|

آمارها، اعداد و ارقام سخن می‌گویند؛ آسیب‌شناسی عقب‌ماندگی همیشگی مزد از معیشت

حفره دستمزد

مطابق اطلاعات بانک مرکزی، تورم 1400 در مقایسه با 1370، معادل 367.57 برابر و پایه حقوق 1400 معادل 531 برابر پایه حقوق 1370 رشد کرده است

دشت همیشه این‌طور است. همه چیزش رو است. در دشت باد هم با شما خیلی رو‌راست است؛ در دشت می‌پیچد و از روی بیابان خشک عبور می‌کند، بعد ناگاه بلند می‌شود و خودش را محکم توی صورتت می‌کوبد. باد که عصبانی بشود، خیلی تند می‌شود و سر راه‌تان می‌ایستد، بعد در چشم‌تان نگاه می‌کند و می‌گوید: اجازه نمی‌دهم به‌راحتی از این راه عبور کنی. خب! شما هم مجبور می‌شوی، سرت را پایین بیندازی و کلاهت را محکم روی سر بچسبانی و راهت را ادامه دهی تا بر باد فائق بیایی! برف که بیاید دیگر واویلاست؛ باد و برف، دست به دست هم می‌دهند و بوران راه می‌اندازند. سرما از لابه‌لای برف‌ها بلند و هم‌آغوش باد می‌شود. سراسر وجودشان را وجد فرا‌می‌گیرد و توی دشت می‌پیچند. سال گذشته هم همین‌طور بود. برف روی دشت را گرفته بود و باد سرما را در آغوش! پیچیده‌ بودند توی دشت و از سر و کول بیابان بالا می‌رفتند. بعد رسیده بودند به چهاردیواری مسقف آقا غلام. همان آقا غلام که همین اطراف پایتخت در همسایگی دشت، مجبور بود صبح تا شام را پای دستگاه بایستد. توی همان چهار‌دیواری! آقا غلام صبح تا شام، پای دستگاهی که دو طرفش دو تا در شش‌متری باز‌مانده بود، کار می‌کرد. همان اول ساعت کاری، درهای دو طرف آن چهار‌دیواری مسقف را باز می‌کردند تا گرد پی‌وی‌سی توی حلق و بینی‌اش خانه نکند. مبادا خانه کند و مریضی شود و بریزد توی جانش! حالا باد رسیده بود به آن چهاردیواری! باد از روی دشت برف‌خیز عبور کرده بود و سرما را در آغوشش گرفته بود. بعد رعشه‌ آن را ریخته بودند توی استخوان‌های آقا غلام. آقا غلام می‌گفت: هوا بس ناجوانمردانه سرد است! اما خودش هم می‌گفت: هنوز برای لرزیدن زود است.

حفره دستمزد

حمیدرضا   عظیمی

 

دشت همیشه این‌طور است. همه چیزش رو است. در دشت باد هم با شما خیلی رو‌راست است؛ در دشت می‌پیچد و از روی بیابان خشک عبور می‌کند، بعد ناگاه بلند می‌شود و خودش را محکم توی صورتت می‌کوبد. باد که عصبانی بشود، خیلی تند می‌شود و سر راه‌تان می‌ایستد، بعد در چشم‌تان نگاه می‌کند و می‌گوید: اجازه نمی‌دهم به‌راحتی از این راه عبور کنی. خب! شما هم مجبور می‌شوی، سرت را پایین بیندازی و کلاهت را محکم روی سر بچسبانی و راهت را ادامه دهی تا بر باد فائق بیایی! برف که بیاید دیگر واویلاست؛ باد و برف، دست به دست هم می‌دهند و بوران راه می‌اندازند. سرما از لابه‌لای برف‌ها بلند و هم‌آغوش باد می‌شود. سراسر وجودشان را وجد فرا‌می‌گیرد و توی دشت می‌پیچند. سال گذشته هم همین‌طور بود. برف روی دشت را گرفته بود و باد سرما را در آغوش! پیچیده‌ بودند توی دشت و از سر و کول بیابان بالا می‌رفتند. بعد رسیده بودند به چهاردیواری مسقف آقا غلام. همان آقا غلام که همین اطراف پایتخت در همسایگی دشت، مجبور بود صبح تا شام را پای دستگاه بایستد. توی همان چهار‌دیواری! آقا غلام صبح تا شام، پای دستگاهی که دو طرفش دو تا در شش‌متری باز‌مانده بود، کار می‌کرد. همان اول ساعت کاری، درهای دو طرف آن چهار‌دیواری مسقف را باز می‌کردند تا گرد پی‌وی‌سی توی حلق و بینی‌اش خانه نکند. مبادا خانه کند و مریضی شود و بریزد توی جانش! حالا باد رسیده بود به آن چهاردیواری! باد از روی دشت برف‌خیز عبور کرده بود و سرما را در آغوشش گرفته بود. بعد رعشه‌ آن را ریخته بودند توی استخوان‌های آقا غلام. آقا غلام می‌گفت: هوا بس ناجوانمردانه سرد است! اما خودش هم می‌گفت: هنوز برای لرزیدن زود است.

