آیا بلوک منطقهای در خاورمیانه کارایی دارد؟
اسرائیل؛ یک معضل
سپهر ژئواستراتژیک خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) با تنوعی که هم موجب غنای آن و هم عامل گرفتاریاش است، غرق در دشواریهای تاریخی، دولتهای ناکارآمد، تلاشهای ناموفق برای رسیدن به مردمسالاری، شعلهکشیدن افراطگرایی و سربرآوردن بازیگران قدرتمند غیردولتی و هماوردیهای بیپایان است.
نگاه عنقا*
سپهر ژئواستراتژیک خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) با تنوعی که هم موجب غنای آن و هم عامل گرفتاریاش است، غرق در دشواریهای تاریخی، دولتهای ناکارآمد، تلاشهای ناموفق برای رسیدن به مردمسالاری، شعلهکشیدن افراطگرایی و سربرآوردن بازیگران قدرتمند غیردولتی و هماوردیهای بیپایان است. با وجود این آشفتگیها، بازیگران مهمی مانند عربستان سعودی، ایران، ترکیه و اسرائیل به هماوردیهای ژئوپولیتیک ادامه دادهاند و پیامدهایی آن برای منطقه تشدید شدهاند. سازوکارهای نوظهوری مانند توافقنامه ابراهیم، مجمع نقب، گروه I2U2 و دخالت چین در آشتی ایران و عربستان، امید به پایداری منطقهای را زنده میکنند؛ اما بهترین ساختاری که منطقه بتواند در چارچوب آن یکپارچه شده و چالشهای کنونی و آینده را مدیریت کند، کدام است؟ شکستن طلسم منطقهای نیازمند فراتررفتن از مرزهای سنتی رقابتهای ژئوپلیتیک است. یک پیشنهاد قابل اجرا، ایجاد یک بلوک منطقهای است، مشابه سازمان دولتهای آمریکای لاتین (OAS) یا اتحادیه آفریقا (AU) که بر چالشهای مشترک و نیز منافع مشترک تمرکز دارد. این ایده پیشنهاد میدهد که فراتر از سازمانهای کنونی همکاری زیرمنطقهای مانند اتحادیه عرب، اتحادیه مغرب عربی، شورای همکاری خلیج فارس و شورای همکاری چهارجانبه گام برداریم. نمونههای گذشته نشان میدهد که سازمانهای منطقهای اغلب پس از تنشهای مزمن یا در روند تنشزدایی شکل میگیرند؛ سناریویی که در منطقه خاورمیانه بزرگ یا MENA غریبه نیست. چنین بلوکی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا میتواند تلاشهای خود را بر چالشها و فرصتهای مشترک تمرکز دهد؛ زمینههایی مانند دگرشهای آبوهوایی، حفاظت از تنوع زیستی، کنترل بیماریها و تبادل فرهنگی و آموزشی. فوریت چارهجویی دگرشهای آبوهوایی، برای نمونه، یک زمینه قابل لمس است؛ بهویژه آنکه قرار است کنفرانس آبوهوای سازمان ملل متحد، COP28، در پایان نوامبر در امارات متحده عربی برگزار شود. ابتکارهای موجود مانند انجمن گاز خاورمیانه EastMed، انجمن N7، انجمن نقب و گروه I2U2 -که به مسائل منطقهای مانند آبوهوا و انرژی میپردازند- در نهایت باید به یک صدای منطقهای یکپارچه تبدیل شوند تا تأثیر بیشینهای داشته باشند. اما اینهمه مستلزم درک زمینه و چالشهای منحصربهفرد در منطقه خاورمیانه بزرگ است. با توجه به دشواریها و پیچیدگیهای منطقه، عضویت در یک چارچوب یکپارچه منطقهای احتمالا نیازمند دادوستد تجاری خواهد بود. بسیاری از دولتهای منطقه بهشدت با ارتباط رسمی با اسرائیل مخالفت میکنند (مانند قطر و عمان). در گام نخست ایجاد یک بلوک منطقهای، هر دادوستدی یا با مشارکت اسرائیل انجام میشود که دشواریهای خود را دارد (از دست دادن مشارکت ایران و احتمالا سوریه، عراق و عمان) یا اینکه اسرائیل را از مشارکت در چنین بلوکی منصرف میکند و بهاینترتیب دیگر کشورها را قادر میکند تا قواعد کار را تعیین کنند. شکافهای تاریخی، منافع ملی رقیب و ترازمندیهای متنوع با قدرتهای جهانی، تلاش برای یکپارچگی را پیچیده میکند. چنین بلوکی باید از آسیب اختلافات سیاسی و رقابتهای چنددههای شبیه آنچه در اتحادیه عرب یا اتحادیه مغرب عربی (AMU) رخ داد، دوری کند. اگرچه اتحادیه عرب به دلیل شکافهای جدی درونیاش آسیب دیده، اما تلاشهایی هم برای غلبه بر علایق و منافع متضاد اعضایش صورت گرفته است؛ بااینحال، اتحادیه مغرب عربی به دلیل شکافهای سیاسی عمیق میان الجزایر و مراکش، عملا مرده است. ایجاد یک سازوکار همکاری