|

برای اینکه از گسترش جنگ جلوگیری شود

نیاز فوری آمریکا به گفت‌وگو با ایران

همچنان که جنگ میان اسرائیل و حماس شعله می‌کشد، آن‌هم با تلفات دهشتناک انسانی غیرنظامیان غزه، ایالات متحده آمریکا به حمایت بی‌وقفه خود از اسرائیل ادامه می‌دهد؛ نه‌تنها به اسرائیل سلاح می‌فرستد و برایش در سازمان ملل، سپر محافظتی در برابر انتقادها را فراهم می‌کند، بلکه همچنین بازدارندگی علیه «محور مقاومت» را نیز تقویت می‌کند؛ محوری که شامل ایران و متحدانش در لبنان، سوریه، عراق و یمن می‌شود.

نیاز فوری آمریکا به گفت‌وگو با ایران

الدار ممدوف (Eldar Mamadov)

 

همچنان که جنگ میان اسرائیل و حماس شعله می‌کشد، آن‌هم با تلفات دهشتناک انسانی غیرنظامیان غزه، ایالات متحده آمریکا به حمایت بی‌وقفه خود از اسرائیل ادامه می‌دهد؛ نه‌تنها به اسرائیل سلاح می‌فرستد و برایش در سازمان ملل، سپر محافظتی در برابر انتقادها را فراهم می‌کند، بلکه همچنین بازدارندگی علیه «محور مقاومت» را نیز تقویت می‌کند؛ محوری که شامل ایران و متحدانش در لبنان، سوریه، عراق و یمن می‌شود. اقدامات آمریکا در ابراز همبستگی با اسرائیل، قابل فهم است. با این حال، چنانچه با یک راهبرد معتبر دیپلماتیک برای ثبات‌سازی جامع در خاورمیانه تکمیل نشود، نه‌تنها هیچ سودی عاید آمریکا نمی‌کند، بلکه برعکس، ریسک گیرافتادنش در یک جنگ گسترده‌تر منطقه‌ای را نیز به همراه می‌آورد. برای جلوگیری از چنین سناریویی، واشنگتن باید علاوه بر تماس‌های کنونی‌اش در منطقه، کانال مستقیمی را با تهران باز کند و در پی گفت‌وگوهای جدی، نه‌تنها درباره آینده غزه و فلسطین، بلکه درباره خاورمیانه گسترده‌تر باشد.

از هفتم اکتبر که در پی حمله حماس به اسرائیل، جنگ غزه آغاز شد، بنا بر گزارش‌ها واشنگتن از طریق طرف‌های سوم به تهران علیه گسترش جنگ و گشودن جبهه تازه‌ای علیه اسرائیل، چه مستقیم و چه به‌واسطه متحدانش، هشدار داده و همچنین بر توانمندی‌های نظامی‌اش در منطقه افزوده است.

بدگمان‌های همیشگی در واشنگتن، سریعا بر واگن جنگ پریدند تا عقده دلخواه خودشان را پیش ببرند و به این شکل پیکان متهم‌سازی‌شان به سمت ایران رفت. سناتور لیندسی گراهام تهدید به اقدام نظامی علیه زیرساخت‌های نفتی ایران کرد. یک گروه تندرو به نام اتحاد علیه ایران هسته‌ای، سناریوهایی آخرالزمانی درباره «تشدید ایرانی» و گشوده‌شدن چندین جبهه علیه اسرائیل را ترسیم کرد. همچنین دیگرانی همچون ماتیو کرونیگ (Matthew Kroenig) از شورای آتلانتیک، به کلیشه کهنه‌ای از ایران چنگ زد که در آن ایران و متحدانش سرچشمه اصلی همه بی‌ثباتی‌ها در خاورمیانه هستند.

اینکه طوری وانمود شود که جنگ اسرائیل‌–‌حماس یکسره به ایران پیوند دارد، نه‌تنها اراده خود فلسطینی‌ها و شرایطشان زیر اشغال را حاشا می‌کند، بلکه خوانش نادرستی هم از سیاست عملی ایران دارد.

تهران اما طبق معمول، مخلوطی از ایدئولوژی و رویکرد عمل‌گرای ناظر بر منافع ملی را پی می‌گیرد. مقام‌های ارشد و قبل از همه مقام معظم رهبری ایران، در حالی که حمایت کامل خود از حماس را اعلام کرد، به روشنی تأکید کرد که ایران هیچ نقش عملیاتی در حمله هفتم اکتبر نداشته است. ایران نمی‌خواهد مستقیما با اسرائیل یا آمریکا رویارو شود؛ چراکه چنین جنگی برایش و برای ارزشمندترین دارایی‌‌هایش در منطقه، بیش از حد ناخوشایند است. بنابراین تهران تأکید دارد که «جبهه مقاومت» در اقداماتش علیه اسرائیل و آمریکا، خودمختار است. فاکتور دیگری که مقامات تهران به حساب آوردند این است که مردم ایران در مجموع، بیشتر نگران شرایط اقتصادی خودشان هستند. با افزایش پافشاری تندروها بر سیاست‌های اختلاف‌برانگیز شکاف میان بخش‌های مختلف بیشتر می‌شود. از آنجا که تعهد به فلسطین به یکی از شناسنامه‌های دیرپای جمهوری اسلامی تبدیل شده، شگفت‌آور نیست که بازتاب رویکردهایی را ببینیم که از نظر بسیاری از ایرانیان یک کشمکش خارجی است.

