت امپراتوری آشور نو در زمان پادشاهی سارگون دوم محسوب می‌شد. تصور می‌شود این گاو بالدار در زمان حکومت این پادشاه که از سال ۷۲۲ تا ۷۰۵ قبل از میلاد برقرار بود، ساخته شده و در جلوی دروازه‌های شهر برای محافظت از آن گذاشته شده‌ است. گاو بالدار در عراق برای نخستین بار در سال ۱۹۹۲ از طرف عده‌ای از باستان‌شناسان این کشور کشف شد. سر این مجسمه در سال ۱۹۹۵ به دست قاچاقچیان بریده شد تا به خارج از کشور برده شود؛ اما مأموران گمرک عراق آن را کشف کردند و به موزه بغداد تحویل دادند؛ اما خود بدنه این مجسمه به منظور در امان ماندن از هجوم داعش در سال ۲۰۱۴ دوباره از طرف ساکنان محلی دفن شده بود و برای نزدیک به یک دهه کسی از محل آن خبر نداشت. داعش در ۸ مارس ۲۰۱۵ کاخ باستانی خورس‌آباد را تخریب کرد و شماری از مجسمه‌ها و آثار قدیمی مربوط به تمدن آشور را از میان برد. 

نقاشی دیواری و پیکرتراشی روی بنا

نفوذ آرامی‌های شمال سوریه بر آشور در تمام طول قرن بیش از آنکه بر توسعه معماری آشور جدید تأثیر داشته باشد، برای هنر آن حائز اهمیت بود. در تاریخ آشور هرگز مانند دوره آشور نصیر پال دوم پس از جذب فیزیکی و فرهنگی آرامی‌ها به شمال بین‌النهرین، چنین فرصتی برای پیشرفت تصویری به وجود نیامد.

در اینجا همه چیز در کنار هم قرار داشت: با از‌بین‌رفتن مشکل بسیار جدی تاریخی، یعنی اتحاد نژاد آرامی با امپراتوری آشور اندیشه نیمه‌اسطوره‌ای پادشاهی که در سنن هزاران‌ساله خاور نزدیک ریشه داشت، به اوج خود رسید و نیز تمایل و استعداد آشوری‌ها به اعلام افتخارات پادشاه خدمتگزار رب‌النوع به جهان از طریق نوشتار یا تصویر و نیز مهارت خارق‌العاده آنها در طراحی نقاشی و ساخت قالب‌های گلی و سنگی که طی قرون متمادی با ممارست کسب کرده بودند. در قرون چهاردهم تا سیزدهم سازندگان مهرهای استوانه‌ای در آشور نشان دادند که تا چه حد قادر به ایجاد تصویر در فضایی محدود هستند و سپس در قرن یازدهم پیکرتراش دوره آشور نصیر پال اول در یافتن فضا برای تقویم مصور با مشکل روبه‌رو شد. او این تقویم را در چهار نوار تزیینی مصور، حول ستونی شبیه ستون هرمی تنظیم کرد. سرانجام در کاخ شمال غربی نیمرود، سطوح بزرگ حیاط و دیوارهای تالار برای ایجاد نقاشی‌های دیواری و نقوش برجسته عظیم در اختیار پیکرتراشان و نقاشان قرار گرفت؛ گویی تراوشات ذهن خلاق آنها به مسابقه گذاشته شده بود. آشور نصیر پال دوم هنگام ساخت کاخ جدید خود در کالح (نیمرود) به این تلاش پی برد: او با تزیین اتاق تاج و تخت و دیوارهای عظیم کاخ با چند ردیف، نقاشی نقوش برجسته و حجاری دروازه‌ها، پایه‌گذار نقاشی دیواری و معماری پیکرتراشی در آشور شد و هنر خاور نزدیک، درست در مرحله نهایی رشد، اهمیت و اعتباری فوق ملی و جاویدان یافت.

