در هشتمین مراسم اهدای جایزه امینالضرب، اقتصاددانان و فعالان اقتصادی موانع توسعه کشور را مرور کردند
کارآفرینان در حاشیه
«فردا را خودمان میسازیم»؛ این جملهای است که مسعود نیلی، اقتصاددان، روز گذشته در هشتمین دوره جایزه کارآفرینی امینالضرب به زبان آورد و با اشاره به مشکلات جدی اقتصاد کشور در چند دهه گذشته، گفت: «همه ما در برابر پرسشهای نسل آینده مسئولیت داریم». این اقتصاددان از گرههای کور سر راه توسعه کشور گفت و اینکه با منابع عظیم نفت و گاز و سایر پتانسیلهای اقتصادی بهراحتی میشد این گرهها را گشود و به توسعه رسید.
علی دهقان: «فردا را خودمان میسازیم»؛ این جملهای است که مسعود نیلی، اقتصاددان، روز گذشته در هشتمین دوره جایزه کارآفرینی امینالضرب به زبان آورد و با اشاره به مشکلات جدی اقتصاد کشور در چند دهه گذشته، گفت: «همه ما در برابر پرسشهای نسل آینده مسئولیت داریم». این اقتصاددان از گرههای کور سر راه توسعه کشور گفت و اینکه با منابع عظیم نفت و گاز و سایر پتانسیلهای اقتصادی بهراحتی میشد این گرهها را گشود و به توسعه رسید.
همچنین محمود نجفیعرب، رئیس اتاق بازرگانی تهران، گفت کارآفرینان در ایران قدر نمیبینند، درصورتیکه نقش بسیار مهمی در توسعه و اقتصاد کشور دارند.
او گفت در شرایطی که تفکر مهاجرت از ایران رایج شده است، کارآفرینان با تمام مرارتها پای آینده کشور ایستاده و ماندهاند.
مسعود خوانساری، رئیس پیشین اتاق تهران نیز در ایران مراسم تأکید کرد که رشد بخش خصوصی باعث تجربه دموکراسی و تقویت و ثبات آن در کشور میشود.
ایران آنچنان که باید باشد...
مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، در این مراسم با اشاره به مشکلات کشور در دهههای گذشته، از مسئولیت همگان در برابر پرسشهای نسل آینده گفت.
او گفت: «40 سال پیش وقتی پا به عرصه علم اقتصاد گذاشتم، سؤالهایی بزرگ مرتبط با آرزوهایی بزرگتر در سر داشتم. با اشتیاق میخواستم بدانم چگونه میتوان به یک کشور توسعهیافته تبدیل شد. برای دانستن اینکه آنانی که به این مرحله رسیدهاند، چه کردهاند، سر از پا نمیشناختم. اینکه یک کشور درحالتوسعه برای آنکه بتواند به رشدهای اقتصادی بالا دست پیدا کند، لازم است چه کار کند، برایم دغدغهای جدی بود. در ۴۰ سال گذشته، بخش زیادی از آنچه یاد گرفتهام، پاسخهای مختلف و از زوایای مختلف مرتبط با این سؤالات بوده است. این سؤالات مربوط به رؤیاهایی بودهاند که از همان سالهای اول در سر داشتهام. این رؤیاها هرچند هیچگاه من را رها نکردهاند اما با عبور از مراحل جوانی به میانسالی و سپس مراحل بعدی، تنها پختهتر، بهنگامتر و واقعبینانهتر شدهاند».
این اقتصاددان ادامه داد: «در مسیر شکلگیری و تحولات رؤیاهایم، توسعهیافتگی کشورم را در گاز با قطر، در نفت با عربستان، در توریسم و صنعت با ترکیه و در موقعیت ممتاز جغرافیایی با امارات بهعنوان کشورهایی که هرکدام بهطور منفرد فقط یکی از مواهب ما را دارند، مورد سنجش و ارزیابی قرار میدادم. وقتی فشار مشکلات طاقتفرسا میشود، چشمها را میبندم و به رؤیاهایم میاندیشم. با خودم میگویم کشوری که در گاز رتبه دوم جهانی را دارد، حتما میتوانسته اقلا به اندازه نصف همسایهاش قطر، گاز صادر کند. کشوری که دارای رتبه چهارم در برخورداری از ذخایر نفتی است، یقینا میتوانسته به اندازه چهار میلیون بشکه نفت در روز صادر کند. ما حتما قادر بودهایم که با مشارکت تولیدکنندههای صنعتی معتبر جهانی، بزرگترین خودروساز و بزرگترین سازنده لوازم خانگی و ماشینآلات و تجهیزات در منطقه پیرامونی خود باشیم و بدون تردید ورود حداقل نیمی از تعداد گردشگرانی که به ترکیه میروند به ایران تصوری خیالی محسوب نمیشده است».