درونمنطقهای، نیازمند جایگاه برابر اعضاست، فارغ از رؤیاهای هژمونیک یا کینههای تاریخی. همچنین ضروری است موانعی را که بدنههای مشابه با آن روبهرو شدهاند، نادیده نگیریم و تصویر بیش از حد خوشبینانهای از کارآمدی آنها نمایش ندهیم. مانند دیگر بدنههای منطقهای، کشورهای عضو از تساوی اقتصادی برخوردار نیستند؛ هرچند چالشهای مشترکی میان آنها وجود دارد. هیچ بلوک منطقهای از چالش رها نیست؛ بااینحال، برای منطقه MENA کار ایجاد یک پلتفرم گفتوگوی معنادار که بر چالشها و نقاط قوت مشترک بنیان شود، باید از جایی شروع شود. هرگونه گفتوگوی منطقهای در گام نخست خود، بدون بهرهمندی از میزانی از حمایت یا پشتیبانی خارجی بهویژه از جانب غرب، امکانپذیر نیست. پرسش پیشروی سیاستگذاران منطقه این است که مشوقهای میداندار اولیه برای شکلگیری این محفل منطقهای کدام است؟ سیاستگذاران غربی باید با ارائه جایگاه ناظر یا عضویت به نماینده این بلوک در گفتوگوها، رویدادها و نشستهای چندجانبه، این مشوق را فراهم آورند. درحالیکه کشورهای خلیج فارس بر سر جذب سرمایهگذاری خارجی، رهبری دیپلماتیک و امنیت رقابت میکنند، شاید بتوان این نقش را به یکی از آنان واگذار کرد. شاید گزینه دیگر این باشد که یک رهبر منطقهای از طریق یک الگوی شورایی بهعنوان «مجلس» به شکلی منصفانه و با ملاحظه منافع دیگر کشورها انتخاب شود. به دلیل پیچیدگیهای هر تلاش گروهی، بازیگران منطقهای باید به همکاریهای زیرمنطقهای موازی ادامه دهند، مشابه دیگر مناطق. پرسشی که برای سیاستگذاران غربی مطرح است، ارزش راهبردی ترویج این همکاریهای درونمنطقهای است. نبود یک بدنه منطقهای یکپارچه، ارتباط با منطقه MENA را برای سیاستگذاران دیگر مناطق دشوار میکند؛ چراکه با انواع محفلها و کانالها سروکار خواهند داشت. البته منظور این نیست که غرب نباید با دولتهای ملی سروکار داشته باشد. ایالات متحده میتواند در ترویج همکاری منطقهای نقش داشته باشد. بهعنوان مثال بهعنوان نقطه شروع، دانیل شاپیرو، مشاور ارشد جدید «یکپارچگی منطقهای» که سفیر پیشین ایالات متحده در اسرائیل بود، میتواند مشوق همکاریهای موفق در چارچوب توافقهای ابراهیم و مجمع نقب باشد. در نهایت، این اجلاسها و مسیرها میتواند برای ایفای نقش ناظر در بلوک منطقهای MENA به کار گرفته شوند. بااینحال، همزمان با تنشهای فزاینده میان آمریکا و چین و جنگ روسیه در اوکراین، توجه جهانی از منطقه MENA دور شده است. همزمان دولتهای منطقه بر ثبات داخلی و تابآوری اقتصادی تمرکز دارند تا از چالشهای اقتصادی پیشروی عبور کنند و برای بحرانهای احتمالی آماده شوند. حرکت به سوی گذار اقتصادی در سراسر منطقه بهوضوح قابل مشاهده است و رهبران کشورها تلاش فشردهای را با هدف ایجاد فرصتهایی برای نسل آینده انجام میدهند. حتی کشورهایی با تنشهای دوجانبه که ممکن است چالشی برای تشکیل چنین گروهی باشند، میتوانند در زمینههایی که منافع مشترک دارند، گردهم آیند یا گفتوگو برای چارهکردن مشکلاتشان را تسهیل کنند. حال و هوای ژئوپلیتیک کنونی و تمرکز درونی در خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) میتواند فرصت مناسبی را برای بحث درباره ایجاد یک بلوک منطقهای فراهم آورد که از سوی یک بازیگر منطقهای با پشتوانه تشویقی غرب، کلید خورده و هدایت میشود. چنین بلوکی میتواند پرچمدار گفتوگو و تعهد و نیز صدای واحد منطقه در زمینه مسائل ژئوپلیتیک عمده مانند دگرشهای آبوهوایی باشد. همزمان، این بلوک، پلتفرمی را برای غلبه بر چالشهای فرامرزی و پیشبرد راهحلهای منطقهای کارآمد فراهم میکند. در دورهای که شاهد چرخش تمرکز جهانی است، منطقه همکارانه MENA میتواند بهعنوان یک شریک کارساز برای مقابله با چالشهای فوری جهانی عمل کند و همزمان از ثبات و پیشرفت منطقه نیز حفاظت کند.
منبع: شورای آتلانتیک
*عضو ارشد غیرمقیم شورای آتلانتیک و مشاور ارشد پیشین وزارت امور خارجه آمریکا و مدیر ابتکارات چندجانبه در شورای امنیت ملی آمریکا