پس از آشور نصیر پال دوم در انسجام امپراتوری آشور و سازمان‌دهی نیروهای سیاسی متنوع خاور نزدیک یعنی آشور، بابل، اورارتو و آرامی با بهر‌ه‌گیری از سنن متفاوت قبلی، نژاد، زبان و مذهب -که به دوره سومر و اکد هوری و میتانی برمی‌گشت - پیشرفت شایانی انجام شد. این سازمان‌دهی تا دوره تیکلات پیلسر سوم و سارگون ادامه داشت. اگر قرار بود آثار هنری معماری و هنر تصویری به طور شایسته‌ای تداوم یابند، چاره‌ای جز در هم آمیختن و ترکیب آنها نبود. جنبه‌های مختلف مفهوم پادشاهی که در طول تاریخ از شکل اسطوره - افسانه تا شکل مدافع عادل و انتقام‌جوی آشور وجود داشت، دیگر نمی‌توانست کاملا در یک معبد، یک نقاشی، یک پیکره یا یک شکل تقویم تجلی یابد.

در کاخ شمال غربی نیمرود شاخه‌های گوناگون معماری و هنر را ازجمله بنای معابد، کاخ‌‌ها و دژها، پیکرتراشی نقش برجسته و نقاشی با هم ترکیب کرده‌اند تا به کمال معماری و هنر تصویری که در آن تلفیق کاخ سلطنتی و معبد روحانی به منزله اتحاد برتر جهانی نمود می‌یابد، دست یابند. از نقاشی و نقش برجسته، فقط برای تزیین سطوح خالی دیوار و معماری استفاده نشده است؛ بلکه برعکس پیکرتراشی و هنر دو‌بعدی را برای خلق شکل هنری بنیادی جدید، یعنی «معماری پیکرتراشی»، با هم ترکیب کرده‌اند. حتی واژه‌ها یا متونی با خطوط میخی تزیینی را با نوارهای تزیینی برجسته ترکیب کرده‌اند تا از مفاهیم پادشاه و امپراتوری در تقویم مصور بزرگ تجلیل کنند. در اینجا نیز بار دیگر به اقداماتی برمی‌خوریم که آرامی‌ها به کمک سنن شکل‌گرفته براساس عناصر هیتی و هوری - میتانی به عمل آوردند.

و اینک لاموسو

در کاخ شمال غربی آشور نصیر پال دوم در کالح (نیمرود) که برای اولین بار نقشه بنای آن دارای ویژگی‌‌های آشوری جدید بوده و با بناهای آرامی غرب نیز پیوند داشته است، در اتاق B، اتاق تاج و تخت به نخستین نمونه باشکوه معماری «پیکرتراشی آشور جدید» و مهم‌تر از آن به نخستین نقش‌برجسته دیواری با صحنه‌هایی راجع به مفاهیم قهرمانی و اسطوره‌ای حکومت آشور برمی‌خوریم. در اتاق B، محل بزرگداشت مفهوم پادشاهی در مراسم باشکوه، موجودات اسرارآمیزی ازجمله شیرها، گاوها، انسان و پرندگان شکاری از ورودی‌ها و خروجی‌ها نگهبانی می‌کردند. بخشی از بدن آنها به صورت نقش‌برجسته روی تخته‌سنگ‌های دروازه‌ها حکاکی شده و بخشی نیز به شکل پیکره سه‌بعدی از دیوار بیرون زده بود. این طبقه از آثار هنری «لاماسو» یا دفع‌کنندگان ارواح شیطانی و محافظان ارواح پاک از ارزشمند‌ترین آثار هنر تجسمی آشور است.