 

سوز سرما در جان کارگر

هوا این روزها سرد شده است. هر‌جا که می‌روی، آدم‌هایی را می‌بینی که لا‌به‌لای لباس‌هایشان پنهان شده‌اند. شال و کلاه کرده‌اند و یقه لباس را بالا داده‌اند تا مبادا سوز سرما با باد، گزندی به آنها برساند. این‌طور جاها یادت می‌افتد که زیر سقف این آسمان در همین حال که مردمان لابه‌لای لباس پنهان شده‌اند یا در اتاق‌های گرم، خودکار را به آرامی روی کاغذ می‌چرخانند تا «کار» انجام دهند، آدم‌هایی در همین نزدیکی شاید کمی آن‌طرف‌تر از شهری بزرگ مانند پایتخت، زیر سقفی خالی از گرما، کار می‌کنند. کار می‌کنند تا نانی به «کف» آورند و همراه خانواده به «غفلت» نخورند! اینها را «حمید اطهری» بهتر از هر‌ کس دیگر روایت می‌کرد. او مدیر‌عامل یکی از واحد‌های تولیدی اطراف پایتخت است. سال‌ها پیش خودش کارگر بوده و سودایی در سر داشته است. همین چند روز پیش در واحد صنعتی او هم‌کلام شدیم. می‌گفت: سال‌ها پیش من خودم به‌عنوان کارگر فعالیت می‌کردم. از همان زمان این تصور همیشه در ذهنم بود که شاید بتوانم مجموعه‌ای ایجاد کنم که در آن خدمات مناسبی به کارگران بدهم. در ذهنم این بود که بتوانم برای این آدم‌ها کاری کنم که دست‌کم هر‌کدام یک ماشین زیر پای‌شان باشد. می‌خواستم مجموعه‌ای را ایجاد کنم که متشکل از آدم‌های راضی باشد؛ اما شرایط این اجازه را به من نمی‌دهد. اوضاع طوری شده که دیگر نه من حرف آنها را می‌فهمم، نه آنها حرف من را. اصلا مجال نمی‌یابیم که حرف هم را بفهمیم! او خاطره‌هایی از روابطش با کارگران داشت که انگار مثل خوره به جانش می‌افتاد. یادش که می‌افتاد، توی صورتش فریاد می‌شد. می‌گفت: یک روز یکی از همین کارگران، به من گفت آقای مهندس خیلی دوست دارم بدانم غذا چه می‌خوری! از آن روز به بعد بود که هر وقت داخل مجموعه باشم، غذا را با کارگران می‌خورم. اطهری می‌گفت: بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم. من در داخل کارخانه واحدی دارم که گاهی شب‌ها در مجموعه می‌مانم. سال قبل در یک روز بسیار سرد وارد خط تولید شدم. هوا طوری بود که سرما استخوان را هم می‌سوزاند. خودم دست‌هایم را نمی‌توانستم از جیب کاپشنم خارج کنم. به خط تولید رسیدم و حتی نمی‌توانستم به دلیل سر‌و‌صدای مخلوط‌کن صنعتی (میکسر) دستم را بیرون بیاورم و با اشاره با متصدی حرف بزنم. گفتم مخلوط‌کن را خاموش کنند. از او پرسیدم سردت نمی‌شود؟ چطور است که یک در شش‌متری این‌طرف باز است و یک در شش‌متری دیگر آن طرف، اما در این هوا همچنان کار می‌کنی؟ من در این هوا وقتی از ماشین پیاده می‌شوم، راه نمی‌توانم بروم. به‌سختی خودم را تا خط تولید رساندم. تو چطور پای این ماشین از صبح تا شب کار می‌کنی؟ گفت: آقای مهندس ما در این هوا سرما نمی‌خوریم و لرز نمی‌کنیم. ما وقتی سرما می‌خوریم و لرزه توی تن‌مان می‌افتد که وقتی شب به خانه می‌رویم، همسرمان می‌گوید صاحبخانه آمده و گفته اجاره دیر شده، اگر نمی‌توانید جمع کنید بروید والا اسباب و اثاث‌تان را می‌ریزم بیرون. آقای مهندس ما آنجا لرز می‌کنیم. پس اجازه نده حقوق‌مان با تأخیر پرداخت شود و تا دهم ماه به تعویق بیفتد. 

