روایتی برای کسانی که از ابراز تأسف برای ترور کور کرمان پرهیز میکنند
در کورترین ترور تاریخ، مراقب داعش درونت باش
بدون شک واقعه ترور کرمان در دیماه 1402 را میتوان کورترین ترور تاریخ ایران قلمداد کرد و از آن عجیبتر باید به رفتار کسانی دقت کرد که روحیه داعشی از وجودشان زبانه میکشد، اما هنوز جرئت لازم را پیدا نکردهاند. مشهور است که در دهه 60، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بعد از ورود به فاز نظامی و ضرباتی که متحمل شد، دست به سیاستی زد که به آن «ترور کور» میگفتند.
بدون شک واقعه ترور کرمان در دیماه 1402 را میتوان کورترین ترور تاریخ ایران قلمداد کرد و از آن عجیبتر باید به رفتار کسانی دقت کرد که روحیه داعشی از وجودشان زبانه میکشد، اما هنوز جرئت لازم را پیدا نکردهاند. مشهور است که در دهه 60، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بعد از ورود به فاز نظامی و ضرباتی که متحمل شد، دست به سیاستی زد که به آن «ترور کور» میگفتند. استراتژی ترور در هر جنگ و نزاعی، استراتژی طرفهایی است که قدرت کافی برای تقابل با طرف مقابل ندارند؛ بنابراین با انجام ترور تلاش میکنند موازنهای برقرار کنند یا از این طریق نشان دهند همچنان پابرجا هستند. باز مشهور است که در پیش از انقلاب، با وجود آنکه سازمانهای چریکی به دنبال دریافت فتوای ترور از امام خمینی بودند، ایشان به چنین امری هیچوقت فتوا نداد تا استراتژی انقلابیون مسلمان به سمت ترور حرکت نکند. ترور کور اما مرحلهای بالاتر از ترور است. ترور کور زمانی در دهه 60 اتفاق افتاد که سازمان منافقین دچار بنبست شده و با ترورهای مقامات جمهوری اسلامی (در انفجار هفتم تیر و هشتم شهریور) نتوانسته بود به اهداف خود دست پیدا کند. سازمان در آن زمان وارد فاز «ترور کور» شد. به این معنا که «هدف»، هر انسان هوادار انقلاب بود. به عبارت روشنتر سازمان هر فردی را که در محلات بهعنوان نیروی طرفدار «انقلاب» شناخته میشد، هدف قرار میداد. در بسیاری از موارد، اساسا برای آنها داشتن «ریش» ملاک و معیار این بود که این فرد از وفاداران به انقلاب است. این مرحله از ترور دو هدف را دنبال میکند؛ اول، ایجاد آشفتگی در نظام تصمیمگیری سیستم و کشاندن آن به تصمیمات «احساسی» و «هیجانی» و دوم، ایجاد ترس در تودههای مردم. در واقع در ترور کور هدف خود فرد نیست، بلکه پایگاه اجتماعی و سیاسی آن اشخاصی است که در کانون هدف قرار دارند. در میان تروریستهای عالم، تکفیریها و سلفیهایی که داعش نیز جزئی از آنها به حساب میآیند، از گروههایی هستند که تمایل زیادی به انجام ترور کور دارند؛ بهخصوص آنکه ابزار مهمی در دست دارند که دیگر گروههای تروریستی در اختیار ندارند؛ آنهم عاملی است با عنوان «نیروی انتحاری». با این مقدمه روشن است که چرا حادثه غمبار ترور کرمان را میتوان «کورترین ترور تاریخ ایران» تا امروز نامید. آیا فکر میکنید عاملان ترور نمیدانستند در آن ناحیه زن و بچه حضور دارند؟ آیا همچون برخی از تحلیلگران پرت و بیاطلاع جهان، فکر میکنید آنها تحت تأثیر داروهای مخدر و روانگردان قرار میگیرند و دست به عملیات تروریستی میزنند؟ بههیچوجه اینطور نیست. چشم این افراد در همان لحظه و پیش از منفجرکردن بمب، حتما به زنها و کودکان افتاده است. اگر از من بپرسید اساسا خیلی بعید نیست که اتفاقا به جای آنکه خودشان را در میان مردان منفجر کنند، در جایی عملیات را انجام میدهند که تعداد بیشتری زن و کودک کشته شوند. نیروی عملیات ترور کور، اساسا به این فکر نمیکند که کشتهشدن زن و کودکان چه تأثیر بینالمللی و واکنشی به دنبال خواهد داشت؛ از نگاه او، «داغ» و «عزایی» که بر جای میگذارد اهمیت دارد. از نگاه او، همه آنها که در خیابان بودند، حامیان یک تفکر هستند و اساسا جرمشان همین است که در آنجا حضور دارند. از نگاه او، حامیان یک تفکر واجبالقتل هستند. اجازه دهید اینجا اضافه کنیم کسانی را که احیانا از این نوع ترور حتی حاضر نیستند ابراز تأسف کنند. این دسته کسانی هستند که اگر به قدرت برسند، به صرف هواداری افراد از یک تفکر، آنها را به دار میکشند. تازه اگر به دار بکشند و در خیابان پارهپاره نکنند. این دسته کسانی هستند که برایشان جرم افراد فقط «حمایت از یک تفکر» است. نیازی نیست که اثبات شود این افراد گناهکار هستند یا نیستند و اساسا یک کودک چه گناهی میتواند داشته باشد؟ لابد از آنها بپرسید، جرئت ندارند به شما بگویند «به صرف اینکه فرزند آن پدر و مادر است که حاضر شده در چنان مراسمی شرکت کند، مستحق مرگ است». و ای کاش جرئت میکردند این را به زبان بیاورند تا به آنها بگوییم: «این همان تفکری است که از ابتدای تاریخ وجود داشت. از خوارج که جنین را در رحم مادر کشت تا استالین و تکفیریها و داعش»؛ سیاستی که معتقد است تاوان مخالفت با آنها را نه خود افراد، بلکه همه اعضای خانواده و حتی نسلهای بعد آنها هم باید بپردازند.به باور من، هرکسی که بپذیرد به صرف داشتن یک تفکر، کسانی مستحق مرگ هستند، از همین جنس افراد است. او در درونش شوق داعشیبودن زبانه میکشد، فقط امروز امکانات و قدرت لازم را برای انجام این عمل در اختیار ندارد؛ بنابراین خوشحال است یا ساکت میماند و نظارت میکند تا زنان، کودکان و انسانهای معمولی به سبب داشتن تفکری خاص، قتل عام شوند.