این آثار به مفهوم واقعی نماینده معماری پیکرتراشی است و صرفا تزیینات دیواری محسوب نمی‌‌شود. تخته‌سنگ‌های عظیم ساختمانی که این اشکال به صورت پیکره سه‌بعدی و نقوش بسیار برجسته روی آنها حجاری می‌شد، همچنان کاربرد اصلی خود را حفظ کرده بودند؛ به‌طوری‌که تکیه‌‌گاه دیوارهای آجری فوقانی بودند و سطح داخلی دروازه‌های غول‌آسا را تشکیل می‌دادند. نقش‌برجسته دیواری آشور را که در واقع روی تخته‌سنگ‌‌های مرمری نازک حجاری شده است و نیز سنگ‌چین‌های زیر دیوار را نباید معماری پیکرتراشی از نوع لاماسو دانست؛ اگرچه اغلب چنین فرض می‌شود. تخته‌سنگ‌های دو طرف درها، در واقع اجزای ساختمانی‌ای است که در آخر کار از آنها استفاده شده؛ ولی سنگ‌های نقوش برجسته دیواری، تزیینی بوده و برای نگهداری بخش زیرین دیوارهای تالار و حیاط به کار رفته است و در واقع کاربرد ساختمانی ندارد. این سنگ‌ها در اصل نقاشی دیواری است که به سنگ تبدیل شده است؛ رنگ‌‌آمیزی چندرنگه آن که در چند قطعه باقی مانده است، بر این نکته تأکید دارد. نمی‌توان منکر ارتباط نقش‌برجسته آشور جدید با نقاشی دیواری آشور میانه از‌جمله نقاشی کار توکولتی نینورتا و نقاشی دیواری بابل قدیم مانند نقاشی کاخ ماری شد. شاید شلمانسر اول، پدر توکولتی نینورتای اول، نیز هنگام ساخت شهر اقامتگاه خود، کالح (نیمرود)، کاخ را با نقاشی‌های دیواری تزیین کرده باشد؛ ولی هنوز موفق به کشف مدرک قاطعی دال بر وجود معماری پیکرتراشی یا دروازه‌های حجاری‌شده و نقوش برجسته، در دوره آشور میانه نشده‌ایم. معماری پیکرتراشی شاخه‌ای هنری است که احتمالا آرامی‌های شمال بین‌النهرین و شمال سوریه به همراه ایوان ستون‌دار و نقشه بنای کاخ آشور جدید (اتاق تاج و تخت که بابانو را به بیتانو وصل می‌کند) آن را به دوره آشور جدید منتقل کرده‌اند.

آشور نصیر پال، بزرگ‌ترین بنیان‌گذار هنر دوران امپراتوری آشور

آشور نصیر پال با معرفی این نوآوری‌ها در تزیین کاخ شمال غربی در نیمرود به‌عنوان بزرگ‌ترین بنیان‌گذار هنر دوران امپراتوری آشور شناخته شده است. نگهبانی از درهای ورودی تالار تخت در کاخ شمال غربی را که در آن پادشاه آشوری در مراسم بزرگ ملی و مذهبی و جشن‌ها و ضیافت‌ها شرکت می‌جست، موجودات خیالی ترکیبی و جادویی بر‌عهده داشتند. آنها ترکیبی بودند از شیرها، نرگاوها، انسان‌ها و پرندگان گوشت‌خوار که بخشی از بدن این موجودات ترکیبی به صورت نقش‌برجسته کار شده بود که در واقع در دو سوی درگاهی درهای ورودی را تزیین می‌کرد و بخش دیگر به شکل پیکره آزاد از سطح دیوار بیرون آمده بود.

لاماسو؛ نگهبان کاخ‌ها

این جانوران خیالی که لاماسو نامیده می‌شدند و وظیفه آنها جلوگیری از ورود ارواح خبیث و شیطانی به درون کاخ‌ها و حفاظت ارواح پاک و خوب بود، برخی از قوی‌ترین آثار ارزشمند هنری دوران امپراتوری آشور را تشکیل می‌دادند. می‌دانیم که بنا بر اعتقادات و اسطوره‌های رایج در میان مردم سرزمین‌های باستان آسیای غربی نگهبانی از دروازه‌ها بر‌عهده موجوداتی که وظیفه آنها دور‌کردن بدن‌ها و شرارت‌ها از منطقه مورد حفاظت بوده، گذاشته می‌شد. شیرهای سفالی و مفرغی محافظ معابد دوران‌ اور سوم و لارسا از‌جمله این موجودات‌اند. ظاهرا فرمانروایان دوران آشور جدید با ترکیب نیرومندترین مخلوقات می‌کوشیدند قدرت تدافعی و حفاظتی این موجودات نگهبان را افزایش دهند؛ اما لاماسوها که نیمی از بدن‌شان نقش‌برجسته و نیم دیگر آن با مجسمه آزاد نشان داده شده است، نه تزیین معماری؛ بلکه بخشی از آن بودند؛ زیرا سنگ‌های عظیمی که سطح آنها بدن لاماسوها را تشکیل می‌داد، با قرار‌گرفتن در دو سوی درها مستحکم‌ترین بخش بنای آجری را به وجود می‌آوردند و در نگهداری سقف مهم‌ترین سهم را عهده‌دار بودند.

