درباره نمایشگاه آثار شهرام کریمی در گالری اعتماد
در فاصله
شهرام کریمی در تازهترین مجموعه خود که در گالری اعتماد به نمایش درآمده است، نه فقط در عنوان نمایشگاه که در اولین اثر به دیوار آویخته شده از «خود» آغاز میکند.
آسیه مزینانی - منتقد
شهرام کریمی در تازهترین مجموعه خود که در گالری اعتماد به نمایش درآمده است، نه فقط در عنوان نمایشگاه که در اولین اثر به دیوار آویخته شده از «خود» آغاز میکند.
مفهومی که اندیشهورزی و کشف و فهم آن برای هر هنرمندی لازم و ضروری و حیاتی است. تاریخِ خلق و تولید هنری شهرام کریمی گواهی است بر این مدعا که او بیش از هر موضوع دیگری به «خود» میاندیشد. برای او اما «خود» نه فقط مفهومی شخصی که نسبتی است با تاریخ.
او هنوز هم در استمراری بیوقفه در پی خلق خودی است که از سنت فکری و تصویری ایران برخاسته و بر آن است تا میان آن میراث با جهان نسبتی تازه بیابد. حاصل سعی کریمی در ایجاد این نسبت به جهات بسیاری از دیگر تلاشها متمایز است. او بر خلاف دیگر هنرمندان از این شجاعت برخوردار است که با «خود» در مقام دیگری مواجه شود. او آنچه از خود و میراثش میشناخته را بدیهی و همیشگی نمیانگارد و پیش از مواجهه با جهان، اول با خود غریبه میشود. اینچنین است که با سنت فکری و تصویری جهان به میانجی اندیشیدن به خود و هویت ایرانیاش، روبهرو و آشنا میشود.
به همین علت است که آثارش حاصل درآمیختگی بینافرهنگی است. همانقدرکه خود است، دیگری است و همانقدر که از دیگری بهره برده به خود وفادار ماندهاست. برای کریمی، هنر زبان از خود حرفزدن است. همین است که عنوان نمایشگاه اخیر از این قابلیت برخوردار است که کنجکاوی مخاطبان همیشگی او را برانگیزد. «در فاصله خودم با خودم» بهصورت ضمنی خبر از امکان تماشای تجربههای تازهتری میدهد. انگار هنرمند تثبیتشده، از آن خودِ همیشگیاش فاصله گرفته و صورت تازهای را به نمایش خواهد گذاشت. توقعی که شوربختانه
حاصل نمیشود.
کریمی همچنان همان «خودی» است که ما از او میشناسیم. دست از تجربه بر نداشته اما مرزهای خودساختهاش را رد نمیکند. اگرچه حس و حال ناشی از تجربههای سهمگین مخاطبانش از این مزیت برخوردار است که تفسیرهای تازهای برای برخی از آثار، ممکن کند. خاصه آنجا که در برابر پردههای بزرگِ مملو از صورتهای بیتن میایستد. چهرههایی که گویی چیزی جز آنچه در ذهن دارند و در صورت عیان میکنند، برایشان باقی نمانده است.
فیگورهای بر زمینافتاده و زنهای به تصویر کشیده شده هم معنای تازه و دیگری میدهند. حتی ابژههای همیشگی کریمی و فاصله بینشان نیز امروز از هر زمان دیگری تأویلپذیرترند. اما این معنای تازه بیشتر حاصل وضعیت است تا خود آثار.
کریمی آنچنان که از تجربهگرایی همیشگیاش انتظار میرود به تمامی میان خود و خودش، فاصله و شکافی معنادار ایجاد نکرده است. دستکم نه آنقدر که ما به احتمال سربرآوردن «خود»ی دیگر، فکر کنیم.