او می‌گفت: می‌خواهم بگویم ما در چنین شرایطی هستیم؛ آن ایده که آدم‌ها در مجموعه ما راضی باشند، همین الان هم وجود دارد؛ اما گاه به قدری شرایط سخت می‌شود که تأمین ابتداییات هم با مشکل همراه است. بارها خواستم این مجموعه را به دلیل سختی شرایط تعطیل کنم، اما نشد، یعنی نتوانستم.

اطهری درباره وضع اقتصادی کلی حرف زد. کلی درباره معیشت کارگران که روزی خودش جزء آنها بوده نیز حرف زد. او میزان افزایش حقوق سالانه کارگران را درست نمی‌دانست، اما این را هم اعتقاد داشت که راه‌حل تنظیم معیشت کارگران، صرفا افزایش حقوق نیست. می‌گفت: من به‌عنوان یک مدیر حتما برای کارهایم برنامه‌ریزی دارم. مگر می‌شود آدم‌ها برنامه‌ریزی نداشته باشند. حتما آن کارگر هم برنامه‌ریزی دارد؛ بنابراین تصمیمات ما نباید تصمیمات احساسی باشد. گاه ما با یک تصمیم کل زندگی یک کارگر را زیر‌و‌رو می‌کنیم و حواس‌مان هم به این تصمیمات نیست. تصمیم درباره افزایش حقوق هم از همین موارد است. یکباره گوجه کیلویی چهار هزار ‌تومانی افزایش می‌یابد و مثلا می‌شود 30 هزار تومان. خب او چه کند؟ چطور برای سر‌و‌سامان‌‌دادن به زندگی‌اش برنامه ‌بریزد؟ من برای او چه کار می‌توانم انجام دهم؟ حقوقش را سه برابر کنم؟ تصمیم‌گیران، حقوق او را مثلا 30 درصد اضافه می‌کنند، اما تورم مثلا می‌شود 50 درصد یا بیشتر. تازه دولت که حقوق کارمندانش را 20 درصد افزایش می‌دهد. اینها همه باعث به‌هم‌خوردن برنامه‌ریزی زندگی آدم‌ها می‌شود و هیچ‌وقت هم هیچ‌کس راضی نیست. این اقدامات فاصله طبقاتی را نه‌تنها زیاد می‌کند، بلکه متأسفانه خشونت بین طبقات را افزایش می‌دهد. شما نمی‌بینید و نمی‌دانید در ذهن کارگر چه می‌گذرد، اما او را مملو از خشونت کرده‌اید و در او دانه بیزاری را کاشته‌اید؛ چون او شما را مسبب این موضوعات می‌داند.

بااین‌حال، اطهری این اعتقاد را هم داشت که این وضع، نه تقصیر کارگر است و نه کارفرما. این دو، بدون تقصیر در وضعیتی گیر افتاده‌اند که در شکل‌گرفتن آن، هیچ‌کدام‌شان

سهیم نبوده‌اند.

