|

راهبردی که بعد از ۷ اکتبر، آمریکا باید در پیش بگیرد

«فشارزدایی» بایدن به‌جای «فشار حداکثری» ترامپ

تا همین اواخر (2021 تا 2023) در شورای امنیت ملی آمریکا و به عنوان مدیر سیاست دفاعی و سیاسی – نظامی آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا برای برت مک گورک (Brett McGurk) هماهنگ‌کننده آمریکا برای این منطقه خدمت می‌کرد. اصول راهنمای رویکرد ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه، درواقع نسبت به پیش از حمله هفتم اکتبر، نگرشی نداشته و هرچند این منازعه فوریت دخالت و تعامل آمریکا را افزایش داد، اما فقط یکی از چندین تحولی است که پای آمریکا را با رویکرد هدایت تحولات و اتفاقات به منطقه باز کرد

«فشارزدایی» بایدن به‌جای «فشار حداکثری» ترامپ

‌ دانیل موتون (Daniel E. Mouton)

تا همین اواخر (2021 تا 2023) در شورای امنیت ملی آمریکا و  به عنوان مدیر سیاست دفاعی و سیاسی – نظامی آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا برای برت مک گورک (Brett McGurk) هماهنگ‌کننده آمریکا برای این منطقه خدمت می‌کرد. اصول راهنمای رویکرد ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه، درواقع نسبت به پیش از حمله هفتم اکتبر، نگرشی نداشته و هرچند این منازعه فوریت دخالت و تعامل آمریکا را افزایش داد، اما فقط یکی از چندین تحولی است که پای آمریکا را با رویکرد هدایت تحولات و اتفاقات به منطقه باز کرد. جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا و برت مک گورک نماینده ویژه‌اش در امور خاورمیانه، در فوریه گذشته «دکترین بایدن» برای خاورمیانه را در شورای آتلانتیک ارائه کردند؛ شراکت، بازدارندگی، دیپلماسی، درهم‌بافتگی و ارزش‌ها. هم بایدن و هم مک گورک بر مسیری برای امنیت اسرائیل تأکید کرده‌اند که ماهیتی راهبردی برای آنها دارد و فراتر از تضمین‌‌‌های متکی بر قدرت سخت است. در‌واقع آنها روشن کرده‌اند که امنیت درازمدت اسرائیل بستگی دارد به فراهم‌کردن این امکان برای مردم فلسطین که در یک کشور متعلق به خودشان، زندگی امنی داشته باشند. آمریکا، قدرتی است که هم توانایی تضمین امنیت اسرائیل را دارد و هم توانایی تحمیل پیشرفت به‌ سوی یک راه‌حل دوکشوری که مطابق با اهداف آمریکا باشد. مقاله اخیر بایدن (در واشنگتن‌پست)، اظهارات مک گورک در منامه و سخنان آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده در نشست گروه هفت در هشتم نوامبر، همگی عناصری یکسان برای آماده‌کردن این مسیر را در خود دارند. این عناصر دربردارنده پنج گام بازدارنده برای غزه هستند: 1) عدم جابه‌جایی اجباری فلسطینیان با توسل به زور در داخل غزه، 2) عدم اشغال دوباره غزه توسط اسرائیل، 3) عدم کاهش وسعت قلمروی غزه، 4) عدم استفاده از غزه برای حمله دوباره به اسرائیل و 5) عدم محاصره جمعیت غیرنظامی غزه. این پنج گام برای دستیابی به یک راه‌حل پایدار برای این بحران، به یک نظم آینده و اصلاح‌شده توجه دارد: 1) مردم فلسطین باید در کانون و محور یک غزه پسابحران باشند، 2) کرانه باختری و غزه باید تحت یک حاکمیت بازگردند، 3) اسرائیل باید امن باشد، 4) مردم غزه به بهبود کیفیت زندگی خود نیازمند هستند و 5) غزه نیازمند یک سازوکار معتبر بازسازی است. این خطر وجود دارد که در این شرایط پرتنش، منازعه غزه به صورت منزوی و منفرد دیده شود. فوری‌ترین نیاز آن است که منازعه اسرائیل – حماس حل‌وفصل