آتش و تنگدستی
یک بیمارستان با نام پرطمطراق «هتل» هفته گذشته در بهترین نقطه شمال تهران در آتش سوخت. اینکه تا چه حد سوخت، چند نفر مردند و چقدر خسارت وارد شد، اینجا مورد بحث نیست؛ آثار روانی این آتشسوزی و پیامی که این واقعه ارسال میکند، بسیار مهمتر است. آتش از دیرباز همراه تنگدستان و تنگدستی بوده است. نهتنها آتش همواره تنگدستان را میجوید و مییابد، تنگدستان و محرومان و رنجدیدگان هم گاه، آنگاه که سرخوردگی از سر میگذرد، خود را در آغوش پرلهیب دردناک اما بخشنده و فراموشکار آتش میاندازند و این راه با همه درد و سوزش گاه ترجیح محرومان است، آنگاه که هیچ راه دیگری نمیماند؛ مرگی نمادین، پرسروصدا و معترضانه!
یک بیمارستان با نام پرطمطراق «هتل» هفته گذشته در بهترین نقطه شمال تهران در آتش سوخت. اینکه تا چه حد سوخت، چند نفر مردند و چقدر خسارت وارد شد، اینجا مورد بحث نیست؛ آثار روانی این آتشسوزی و پیامی که این واقعه ارسال میکند، بسیار مهمتر است. آتش از دیرباز همراه تنگدستان و تنگدستی بوده است. نهتنها آتش همواره تنگدستان را میجوید و مییابد، تنگدستان و محرومان و رنجدیدگان هم گاه، آنگاه که سرخوردگی از سر میگذرد، خود را در آغوش پرلهیب دردناک اما بخشنده و فراموشکار آتش میاندازند و این راه با همه درد و سوزش گاه ترجیح محرومان است، آنگاه که هیچ راه دیگری نمیماند؛ مرگی نمادین، پرسروصدا و معترضانه! اما آیا تنگدستی، بیمارستانی در شمال شهر تهران که نام هتل را هم یدک میکشد، شامل میشود؟ به تعریفی که از تنگدستی میکنیم برمیگردد. اما اگر بخواهیم مهمترین خصیصه سیستم سلامت کشور را برشماریم، بیتردید تنگدستی است. سیستم سلامت کشور به دلایل مختلف در تنگدستی مفرط قرار گرفته است. بیاعتمادی به دانش و قدرت روزافزون شبهعلم در همه شئون تأکید بر سلامت بهعنوان مفهومی عمیقا دانشبنیان را تضعیف کرده است. اگر واقعا با چند ورد یا یکسری دستورات ساده و ارزان میتوان سلامت را تأمین کرد، اگر دولت به عنوان مهمترین روشنگر در حال تأسیس و تقویت مؤسسات شبهعلم با اسامی طب ایرانی سنتی و… است، پس اینهمه هزینه برای دستگاهها و مراکز درمانی برای چیست؟ چرا باید دولت امکانات بیزبان خود را در اختیار این موضوعات قرار دهد و از بسیاری از اموری که سود آشکارتری دارند، چشم بپوشد؟ بنابراین مهمترین نتیجه رواج دولتی شبهعلم چیزی نیست جز ایجاد تنگدستی در سیستم سلامت کشور که ممکن است حتی به آن ببالند. از همین رو است که با بدویترین نگاه به اقتصاد سلامت فقط به دنبال آن بودهاند که با تعرفه دستوری و غیرواقعی آن را ارزان کنند. اقتصاد سلامت به «پول دکتر» تقلیل یافت اما در اصل انکار شد. همان منابع مالی اندک هم به بدترین و تیرهوتارترین شیوه به مصرف میرسند. داروها و آزمایشهایی که بهطور مصنوعی ارزان نگه داشته شدهاند، بیرویه و بدون محاسبه هزینه-فایده مصرف میشوند. در چنین فضای تنگدستانهای است که رفتن بخش مهمی از جامعه جوان پزشکی، آنها که مدیریت سلامت هم بخشی از آموزش