لاماسوها؛ ترکیبی از مجسمه آزاد و نقش‌برجسته

لاماسوها در واقع ترکیبی از مجسمه آزاد و نقوش برجسته‌اند؛ به‌طوری‌که آنها را نه می‌توان مجسمه خواند و نه نقش‌برجسته به حساب آورد. برجستگی نقوش برجسته آشوری همیشه اندک و تقریبا مسطح بود. افزون بر آن، آنها دنیای خاص به خود را داشتند و میان آنها و بیننده در دنیای خارج هیچ ارتباطی برقرار نبود. حال آنکه رابطه لاماسوها با دنیای خارج از طریق کسانی است که به آنها نزدیک می‌شوند.

لاماسوهایی که از پهلو نشان داده شده‌اند، سر خود را به حالت تمام‌رخ به سمت بیرون برگردانده‌اند و کسانی را که به دروازه کاخ نزدیک می‌شوند شدیدا زیر نظر دارند. ایــن موجودات مجسمه آزاد هم به حساب نمی‌آیند؛ زیرا بخش اعظم بدن آنها جزئی از ساختمان را تشکیل می‌داد. افزون بر آن، در ساختن لاماسوها مهم‌ترین اصل مجسمه‌سازی در بین‌النهرین مراعات نشده و شکل آنها به جای استوانه یا مخروط، مکعبی است تا با شکل معماری هماهنگی داشته باشد. از سوی دیگر مجسمه‌ساز در ساختن لاماسوها مجبور به تبعیت کامل از اصول معماری است؛ زیرا ارتفاع این موجودات از روبه‌رو به ارتفاع دروازه‌ها و از پهلو به طول درگاهی آنها بستگی داشت. نکته بسیار جالب در ساختن لاماسوها دقتی است که حجاران در نشان‌دادن جزئیات به کار برده‌اند. لاماسوهای خورس‌آباد به طرز چشمگیری از لاماسوهای کاخ شمال غربی آشور ناصر پال دوم در نیمرود دقیق‌‌تر و بهتر ساخته شده است. این برتری نه در طبیعت‌گرایی بلکه در نشان‌دادن جزئیات و نحوه تزیین آنهاست. در کاخ سارگون همان‌گونه که در کاخ آشور ناصر پال دوم تعداد زیادی از اتاق‌ها، راهروها و حیاط‌‌ها را با تخته‌سنگ‌های مرمر منقوش بلندی پوشانده‌اند که ارتفاع آنها گاه به چندین متر می‌رسد. موضوع بیشتر صحنه‌ها تقریبا تکرار موضوع‌های مشابه قرن نهم در زمان آشور ناصر پال دوم است. آنها از یک سو جلال و شکوه پادشاه را نشان می‌دهند و از سوی دیگر نیروی مافوق طبیعی او را به نمایش می‌گذارند که از جانب نیروهای جادویی به وی تفویض شده است. سارگون علاوه بر آنکه مانند نقوش برجسته تالار تخت در کاخ شمال غربی ایستاده، در کنار درخت زندگی و تحت حفاظت موجودات اساطیری - الهى بالدار ظاهر می‌شود. او را همچنین به صورت فاتحی می‌بینیم که در لباس فرماندهان نظامی یا شکارچیان بر شیاطین، دشمنان یا جانوران درنده غلبه کرده است.

