نقش فرهنگ سیاسی نخبگان اجرائی در توسعهنیافتگی
موضوعی که در جوامعی مانند ایران از اهمیت بالقوهای برخوردار است، نقش و اهمیت فرهنگ سیاسی نخبگان اجرائی بر جریان توسعهنیافتگی تاریخی در ایران است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که جامعه ایران دارای فرهنگ سیاسی متنوعی بوده است و همین تنوع در نوع نگرش نخبگان قدرت، در اجرای فرایند توسعهنیافتگی تأثیرگذار بوده است.
محمد آخوندپور امیری*
موضوعی که در جوامعی مانند ایران از اهمیت بالقوهای برخوردار است، نقش و اهمیت فرهنگ سیاسی نخبگان اجرائی بر جریان توسعهنیافتگی تاریخی در ایران است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که جامعه ایران دارای فرهنگ سیاسی متنوعی بوده است و همین تنوع در نوع نگرش نخبگان قدرت، در اجرای فرایند توسعهنیافتگی تأثیرگذار بوده است. توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی ارتباط نزدیکی با ایدئولوژی و نگرش نخبگان دارد؛ به گونهای که تغییر در آنها در روند توسعه مؤثر است. باید اشاره کرد که به دلیل فقدان زمینهها و فرصتها از سوی دولت، فرهنگ سیاسی نخبگان اجرائی، نقش بازدارنده بر روند توسعه ایران بر جای نهاده است. درباره ویژگیهای روانشناختی نخبگان به طور عام در هر جامعهای چند شاخص را باید در نظر گرفت. 1. داشتن شهرت عمومی؛ 2. برخورداری از جایگاه ویژه در تصمیمگیری؛ 3. برعهدهداشتن مناصب رسمی در سازمانهای سیاسی و اداری. اینگلهارت برای توصیف تمایزات فرهنگ سیاسی جوامع، نشانگان خاصی را معرفی میکند؛ ازجمله: حس اعتماد سیاسی (فردی-نهادی) که زمینههای فعالیتهای سیاسی را مهیا میکند. میزان سطح رضایت سیاسی شاخص دیگری است. همچنین اینگلهارت با مؤلفههایی مانند میزان علاقه به سیاست، میزان مهارتهای سیاسی و میزان گستردگی بحثهای سیاسی بین افراد جامعه، تفاوت و تمایزات فرهنگ سیاسی جوامع را به تصویر میکشد. به نظر او آزادی بیان و عقیده، میزان دخالت مردم در سیاست، احترام به اندیشههای دیگران، میزان حمایت از دگرگونیهای انقلابی یا نظم سیاسی حاکم در جامعه نیز از شاخصهای ویژه فرهنگ سیاسی جوامع است که زمینههای ذهنی رفتارهای خاص سیاسی را شکل میدهند. اینگلهارت در توضیح متغیرهای اجتماعی، نقش دین و مذهب را در شکلگیری فرهنگ سیاسی جوامع بسیار اساسی میداند. همچنین او نقش طبقه اجتماعی را در شکلگیری فرهنگ سیاسی رد نمیکند. اما متغیرهای شکلدهنده فرایندهای سیاسی در ایران به طور شگفتانگیزی محدودند و تکرار و وزن درخورتوجه آنها در پاسخ حائز اهمیت است: این متغیرها عبارتاند از: بدبینی و بیاعتمادی، احساس ناامنی و سوءاستفادههای گسترده از یکدیگر. اینها غالب ویژگیهای رایج میان نخبگان ایرانی است. مسئله اساسی موضوع رفتار متغیر نخبگان ایرانی در دورههای زمانی متفاوت است که خود ناشی از پیشینه تاریخی و سیاسی ایرانیان در دوران مدرن است. در حقیقت فرهنگ سیاسی ایران پیرامون یک نوع انسداد سیاسی در جامعه سیاستزده شکل گرفته است. نوع زندگی اجتماعی ایرانیان حاصل از رفتار سیاسی موجود جامعه ایران است و فرهنگ سیاسی ایران همواره از ویژگیهایی مانند فردگرایی منفی، بیاعتمادی، نهادگریزی، فقدان اجماع نظر، خویشاوندگرایی، هزارفامیلی، بیقانونی و ناامنی در رنج بوده است. نخبگان اجرائی به دو شیوه عمده میتوانند در کنشهای تاریخی و اجتماعی جامعه مؤثر باشند؛ «تصمیمگیری» و «الگوسازی». تصمیمگیری به کنش سیاسی-اجتماعی نخبگان سیاسی مربوط است که به سبب قدرت و تأثیری که دارند، میتوانند عوامل پیشرفت سیاسی جامعه را با عملکرد خود سرعت ببخشند یا برعکس مانع از شکلگیری این عوامل شوند. الگوسازی از طریق ایجاد ارزشها یا عمقبخشیدن به آنها نیز مربوط به رفتار سیاسی-اجتماعی نخبگان اجرائی است و آنها میتوانند از طریق نهادینهکردن مؤلفهها و عوامل پیشرفت در رفتار خود بهعنوان الگوهای مناسب در راستای نهادینهشدن این عوامل در میان مردم جامعه تأثیرگذار باشند. با شکلگیری نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، دغدغه توسعه و پیشرفت همواره در میان نخبگان اجرائی ایران وجود داشته است. ازآنجاکه در ایران جامعه عموما ضعیف و تشکلنیافته است، مسئولیت تحول ساختاری برعهده نخبگان خواهد بود. عواملی از قبیل ساختار اقتصاد دولتی و نامتعادل، نخبگان را در ایفای نقش در دگرگونیهای عمیق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ناتوان ساخته؛ باوجوداین فرهنگ سیاسی آنان همچنان نقش و کارکرد غالب خود را داشته و دارد. مطالعات نظری، تحقیقات میدانی و شواهد تجربی بیانگر رابطه معنادار بین فرهنگ سیاسی منفی و توسعهنیافتگی در ایران است. ارزیابی دادههای میدانی مبتنی بر این واقعیت است که عمده کارشناسان، مسائل و مشکلات موجود در جامعه ایران در سطح فردی و ساختاری را با عناصر و عوامل ذیل مرتبط میدیدند: الف. سطح فرد؛ تحملنکردن انتقاد، غرور کاذب، مطالعه محدود و کم، کمحوصلگی در تحلیل و شناخت، احساسی و هیجانیبودن فرد، دارابودن ارزشها، دیدگاهها و معلومات بسیار متناقض و تا حدودی مبهم، بیاعتمادی، ضعف در فراگیرشدن شایستهگزینی، آشنانبودن به قواعد رقابت، نپذیرفتن تفاوتهای فردی، ظرفیت محدود در فهم منابع و خواستههای دیگران. همچنین در سطح ساختارها نیز مسائل و مشکلات را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: فرهنگ عمومی ایدئولوژیک، دولتیبودن نظام اقتصادی، اولویت خواستهها و منافع فردی و جناحی بر خواستهها و منافع جمعی. بهعنوان نتیجه نهایی باید اشاره کرد که یافتهها نشان میدهد که فرهنگ سیاسی و روانشناسی اجتماعی حاکم بر نخبگان اجرائی ایران یکی از موانع عمده در راه تسریع فرایند توسعه پایدار است. اصلاح نظام حاکم بر خانواده، مراکز آموزشی و تربیتی و ساختارهای اقتصادی و سیاسی نهتنها لازم؛ بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است.
* دانشجوی دکترای علوم سیاسی