این اقتصاددان ادامه داد: «با این محاسبات، ما میتوانستهایم در مجموع، حدود ۳۵۰ میلیارد دلار صادرات و تولید ناخالص داخلی در حدود هزارو 200 میلیارد دلار داشته باشیم. تحقق تورم سه درصد و نرخ بیکاری در همین حدود و رشد اقتصادی بیش از پنج درصدی آرزوهایی خیالی تلقی نمیشده است. در چنین اقتصادی، فقر و بیکاری از کشور رخت برمیبست و بیمعنی میشد. دیگر کودکی زبالهگردی نمیکرد، آن جوان رعنا، کولبری نمیکرد، آن آموزگار سختکوش، مسافرکشی نمیکرد و آن بانوی زحمتکش، از فشار فقر به مرگ دستهجمعی خانوادهاش رو نمیآورد. در آن رؤیای شیرین، بهترین دانشگاههای جهان با دانشگاههای خوب ما همکاری تنگاتنگی داشتند و جوانان تربیتیافته ما در مراکز تحقیق و توسعه میتوانستند هوش مصنوعی را به درون صنایع پتروشیمی و خودرو و دیگر صنایع ببرند. ما میتوانستیم در مرز تکنولوژی، سازنده خودروهای برقی و خودروهای بدون سرنشین باشیم. ما میتوانستیم صادرکننده بزرگ صنعتی و خدماتی منطقه باشیم و کمآبی را کنترل کنیم. ایران میتوانست مرکز مالی منطقه بزرگ پیرامونی خود باشد و از این طریق مسئلهای به نام تنگنای تأمین مالی فعالیتهای اقتصادی موضوعیت پیدا نمیکرد. زنان جوان و تحصیلکرده ما بهجای تحمل نرخهای بیکاری بیش از ۵۰ درصد، میتوانستند در کارخانجات و مراکز خدماتی پیشرفته کشور عزیزمان فعالیت کنند».
نیلی همچنین گفت: «شک نکنید که تعداد زادوولد هم در آن حالت به مراتب بیشتر از حالت هشداردهنده فعلی میشد که شوربختانه به محرکهای عجیب و ناکارآمدی که هر روز اعلام میشود، پاسخی نمیدهد.
دولت ما میتوانست بدون آنکه در تنگنای کسری بودجه مزمن باشد، با بودجه سالانه در حدود ۲۵۰ میلیارد دلار، خدمات عمومی را با کیفیت ممتاز ارائه کند، کارشناسانی با توان را به استخدام درآورد، سالانه بیش از ۶۰ میلیارد دلار در زیرساختها سرمایهگذاری کند، آموزش و بهداشت را با کیفیتی قابل قبول در اقصی نقاط کشور عرضه کند و حملونقل عمومی را توسعه مکفی دهد بهگونهای که جابهجایی بار و مسافر با قیمتهای واقعی انرژی بهراحتی انجام شود. دولت میتوانست منابع کافی را برای حفاظت از ظرفیتهای زیستمحیطی مانند دریاچه ارومیه عزیز از یک طرف و میراث فرهنگی و تاریخی از طرف دیگر، اختصاص دهد. به این فهرست رؤیایی میتوان همچنان افزود و تصورات ذهنی را متعاقب آن به حرکت درآورد. اما واقعا چه شده است که اینگونه نیستیم؟».
او تأکید کرد: «وقتی چشمهایم را باز میکنم و به اطرافم مینگرم، سیل غمها به قلبم هجوم میآورد. آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، اینگونه فقیر باشد؟ آیا این باورکردنی است که کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم در نفت، نهتنها در تأمین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد، بلکه حتی در تأمین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟ چطور میتوان پذیرفت که برای کشوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارائهدهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟ تعداد درخور توجهی از کشورهای جهان که فاقد هرگونه منابع طبیعی خدادادی بودهاند، چگونه توانستهاند تورمهای پایدار زیر پنج درصد و نرخهای بیکاری زیر پنج درصد و رشدهای اقتصادی بیش از پنج درصد داشته باشند؟».