موضوع جالب‌تر و شاید مهم‌تر در این زمان این است که پس از گذشت تقریبا هزار سال در سال‌های پایانی تاریخ خاور نزدیک باستان در کنار لاماسوها و موجودات ترکیبی الهی - اساطیری که وظیفه نگهبانی از دروازه‌های مهم ورود به کاخ بر عهده آنها گذارده شده بود، یک بار دیگر نقش‌مایه پهلوان نیرومند و نیروی مسلط او بر جانور درنده‌ای مانند شیر نیز متداول می‌‌شود. در این نقش‌مایه که در عصر اکدی‌ها متداول شد، نخست دو طرف متخاصم از لحاظ نیرو و اندازه برابر بودند و صحنه کاملا طبیعی جلوه می‌کرد. اما در خورس‌آباد این موجود نیرومند که در لباس، آرایش موی سر و ریش پادشاه آشوری ظاهر می‌شود، شیری را مانند بچه‌گربه‌ای زیر بغل گرفته است و شش طره موی حلقه‌شده آشنا و سنتی دو سوی صورت او را همچون گذشته تزیین می‌کند.

جانوران ترکیبی و انواع آن

نخستین تصاویر ضبط‌شده موجودات ترکیبی در مصر و بین‌النهرین یافت شده‌اند. شاید کمی بعدتر در هند و در تمدن‌‌هایی که خاور نزدیک باستانی نامیده می‌‌شود و بعد از دو هزار سال در ایران و همچنین تمدن‌‌هایی دیگر دیده شدند. تمدن ایران باستان با توجه به قدمت و غنای تاریخی آن، از آثار هنری فراوانی با نقش‌مایه جانوران ترکیبی برخوردار است. این نقوش نمادی از تفکر باورها و اعتقادات مردمان عصر باستان است که در قالب آثار هنری جلوه‌نمایی می‌کند. در تاریخ تمدن و در اعتقادات عامه نمونه‌های بی‌شماری از انواع موجودات ترکیبی وجود دارد؛ فیگورهایی متنوع در طبیعت که کاملا تغییر یافته‌اند یا بخش‌‌‌هایی از اجزایشان با هم ترکیب یا از یکدیگر جدا شده، توسعه یافته یا کم شده‌اند. این جانوران در حقیقت خیالی هستند، اما ریشه طولانی در طبیعت و حقیقت دارند و هرگز پیوندشان را با دنیای بشر از دست نمی‌دهند. جانوران ترکیبی عبارت‌اند از: «شکلی جدید که معمولا نتیجه ترکیب در اشکال بصری‌اند که با ساختار اجزایی مختلف از موضوعات طبیعی گرفته شده است. بدین‌ترتیب مشخصه آن این است که در طبیعت اتفاق نمی‌افتد، بلکه فقط متعلق به قلمرو تخیلات انسان است». جانوران ترکیبی را می‌توان به پنج گروه تقسیم کرد‌:

۱. ترکیب حیوان - انسان که شامل سه زیر‌گروه شیر - دیو، گاو - دیو و بزکوهی – دیو است.

۲. ترکیب انسان- حیوان که شامل اسفنکس یا ابوالهول، قنطور، گاو – مرد، گاو بالدار با سر انسان، انسان – مار، انسان – عقرب، انسان - ماهی، انسان - بز، انسان - پرنده و انسان - گاو است.

۳. ترکیب حیوان-حیوان که شامل گریفین (شیردال) - شیر گریفین، سنمرو (سیمرغ)، بز- ماهی، حیوانات بالدار، گاو - مار و اسب بالدار - ماهی است.

۴. جانوران عجیب‌الخلقه مثل موجودات چندسر.

۵. ترکیب پدیده‌های طبیعی – انسان یا حیوان.

نقش موجودات ترکیبی در انواع آثار هنری و صنایع دستی ایران بر دو نوع است: نخستین ترکیب انسان- حیوان که در اساطیر مصر، بین‌النهرین، آشور، چین‌، ژاپن، یونان و‌... نیز دیده شده و شامل انسان – مار، انسان -عقاب، انسان- گاو، انسان -شیر، انسان- مرغ و... است و دیگری ترکیب حیوان- حیوان مانند شیر-عقاب، گاو بالدار، بز بالدار و‌... .