افزایش حقوق در ابهام

قصه افزایش حقوق کارگران، داستان تکراری هر سال است که به قول دکتر حسین راغفر، 25 سال ادامه دارد. هر سال همین موعد شورایی به نام شورای ‌عالی کار در جلساتی، بر سر این موضوع بحث می‌کند که برای سال آینده پایه حقوق کارگران، چه میزان افزایش پیدا کند. حالا پس از برگزاری سه جلسه، مطابق اطلاع عضو شورای ‌عالی کار، این موضوع مشخص شده است که افزایش حقوق باید بر اساس همان اعداد و ارقام ملی محاسبه شود. مطابق اخبار منتشرشده از جلسه سوم شورای ‌عالی کار مقرر شده است بحث محاسبه حقوق بر اساس مزد منطقه‌ای منتفی شود. در همین حال برخی منابع از افزایش 20درصدی حقوق خبر داده‌اند و بر همان مبنا نیز پایه حقوقی را محاسبه کرده‌اند! با این حساب قصه تعیین افزایش حقوق برای سال 1403 هنوز به خانه آخر نرسیده و عدد افزایش رسمی هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. آن‌طور که در اخبار آمده، از گفته‌های اصغر آهنی‌ها، نماینده کارفرمایان در شورای ‌عالی، چنین بر‌می‌آید که آنها با تعیین مزد منطقه‌ای موافق‌اند. او گفته است: تعیین حداقل حقوق منطقه‌ای کارگران یک تکلیف قانونی است که در 20 سال اخیر مغفول مانده و به آن توجه نشده است. قانون کار بر دو موضوع مزد برای مناطق مختلف و مزد برای صنایع مختلف تأکید دارد و تعیین حداقل حقوق منطقه‌ای، به جای حداقل حقوق یکسان برای همه، بر اساس این قانون مطرح شده است.

بااین‌حال تاجیک، عضو کمیته دستمزد و نماینده کارگران در شورای عالی کار، در تقابل با این نظر گفته است: هیچ‌کس با اجرای درست ماده ۴۱ مخالف نیست، اما نمی‌توانیم نظاره‌گر باشیم که فقط قسمتی از قانون اجرا شود. تبصره ۲ ماده ۴۱ قانون کار به صراحت بیان می‌کند حداقل دستمزد باید به اندازه‌ای باشد که هزینه‌های زندگی کارگران را پوشش بدهد. ۳۳ سال به‌ دنبال این بودیم که مزد بر اساس معیشت باشد اما هنوز موفق نشده‌ایم. اول باید حداقل دستمزد مشخص شود بعد کشور منطقه‌بندی شود.

محاسبه ریاضی برابری تورم در 3 دهه اخیر

جدال بر سر تعیین مزد بر اساس نرخ تورم و سبد معیشتی در حالی هنوز هم وجود دارد که اعداد و ارقام رسمی پس از محاسبه، لب به سخن می‌گشایند. اعدادی که پس از محاسبه ریاضی، نشان می‌دهد ایرادی در اعداد و ارقام وجود دارد. یک روش مناسب محاسبه برای اینکه بدانیم چه اتفاقی در اقتصاد سه دهه اخیر افتاده، این است که به‌عنوان نمونه سال 1370 را مبنا قرار دهیم. اگر قرار باشد بدانیم برای قدرت خرید یک اسکناس صد تومانی چه اتفاقی افتاده و امروز چه مقدار اسکناس با قدرت خرید آن صذ تومانی برابری دارد، کافی است جدول تورم سالانه را از سال 1370 تا سال 1400 جلوی خودمان بگذاریم. مطابق این جدول تورم سنواتی سال 1371 تا 1375 به ترتیب بر حسب درصد، این شرح است: ‌24.4‌،‌ 22.9، 35.2‌، ‌49.4‌‌و ‌23.2‌. این به آن معناست که اسکناس صد‌تومانی سال 1370 (بر اساس تعیین ارزش سنواتی با فرمول X=n×m%+n که در آن، X = ارزش در سال جاری/ n= ارزش در سال قبل /M= نرخ تورم در سال جاری است) در سال 1371 معادل 124.4 تومان، در سال 72، معادل 152.9 تومان، در سال 73 معادل 206.7 تومان، در سال 74 معادل 308.8 تومان و در سال 1375 معادل 380.4 تومان ارزش داشته است. یعنی اگر قیمت کالایی در سال 70 معادل صد تومان بوده، در سال 1375 همان کالا، 380.4 تومان قیمت داشته است؛ مشروط به اینکه عوامل دیگری در تعیین قیمت کالایی خاص اثر نگذاشته باشند؛ مثلا حباب و سفته‌بازی و موضوعاتی نظیر این که به‌طور ویژه در بازار مسکن دیده می‌شود.