این واقعیت که ایران تا به اینجا وادار شده به شیوه محدودی عمل کند، فرصتی را برای یک دیپلماسی جسورانه و خلاق از طرف آمریکا باز می‌کند. یک تلاش واقعی دیپلماتیک باید از ارسال هشدار به تهران از کانال طرف‌های سومی همچون قطر، عمان یا عراق فراتر رود و باید گفت‌وگوهای مستقیم نه‌تنها درباره چگونگی پایان جنگ غزه بلکه همچنین ترسیم یک نظم گسترده‌تر در منطقه خاورمیانه را دربر بگیرد.

با توجه به خصومت رسوب‌یافته میان آمریکا و ایران، شاید انجام چنین کاری دور از دسترس بنماید. با این حال همان‌طور که استفان والت، استاد روابط بین‌الملل، به ما گوشزد می‌کند، برخی ریشه‌های اوضاع کنونی را می‌توان در کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید در سال 1991 و توافق‌های بعدی بر سر فلسطین در اسلو جست‌وجو کرد. والت ضمن آنکه اعتبار یک تلاش جدی برای برقرار صلح در خاورمیانه را به جورج اچ. دابلیو بوش و وزیر امور خارجه‌اش، جیمز بیکر می‌دهد، اما به یک کاستی مرگبار در فرایند مادرید/اسلو اشاره می‌کند: کنارگذاشتن ایران و کل جبهه «ردگرا» از روند مباحث که تنها نتیجه‌اش، انگیزش ایران به ایفای نقشی علیه آن نظمی بود که در منطقه و تلویحا علیه منافعش شکل می‌گرفت.

نکته مهم این است که آن ماجرا زمانی رخ داد که ایرانِ خسته از جنگ طولانی با عراق با یک رئیس‌جمهوری عمل‌گرا یعنی اکبر هاشمی‌رفسنجانی، علائمی از میانه‌روی و اراده به تعامل دوباره با ایالات متحده را بروز می‌داد. منع ایران، موجب شد تهران به جهاد اسلامی و دیگر گروه‌های فلسطینی رو آورد که در ساقط‌کردن فرایند صلح نقش داشتند.

اکنون که آمریکا و متحدانش گام‌های بعدی خود را طراحی می‌کنند، باید از تکرار همان اشتباه مرگبار پرهیز کنند. هزینه‌های عدم رابطه میان واشنگتن و تهران تا به اینجا هم در حملات تقریبا روزانه گروه‌های مسلح در سوریه و عراق علیه منافع آمریکا در آن دو کشور، اثبات شده است. آمریکا هم با حملاتی که ادعا می‌کند «دفاع از خود» است، علیه سپاه پاسداران تلافی می‌کند. در نبود یک مسیر معنی‌بخش دیپلماتیک و سازوکارهای کاهش تنش، این زدوخوردها می‌تواند به آسانی از کنترل خارج شود و به یک رویارویی نظامی مستقیم میان آمریکا و ایران منجر شود.

در چنین سناریویی، آمریکا چندان پشتیبانی در منطقه نخواهد داشت؛ چراکه جهان اسلام بر پایان‌دادن به جنگ اسرائیل علیه فلسطین تمرکز دارد و نه پیوستن به یک جنگ تازه علیه ایران. این بسیار معنادار است که این جنگ غزه بود که زمینه دیدار ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری ایران از عربستان سعودی را برای شرکت در نشست مشترک اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی فراهم کرد، آن‌هم پس از سال‌ها دشمنی. دست‌دادن رئیسی و بن سلمان در ریاض همین چند سال پیش قابل تصور هم نبود.

آمریکا باید این پیوندهای منطقه‌ای را ترغیب کند و خود نیز گفت‌وگوی مستقیم با ایران را برقرار کند. جایگزین این کار –‌یعنی تقسیم منطقه به میانه‌روها (‌‌همچون عربستان سعودی، امارات، مصر و اردن) و (ایران و متحدان و نیابتی‌هایش)‌– آزموده شده و شکست مفتضحی خورده است. پیامدهای این ناکامی اکنون به شکل مصیبت‌باری در غزه خودنمایی می‌کند.

برقراری گفت‌وگوهای مستقیم با ایران، همه مشکلات منطقه را حل‌وفصل نخواهد کرد و شاید هم ریسک‌های سیاسی داخلی برای جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا در سال پیش از انتخابات داشته باشد، اما اصرار بر راهبرد کنارگذاشتن ایران از راه‌حل غزه و شاکله امنیتی آینده خاورمیانه، تضمینی است بر تن‌دادن به چرخه‌های خشونت در این منطقه.

منبع: ریسپانسیبل استیتکرفت