و مسئولیتشان بود، رخ میدهد و ما را به فاجعه و آنچه فقط برای آتش میماند، نزدیکتر میکند. مهاجرتی که با دور تند همچنان ادامه دارد. جامعه پزشکی و جوامع رسمی آن بهجای واکنش و پیام عملی فلاکت به مسئولان، فقط به بیانیه و راهنمایی اکتفا میکنند. حال آنکه کسی بیانیه نمیخواند و خود را نیازمند راهنمایی هم نمیبیند. آنچه در عمل رخ میدهد، آن است که هرچه بیشتر و بیشتر به فضاها و اقداماتی عقبنشینی میکنیم که فقط امکان ارتزاق و کسب درآمد را فراهم میکنند و کاری با سلامت و اولویتهایش ندارند. گسترش اعمال جراحی برای زیبایی و چاقی از این مقوله است. در کارهای درمانی هم به شکل پیشروندهای به کارهای عملی عقب نشستیم و بهجای اصرار بر ارزشگذاری برای کار فکری و تصمیمگیری، گفتوگوکردن، شرححال گرفتن، معاینهکردن، تصمیمگرفتن و نهایتا دقیقا ثبتکردن به هرچه امروز را به فردا میرساند عقب نشستیم. در نهایت ملتی شدیم بدون پزشک معالج با خیلی از متخصصانی که حاضرند خدمات زیادی ارائه کنند و بیش از هر چیز ما را زیباتر کنند، بارورتر کنند، لاغرتر کنند و… اما دیگر هیچکس نخواهد ماند که به او اتکا کنیم و برای ما تصمیم بگیرد. آشکار بود که این عقبنشینی پایانی نخواهد داشت و تنگدستی روزافزون به همهجا و همه کارها سرایت خواهد کرد؛ حتی به یک هتلبیمارستان! معلوم بود که بیتفاوتی نسبت به اولویتهای سلامت در کشور در هر جا و هر مقام و تخصصی که باشید، آیندهای جز گیرافتادن در سهکنج بنبستی که شاید دیگر ارتباط چندانی با اولویتهای سلامت در کشور نداشته باشد، نخواهید داشت. در تنگدستیای که پدید میآید، نه امکان ثبت اقدامات پزشکی وجود خواهد داشت و نه امکان پیگیری اقدامات درمانی و ارزیابی هزینه و فایده آنها و نه حتی امکانی برای نظارت بر کیفیت سلامت!
آتش در هتلبیمارستان هیچ معنایی ندارد جز پدیدآمدن همان فلاکتی که دور از انتظار نبود. گفتم یک عامل مهم غلبه شبهعلم بر چرخش امور سلامت در کشور است، اما علت مهمتر مماشات، روزمرگی و ترجیح منافع آنی بر مصالح اجتماعی در سیستم سلامت کشور است. پیام آتش در هتل گاندی بیش از هر چیز آن است که نمیتوان سر به کار خود گرفت، وظایف اجتماعی پزشکان در سلامت مردم، اولویت بهداشت، حضور پزشک معالج (بخوان پزشک خانواده)، اصلاح تعرفههای پزشک عمومی، متخصص داخلی، طبیب اطفال و طبیب سالمندان، لغو روش بردهداری در بیمارستانهای آموزشی را به جد و با پرداخت هزینه درخواست نکرد، در عوض به تجملات و ظواهر پرداخت، هتل برای باروری و زیبایی متمولان ساخت و عاقبتی خوش برای ونکوور یا تورنتو تدارک دید! همهچیز فرو خواهد پاشید. وقتی زمان آن برسد همه چیز فرو خواهد ریخت؛ حتی اگر به یک دلیل ساده مثل اینکه کامپوزیتها نمدار! باشند یا کارپرداز از جنس خوب انتخاب نکرده باشد یا محافظت کافی انجام نشده باشد! تازه باید خوششانس باشید که این فروپاشی زودرس و برای شما قابل رؤیت باشد؛ چون در بسیاری موارد فروپاشی رخ داده و آتش همهجا را گرفته اما کسی متوجه آن نشده است.