بر این اساس، با توجه به وجود جدول تورم سالانه که توسط بانک مرکزی در دسترس عموم قرار گرفته است، می‌توان تمام برابری‌ها را به دست آورد.

جداول زیر بر اساس محاسبات ریاضی صورت گرفته و به خوبی نشان می‌دهد به‌عنوان نمونه تورم سال 1400 نسبت به سال 1370، معادل 367.7 برابر افزایش یافته است، در حالی که حقوق پایه سال 1400 معادل 531 برابر نسبت به سال 1370 افزایش یافته است. یا هرچند تورم سال 1390 نسبت به سال 1370، معادل 33.91 برابر افزایش یافته است. این اطلاعات و مقایسه اعداد و ارقام حقوق پایه با سال‌های گذشته این سؤال را به‌طور بسیار جدی مطرح می‌کند که چرا حقوق کارگران با اینکه نسبت به سنوات گذشته (با استناد به آمار و ارقام بانک مرکزی) در مجموع از تورم بسیار پیش‌تر بوده است، وضع معیشتی آنها در مقایسه با افزایش هزینه‌های زندگی روزبه‌روز بد و بدتر شده است؟

آن‌طور که نظر کارشناسی نشان می‌دهد، با فرض اینکه اعداد و ارقام و تورم اعلام‌شده از سوی بانک مرکزی دقیق باشد (حسین راغفر، اقتصاددان، معتقد است در سال‌های مختلف، سال پایه از سوی بانک مرکزی تغییر داده شده است تا اندازه تورم کوچک به نظر برسد!) افزایش حقوق و دستمزد در سال‌های گذشته (دست‌کم از سال 1370 به بعد که مبنای محاسبات ریاضی بوده است) دارای حفره‌ای است که باعث شده همیشه مزد از معیشت عقب بماند.

درباره این موضوع حسین راغفر پس از اعلام اعداد محاسبه‌شده، این اعتقاد را داشت: بانک مرکزی هر چهار یا پنج سال، سال پایه را تغییر می‌دهد؛ بنابراین اینکه شما تورم سال 1400 را بر اساس محاسبات ریاضی حدودا 370 برابر سال 1370 و افزایش حقوق و دستمزد را 531 برابر پایه حقوق آن سال محاسبه کرده‌اید، هرچند از نظر عددی درست است اما باید به تغییر سال پایه هم توجه داشته باشید. من معتقدم این کار ممکن است برای گم‌کردن رد همین اعداد و ارقام باشد. اما اگر قرار باشد به این اعداد و ارقام اعلام‌شده از سوی بانک مرکزی هم توجه کنید باید نماگر شاخص قیمت مصرف‌کننده یعنی سی‌پی‌آی (CPI) را در نظر بگیرید و بگویید مثلا صد تومان آن روز، امروز چقدر ارزش دارد. شما باید بتوانید با یک شاخص قیمت این را مشخص کنید که پول امروز در سال مبنا، چقدر قدرت خرید داشته است. باید توجه کنیم که در واقعیت هیچ‌وقت این‌طور نبوده که دستمزد از تورم پیش افتاده باشد. اگر چنین موضعی را مطرح کنید، کسی از شما نمی‌پذیرد. به هر حال من معتقدم هر چند سال یک بار این اعداد و ارقام، مبنای محاسباتی دیگری پیدا کرده است. در صورتی که شما باید بتوانید برای این دوره شاخص سی‌پی‌آی (CPI) را بسازید و بر مبنای آن محاسبه کنید.