موجودات ترکیبی در هنر هخامنشی و آشوری

موجودات ترکیبی در هنر هخامنشی و آشوری کاربرد فراوان داشته است. این جانوران بر روی مهرهای هخامنشی از تنوع بالایی برخوردار بوده و در نقوش برجسته این دوران کمتر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. این در حالی است که جانوران ترکیبی بر نقوش برجسته و مهرهای آشوری از تنوع یکسانی برخوردارند. به‌طور کلی در هنر آشور موجوداتی ویژه در اساطیر و آثار هنری این سرزمین هستند که در هنر هخامنشی دیده نشده‌اند و حتی سعی در اقتباس آنها هم نشده است. این مسئله نشانگر تأثیرگذاری باورهای هر قوم و ملیت در به نمایش در‌آوردن اسطوره‌های آن در قالب‌های مختلف هنری است. به‌طور کلی جانوران ترکیبی در هر دو دوره در سه موضوع کلی آیینی، نمادین و خودمحور دیده می‌شوند. در هنر آشور جانوران ترکیبی در صحنه‌های آیینی حضور بیشتری دارند که این تصاویر بیانگر مضامین نیایش و قربانی‌اند. در هنر هخامنشی تنها مضمون نیایش دیده می‌‌شود. از لحاظ تجسمی در هر دو دوره برای بیان مفهوم نیایش از عناصر، علائم و حالات مشترک استفاده شده است. جانوران ترکیبی در تصاویر نمادین هر دو دوره با مضمون‌های مشترک «نبرد»، «محافظت نگهبانی» و «قرارگیری در زیر پای شاه یا خدا» حضور یافته‌اند. از لحاظ فن برجسته‌کاری، برجستگی نقوش در دوره هخامنشی بیشتر از دوره آشوری است. نمایش موجودات ترکیبی دوره هخامنشی از دید جانبی و در آشوری از روش جبهه‌ای استفاده شده است. نمایش جانور ترکیبی با حالات انسانی مانند تمام‌قد‌بودن و استفاده از اندام انسانی در دوره آشور کاربرد زیادی داشته، در حالی که در دوره هخامنشی تنها ترکیب با سر انسان است. مهم‌ترین خصیصه تصاویر نمایش‌‌دهنده جانوران ترکیبی در هنر هخامنشی سادگی، نظم و پرهیز از پرداختن زیاد به جزئیات است. جانوران ترکیبی در هنر هخامنشی از حس سکون و آرامش و خشک و رسمی و در دوره آشوری «تحرک و پویایی» و «بیان خشونت» برخوردارند. تقارن انعکاسی بارزترین ویژگی هماهنگ تصاویر جانوران ترکیبی در نقوش برجسته دوره آشور است. در دوره هخامنشی معیار و ملاک اصلی کمپوزیسیون و ترکیب‌بندی بر اساس «موقعیت و شأن» و در دوره آشور علاوه بر آن به صورت ردیفی ترکیب ردیف‌های افقی نیز بوده است. برای نمایش جانوران ترکیبی در مهرهای هخامنشی از انواع تقارن همچون انعکاسی، شبه‌انتقالی و وزنی بهره گرفته شده، در حالی که در مهرهای آشوری بیشتر تقارن وزنی مورد استفاده بوده است. از نکات هنری مشابه تلاش برای القای بعد سوم را می‌توان بیان کرد.