او افزود: «چرا ما هنوز درگیر بحثهای تمامنشدنی از قبیل اینکه عدالت اجتماعی بهتر است یا رشد اقتصادی -حال آنکه ما خود به هیچیک دست نیافتهایم- یا اینکه علم اقتصاد علم است یا شبهعلم هستیم؟ چرا درحالیکه بانکهای ما با نرخهای سود در دامنه ۳۰ درصد فعالیت میکنند، بانکهای کشورهای دیگر را که با هزینه ناچیز فعالیتهای اقتصادی را تأمین مالی میکنند، مورد نکوهش قرار میدهیم که ربوی هستند! درحالیکه کالاهای مصرفی و بعضا واسطهای صنعتی مورد نیاز کشور از طریق مسیرهای کوهستانی و به طرزی عجیب و غیرانسانی وارد کشور میشود، چرا حاضر به پذیرش یک تجارت کمهزینه متعارف نیستیم».
این اقتصاددان در ادامه گفت: «بهراستی آیا پاسخی درخور به این سؤالات وجود ندارد؟ آیا سربرآوردن این همه مسئله از درون یک کشور، نبود آگاهی نسبت به چرایی بروز این مشکلات و عدم توان ارائه راهحل برای آنهاست؟
درحالیکه منابع آبی کشور بهسرعت در حال اتمام است، تولید انرژی کشور هیچ تناسبی با مصرف بهشدت رو به افزایش آن ندارد و ما را بهسرعت به بروز بحران انرژی نزدیک میکند، بودجه دولت بهرغم ارائه حداقل خدمات و میزان نازل سرمایهگذاری، با کسری نگرانکننده روبهرو است، صندوقهای بازنشستگی ورشکسته هستند، بانکها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج میبرند، نظام ارزی کشور بهشدت فسادآفرین است، دریغ از یک سؤال مسئولانه که چرا اینگونه شدهایم؟».
نیلی همچنین تأکید کرد: «وقتی سال ۱۳۹۶ نام این مشکلات را ابرچالش گذاشتم، هدفم آن بود که عظمت مشکلات و کفایت آنها را برای مرگ تدریجی یک کشور که مادر عزیز همه ما محسوب میشود، گوشزد کنم. از آن روز تاکنون، هر یک روز و یک ساعتی که گذشته، به زمان مرگ این مادر مهربان نزدیکتر شدهایم. در این فاصله و در سالهای آتی، در مسیر این مرگ تدریجی، سیاستمداران ما چه جشنها و شادمانیها که در کنار این بیمار در حال احتضار برگزار نکنند و چه صدآفرینها که به موفقیتهای خود نگویند و از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقیمانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع میکند. بدترین نوع شکست حکمرانی، شکست در تشخیص موقعیت است.
بخش خصوصی، دانشگاهیان و کارشناسان مستقل، باید بهجد به مرگ تدریجی این مادر بیندیشند و برای آن کاری کنند. یکیک ما برای اهمال و بیمسئولیتی احتمالی در قبال این فردای نگرانکننده، مورد سؤال آیندگانی قرار خواهیم گرفت که اکنون هیچ توان و اختیاری در ساختن فردای خود ندارند. ما البته چارهای جز تلاش برای ساختن آینده نداریم. فردا همانی خواهد بود که خودمان میسازیم».
انتخاب بودن، ماندن و جنگیدن
مسعود خوانساری، رئیس پیشین اتاق تهران و بنیانگذار جشنواره کارآفرینی امینالضرب، هم در این مراسم گفت که کارآفرینان در جامعه ایران آنگونه که باید و شاید قدر نمیبینند. این در حالی است که آنها «بودن»، «ماندن» و «جنگیدن» را انتخاب کردهاند تا راه را برای کار و اشتغال و تولید ثروت ملی باز کنند.
او در ادامه تأکید کرد: «زندگی هرکدام از این افراد و روش کارشان میتواند درسهای بسیاری برای نسل امروز و فردای کشور داشته باشد. قصه زندگی نیازمند مؤسس سازمان گسترش صنایع، داستان علیاکبر رفوگران، تولیدکننده خودکار بیک، ماجرای تولید اولین کامیون و زندگی اصغر قندچی و دهها قصه دیگر که هرکدامشان میتوانند به جامعه سرخورده و خسته کشورمان امید ایستادگی و تلاش بیشتر تزریق کند.