شده، بازدارندگی اسرائیل دوباره برقرار شود و در مسیر یک راه‌حل دوکشوری پیشرفت حاصل شود؛ اما این کار باید در کنار یک مجموعه گام‌‌‌های گسترده‌تر آمریکا انجام شود؛ از‌جمله بیان تعهد آمریکا به منطقه در پی عقب‌نشینی 2021 از افغانستان و کاهش‌‌‌های بعدی حضور نظامی آمریکا. حمله هفتم اکتبر حماس، اعتبار بازدارندگی اسرائیل را ویران کرد. حتی اگر اسرائیل در چند هفته گذشته قادر می‌شد که حماس را هم نابود کند، این واقعیت سر جای خودش بود. وجهه اسرائیل به عنوان یک وزنه متقابل علیه ایران، زایل شده است. در پی آن، آمریکا دو ناو هواپیمابر و دیگر توانمندی‌‌‌های چشمگیر نظامی را راهی منطقه کرد با هدف بازداری ایران و از سوی دیگر بازدارندگی گروه‌‌‌های نظامی مقاومت در منطقه برای جلوگیری از احتمال گسترش منازعه. درحالی‌که هدف از کارزار اسرائیل در غزه، حذف حماس و احیای بازدارندگی است، شمار قابل‌توجه تلفات غیرنظامی، حل‌وفصل سیاسی پسامنازعه را با فلسطینی‌‌‌های غزه و کرانه باختری دشوارتر خواهد کرد. این حل‌وفصل و پذیرش آن از سوی منطقه عربی، تأثیر بسیار بیشتری بر امنیت اسرائیل در قیاس با تلاش‌‌‌های کوتاه‌مدت علیه حماس خواهد داشت. به خاطر کارزار «فشار حداکثری» دولت دونالد ترامپ علیه ایران، ترور ژنرال قاسم سلیمانی از سوی آمریکایی‌ها در سال 2020 و نحوه مواجهه ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دولت بایدن رویکرد فشارزدایی (کاهش فشار) در منطقه را در دستور کار قرار داد. هدف از این سیاست، کاهش احتمال منازعه در منطقه بود و به یک آتش‌بس لرزان اما بادوام در یمن انجامید. از این گذشته، هرچند آمریکا چندین حمله در سوریه انجام داد، این حملات به تشدید نینجامید. با‌این‌حال، کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه و توقف فروش‌‌‌های تسلیحاتی به شرکایش، با این هدف بود که در عین فشارزدایی از منطقه، بازدارندگی علیه ایران بر متغیرهایی متکی باشد؛ از‌جمله بر اعتبار بازدارندگی اسرائیل که اکنون دستخوش دگرگونی شده است. تا به اینجا، ایالات متحده توانسته است در برابر ریسک‌‌‌های فوری همراه با حمله هفتم اکتبر واکنشی داشته باشد که از گسترش چشمگیر جنگ در منطقه جلوگیری کند. هرچند منازعه اسرائیل – حماس با پایان خود فاصله زیادی دارد اما اعلام آتش‌بس موقت و آزادی‌بخشی از گروگان‌ها، راه را برای کمک‌‌‌های بشردوستانه و دیپلماسی گسترده‌تر باز می‌کند. تلاش‌‌‌های اخیر می‌تواند به کاهش تنش میان هدف اسرائیل در نابودی حماس و تلفات بعدی غیرنظامی و وخامت شرایط انسانی کمک کند. از آنجا که بازنگری سال 2021 در حضور نظامی آمریکا در سطح جهان، نشان داد که ایالات متحده نیروهای کافی برای حفظ یک حضور چشمگیر و پایدارِ دفاعی در منطقه را فاقد است، این نظم منطقه‌ای به فشار آمریکا برای یک حل‌وفصل دوکشوری وابسته می‌شود. این پیشرفت به نوبه خود به اسرائیل امکان خواهد داد تا روابطش با عربستان سعودی را عادی‌سازی کند و به‌طور گسترده‌تری در منطقه ادغام شود. در رأس دستاوردهای یک عادی‌سازی گسترده‌تر، توافق‌‌‌های امنیتی آمریکا که دولت‌‌‌های منطقه خواهان آن هستند، تعهد آمریکا را به دفاع از منطقه نشان خواهد داد. موفقیت آینده این تلاش‌ها، به دلایل زیادی، وابسته به این است که آمریکا چگونه می‌تواند اقدامات اسرائیل را کنترل کند. یک گام مهم در این مسیر، آتش‌بس موقت و آزادی بخشی از گروگان‌‌هاست.

منبع: شورای آتلانتیک