اسطوره همیشه گویای این است که چگونه چیزی پدید آمده و هستی یافته است. در واقع اسطوره‌ها توجیه پدیده‌های پیرامون بشر هستند. به‌کار‌بردن نقوش اساطیری بر اساس جهان‌بینی خاصی است که مبین قدرت‌های مافوق طبیعی است. هنگامی که انسان چنین مهرهایی را به همراه داشته‌، احساس آرامش و امنیت بیشتری داشته است. بدین‌ترتیب با مهرها و طلسم‌هایی روبه‌رو می‌شویم که تجسم خدایان یا مظاهر آنها و به صورت خدایان یا موجودات تلفیقی انسان-حیوان یا حیوان-حیوان نمایان می‌شوند. از اواسط هزاره سوم ق.‌م است که خدایان از تجسم حیوانی به صورت نیم‌انسان نیم‌حیوان در‌می‌آیند؛ مانند خدای مار با بالاتنه انسان و پایین‌تنه مار. این موجود در عیلام بسیار مورد توجه بوده است. در هنر لرستان نیز اغلب موجودات تلفیقی دارای بال هستند؛ مانند گاو-مرد بالدار، انسان- بز کوهی، میش کوهی بالدار و گوزن بالدار که موارد اخیر فقط در لرستان دیده شده‌اند. شکل بال‌ها در هنر لرستان اغلب رو به بالاست و زیر بال به صورت نیم‌دایره طراحی شده است. در هنر جیرفت نیز موجودات تلفیقی بسیاری دیده شده‌اند و شاخص‌تر از همه کژدم-انسان است که به شکل‌های گوناگون نمایش داده شده است. در هنر مارلیک دیو بالدار دوسری بر روی ظرفی نقش شده است که شباهت زیادی به نمونه آشوری دارد. بر سینه‌بند زیویه نیز موجودات تلفیقی را در انواع مختلف می‌بینیم. از قبیل گاو- مرد که گاو- مرد آن قابل مقایسه با گاو- مرد از هنر آشور جدید است. مضامین این سینه‌بند ریشه در هنر آشوری و اورارتویی دارند. علت وجودی این سینه‌بندها با این نقوش در زیویه دفع شر و چشم‌زخم بوده است. گاو بالدار با سر انسان نیز به عنوان پیکره محافظ در دروازه ملل تخت جمشید به کار رفته است که قابل مقایسه با نمونه‌های آشوری است که آنها هم در دروازه کاخ‌ها به کار رفته‌اند و خاصیت دفع شر داشته‌اند. شکل بال‌ها در دوره هخامنشی نیز مانند لرستان و هنر ماد، رو به بالا و با انحنایی در زیر آن است. در هنر ساسانی نیز گذشته از موجودات تلفیقی دیگر، سیمرغ موجودی شاخص و خاص این دوره است و یک نمونه تجسم آن به شکل نقش‌برجسته بر لباس خسرو‌پرویز در طاق بستان است. در هنر ایران می‌توان گفت که شیر دال و سیمرغ موجودات تلفیقی ایرانی بوده‌اند که در میان‌رودان مشاهده نشده‌اند؛ به‌جز یک نمونه شیردال از آشور در هنر میان‌رودان نیز ایمدوگود یا انزو، پرنده شیر سر در هنر سومر بیشتر به چشم می‌خورد. در هنر اکدی نیز می‌توان از شیرهای انسان‌سر، موش هوشو، بر روی کودوروها نام ببریم. در دوران بابل جدید از آجرهای لعابدار دروازه ایشتار که قابل مقایسه با آجرهای لعابدار شوش در دوره هخامنشی است، موش هوشو شاخص است که حیوان مقدس مردوک خدای خدایان بابل بوده است. در هنر آشور نیز موجودات تلفیقی متنوعی را می‌بینیم مانند کنتور یا شیردال- دیو و انسان - ماهی و بز- ماهی و انسان چهار‌‌بال که با نمونه هخامنشی قابل مقایسه است. به‌طور کلی در هنر میان‌‌‌رودان نیز موجوداتی ویژه در اساطیر و آثار هنری این سرزمین هستند که در هنر ایران دیده نشده‌اند و حتی سعی در اقتباس آنها هم نبوده است. این نشان می‌دهد که اسطوره‌های هر قوم و ملیت چقدر در نقش‌کردن آن موجود مؤثرند. به‌طور کلی موجودات تلفیقی در هنر ایران و میان‌رودان فراوان دیده می‌شوند و هر یک توجیهات اساطیری خود را دارند؛ مگر در مواردی که این موجودات در هنر دو تمدن مشترک هستند که این می‌تواند از تأثیر آنها بر یکدیگر ناشی شده باشد. از این گروه موجودات تلفیقی که در هنر دو تمدن مشترک‌اند، دسته‌ای به یکدیگر شباهت دارند و دسته‌ای بی‌شباهت به یکدیگر نقش شده‌اند.

منابع: تاریخ و تمدن بین‌النهرین، نگره، نقش‌مایه، هنر بین‌النهرین باستان