«نغمههای نمادین: همآوایی اسطوره و هویت»
نگاهی به آثار هلیا سلمانی در نمایشگاه ائا در گالری کاما
«هنر دختر آزادی است». ( فردریش شیلر) هنر، بهعنوان شکلی از بیان فرهنگی، بهتنهایی وجود ندارد. بلکه با جامعهای که در آن ایجاد شده است، در تعامل دائمی است و به آن پاسخ میدهد. هنر ذاتا با جامعه آمیخته است زیرا بهعنوان بازتاب، واکنش و تفسیر دنیای اطراف عمل میکند. هنرمندان اغلب ناظرانی مشتاق هستند که محیط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اطراف خود را جذب میکنند و این تجربیات را در بیان خلاقانه خود به کار میگیرند و هنر را به جنبهای پویا و بازتابنده از جامعه بشری تبدیل میکنند.
رزا متین فر
«هنر دختر آزادی است». ( فردریش شیلر)
هنر، بهعنوان شکلی از بیان فرهنگی، بهتنهایی وجود ندارد. بلکه با جامعهای که در آن ایجاد شده است، در تعامل دائمی است و به آن پاسخ میدهد. هنر ذاتا با جامعه آمیخته است زیرا بهعنوان بازتاب، واکنش و تفسیر دنیای اطراف عمل میکند. هنرمندان اغلب ناظرانی مشتاق هستند که محیط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اطراف خود را جذب میکنند و این تجربیات را در بیان خلاقانه خود به کار میگیرند و هنر را به جنبهای پویا و بازتابنده از جامعه بشری تبدیل میکنند. در زمان تغییرات اجتماعی و آشفتگی هنر تبدیل به رسانهای برای بیان نگرانیها، انتقاد از بیعدالتیها، یا ابراز قهرمانیها میشود. بنابراین هنر منعکسکننده ارزشها، ایدئولوژیها و باورهای رایج در یک جامعه است. دراینبین رویدادهای اجتماعی و سیاسی، پیوسته نقشی محوری در شکلدهی سبکها و ژانرهای هنری مورداستفاده نقاشان داشتهاند. هنرمندانی مانند سلمانی در تلاش برای بهتصویرکشیدن ارزشها، باورها و چالشهای اجتماعی زمان خود، منطبقترین سبکهای هنری را در قالبی تلفیقی به کار گرفتهاند. سلمانی در انتخاب ترکیب سبکی سوررئالیسم و سمبولیسم استعاریترین زبان بیانی را به کار میگیرد و راهی برای انتقال معانی عمیقتر و نقدهای مبهم بهجای نقد مستقیم ارائه میدهد. سوررئالیسم راه فرار فانتزی برای هنرمند است تا جهانها یا مناظر رؤیایی جایگزین بسازد که فاصلهای از واقعیتهای سختی که روزانه با آنها روبهروست را فراهم میکند و نمای دیگری از واقعیت را به تصویر میکشد. اما سلمانی برای نمایش این چهره خاص از واقعیت به فراواقعگرایی اکتفا نمیکند و ورق نمادگرایی را در ترکیب با آن بُر میزند. سمبولیسمی که ذهنیت درونی سلمانی را با مضامین قدرت، مرگ و امید ابراز میکند. البته این نوع از نمادگرایی دارای تفاوتی ظریف و خاص با انواع دیگر است و آن آمیختگی با وجه «تاریخی» است که هنرمند به کار گرفته است. نماد در تاریخ فرهنگی ایران عنصری قدرتمند بوده و انواع هنر ایرانی از شعر تا نگارگری از دیرباز با مفاهیم نمادین عرفانی عجین بوده است؛ استفاده از نمادها برای کاوش عالم معنا باهدف انتقال ایدهها، با عمق تاریخی بیان فرهنگی ایرانیان همسو است. این ترکیب «فراواقع-نماد-تاریخ»، وجه جدیدی را به صحنه هنری آثار وارد میکند و آن «اسطوره» است؛ اسطورهای که همیشه با داستان همراه است و سلمانی با عاریتگرفتن از المانهای باستانی ایرانی و فضای روز جامعه معاصر، قصهای جدید از این اسطورهها را بازگو میکند. اسطورهها با بهرهگیری از واژگان بصری غنی خود و نفوذ دیرینشان در ناخودآگاه جمعی، بیشترین تأثیر را بر مخاطب اعمال میکنند و هدفشان القای یک ایده است؛ بنابراین وجهی قهرمانانه به خود میگیرند. قهرمانانی که مسئول مبارزه با شرارتها و ضدارزشها هستند و نیکی به ارمغان میآورند. در آثار سلمانی این اسطورهها طراحی زنانی است با چهرههای مخدوش و پنهان، ظریف و پرجزئیات، ناقص و پرپیچوتاب با پیکرههای تلفیقی، این دفورماسیون بدنی به شکلی متناقض زیباست. آناتومی بههمریخته با نقوش اسلیمی پدید آمده و تنانگی زنانه را به چالش کشیده است. پیکرههایی که اغلب با وجه حیوانی ترکیب شدهاند؛ این هیبریدها بهعنوان استعارهای برای احساسات پیچیده انسانی، معضلات وجودی یا کندوکاوهای معنوی عمل کردهاند. سلمانی با آمیختگی اشکال انسان و حیوان از محدودیتهای شرایط انسانی فراتر رفته و به قلمرو معنوی بالاتر یا وضعیت آگاهی اشاره کرده است. او از موجودات ترکیبی برای زیرسؤالبردن مفاهیم هویت، جنسیت و تعلق فرهنگی بهره برده است. در اینجا روایت اسطورهای بهطور ماهرانه برای کشف و ابراز مسائل پیچیده اجتماعی به کار گرفته شدهاند؛ نقشهای جنسیتی به زیر سؤال رفته. هنرمند با ترسیم شباهت بین موضوعات معاصر و داستانهای اسطورهای باستانی، روایتی نو و ملموس خلق کرده. درواقع سلمانی با انتخاب فیگورهای پیروزمندانه و قهرمانانه برای زنان آثارش سناریوهای نابرابری را نقد کرده است. میتوان گفت هنرمند در آثارش با بهرهگیری از عناصر باستانی-ایرانی ازجمله نقوش انتزاعی و اسلیمی که با درهم تنیدگی خود پیکرهها را ایجاد کردهاند، باعث تقویت حس هویت و وحدت ملی شده است؛ بهگونهای که حس آشنایی و تعلق در نتیجه مواجهه با این المانها، حافظه دیداری مخاطب را بیدار کرده و با یادآوری تاریخ و هویت، حس آشنای اتحاد جمعی را باعث شده است. اما با همه آنچه گفته شد شاید مهمترین وجه اسطورههای نمادین سلمانی را بتوان وجد امید به بهروزی دانست. ماهی که عنصر اصلی در بسیاری از آثار اوست، بهعنوان نماد حاصلخیزی و باروری، کثرت و وفور را یادآور میشود و درنهایت سیمرغ که از اصیلترین نمادهای امید و کامیابی است، نشانه ساحتی فراتر، مانند معنوی و عرفانی که در وجود انسان رخ میدهد و او را به کمال میرساند.