راغفر در پاسخ این سؤال که آیا افزایش حقوق کارگران، تورم ایجاد می‌کند؟ گفت: هر کالا یا خدمتی که افزایش قیمت داشته باشد، اثرات قیمت نسبی بر آنها بار می‌شود. برای مثال بیایید دستمزد کارگران را با قیمت آهن ‌قراضه در سال 1370 مقایسه کنید؛ یعنی ببینید یک کارگر با حقوقش در سال 1370 چقدر آهن ‌قراضه می‌توانسته بخرد و او امروز با حقوقش چقدر از این کالا را می‌تواند بخرد. در تعیین قیمت نسبی شما با تعیین قیمت یک کالا به‌عنوان پایه و مبنا می‌توانید تعیین کنید که دستمزد پایه چقدر آب رفته است. این کالای مبنا یا یک متر‌مربع مسکن است، یا یک گرم طلاست یا حتی یک کیلوگرم آهن ‌قراضه. او افزود: این بحث که اگر ما سالانه حقوق کارگران را افزایش دهیم تورم ایجاد می‌کند، موضوع اصلی نیست؛ چون سهم حقوق و دستمزد از تولید ناخالص داخلی کشور، با همین اعداد و ارقام که درباره آن شبهه دارم، کمتر از 15 درصد است یعنی حدود 85 درصد عوامل مؤثر دیگر وجود دارد. نمی‌شود که در این موضوع به آن عوامل مؤثر که 85 درصد اثر دارد هیچ توجهی نکرد و فقط روی موضوعی تمرکز شود که سهم کمتر از 15 درصد دارد. من معتقدم این شیوه به دلیل نگاهی است که بر جریان سیاست‌گذاری اجرائی کشور وجود دارد. مسئله این است که دولت تا می‌تواند در مباحث اقتصادی روی جیب مردم حساب می‌کند. همین الان بر اساس برآوردها تورم سال آینده 40 درصد است که به اعتقاد من حدودا 60 درصد تورم خواهیم داشت؛ حالا دولت آمده و حقوق کارکنان خودش را 20 درصد افزایش داده است. این عمل یعنی اینکه دستمزد هر سال ضعیف می‌شود. این موضوع در 25 سال گذشته همیشه رواج داشته است. هر سال در زمان تعیین دستمزدها این بحث تکرار می‌شود. در برنامه چهارم تکلیف شده است که باید دستمزدها به نسبت افزایش نرخ تورم تغییر کند، اما هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاده و عملا این را کنار گذاشته‌اند و همیشه رشد دستمزدها کمتر از نرخ تورم بوده است. تازه خود تورم موضوع خاصی است؛ یعنی آنچه به‌عنوان عدد تورم محاسبه می‌شود، افزایش قیمت سبدی از کالاست که 300 یا 400 کالا را شامل می‌شود، در صورتی که باید تورم طبقات را در این زمینه محاسبه کنند؛ چون سبد کالایی که طبقات پایین جامعه مصرف می‌کنند، معمولا تورم بالاتری از میانگین طبقات بالاتر دارد. بنابراین برای بررسی سطح زندگی کارگران باید سبد یک خانوار کارگری را محاسبه کنید و ببینید در آن چه اقلامی وجود دارد و سهم هرکدام از آنها از درآمد چه مقدار خواهد بود. در این صورت اگر نرخ سی‌پی‌آی (CPI) این سبد را محاسبه کنید، قطعا بالاتر از نرخ متوسط جامعه است.

هرچه باشد محاسبات عددی و ریاضی حفره‌ای را درباره برابری مزد و معیشت نشان می‌دهد و این سؤال که چرا مزد همیشه در جنگ با معیشت مغلوب است، پاسخ واضح و مشخصی ندارد. در میان اطلاعات و اخبار این موضوع که سهم هزینه مسکن در حقوق سهم قابل توجهی است و مطابق داده‌ها از چند دهه گذشته تاکنون هر مترمربع مسکن، سه‌ هزار برابر افزایش پیدا کرده، این ظن را به وجود می‌آورد که نکند بخشی از حقوق در حفره اجاره مسکن فرومی‌رود و رفاه را می‌بلعد. شاید!