علاوه بر کارآفرینان کهنهکار و باتجربه در طول هشت سال گذشته در جایزه امینالضرب همیشه به جوانان هم نگاه ویژهای داشتهایم؛ جوانان کارآفرینی که با وجود موقعیتهای فراوان برای مهاجرت، زندگی در ایران را انتخاب کردهاند. آنها که با راهاندازی شرکتهای استارتآپی و دانشبنیان با نوآوریهای خود سبک زندگی ما را تغییر دادهاند و با خلاقیتهایشان بذر امید را در ذهن هزاران جوان ایرانی کاشتهاند.
اگر تلاشهای شخصی و خیرخواهانه چندین پژوهشگر نبود، امروز ما هیچ چیزی از زندگی افرادی مانند محمدحسن امینالضرب، معینالتجار بوشهری و کارآفرینان دهه 20 تا 50 نمیدانستیم و سرگذشت بزرگانی مانند ایروانی، خسروشاهی، برخوردار و لاجوردیها زیر تلی از خاک مدفون شده بود. ما به دنبال آن هستیم تا با تأسیس بنیاد امینالضرب و ایجاد یک نهاد مستقل مانند بنیاد نوبل و اسکار، این جایزه به یک حرکت و جریان ماندگار و پویا برای آینده ایران بدل شود».
محمود نجفیعرب، رئیس اتاق بازرگانی تهران، در هشتمین دوره مراسم اعطای جایزه امینالضرب با اشاره به اینکه کارآفرینان و فعالان اقتصادی کمتر از هر قشر دیگری در جامعه ایرانی مورد تکریم قرار گرفتهاند، گفت امیدوار است که جایگاه کارآفرینان و فعالان اقتصادی که در صف اول مقابله با تحریمها و توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور هستند، بهتر شناخته شود و از سنگاندازی در مسیر فعالیت آنها جلوگیری شود. او در این مراسم گفت: «اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران در حالی امروز ۱۴۰سالگی خود را جشن میگیرد که فعالان اقتصادی با اتکا به این تاریخ پربار، خود را منادی و مروج گفتمان توسعه، دموکراسی و حلقه واسطه کنشگری در ایران میدانند. شاهد مثال اینکه مجلس وکلای تجار پیش از جنبش مشروطیت قدم به عرصه گذاشته و مجلس اول مشروطه، با کمک و حمایت مجلس وکلای تجار و جامعه اقتصادی کشور تأسیس شد. مصداق عملکرد اتاق تهران برای توسعه، تجدد، نوسازی و پیشرفت و برونرفت از انسداد و بحران به جریان مشروطیت ایرانی و تأسیس مجلس اول شورای ملی بازمیگردد که ساختار ایران نوین را متجلی کرده است».
نجفیعرب ادامه داد: «همچنین تنظیم فرمان مشروطیت و قرائت آن در خانه حاج محمدحسن امینالضرب و پرداخت هزینه اداره مجلس اول مشروطه از طرف فرزند او و صیانت و نگهداری از نهال دموکراسی ایرانی از سوی جامعه تجار و کارآفرینان تهرانی، سند دیگری بر تکمیل و تأیید این مدعاست. براساساین اتاق بازرگانی، اکنون خود را نهادی تاریخساز و صاحب گفتمان میداند و بهدرستی داعیه آن را دارد که در سراسر 140 سال گذشته، همواره منافع ملی را بر هر اصل دیگری ترجیح داده است».
رئیس اتاق تهران در ادامه تأکید کرد: «تاریخ جامعه کارآفرینی به همگان آموخته که فعالان اقتصادی هیچگاه خود را از مسیر حلوفصل بحرانهای ملی کنار نکشیدهاند. اگر بیش از یک قرن قبل، قحطی غذا و آذوقه مشکل جامعه و ملت ایران بود، امروز کمبود امید و افول رؤیاپردازی سازنده، مسئله جامعه ما است.
همانطورکه نیاکان ما در مجلس وکلای تجار در 140 سال قبل، هر آنچه دارایی در اختیار داشتند، پیشکش مردم شریف ایران کردند تا بحران تأمین آذوقه مردم حل شود. امروزه نیز جامعه کارآفرینی ایران آماده است تا هرچه را در توان دارد، برای بازگشت روحیه امید و رؤیا به نسل جوان صرف کند و براساساین نیز تاکنون نشان داده که بدون هیچ تردید و با وجود دستوپنجه نرمکردن با انبوهی از مشکلات و مداخلات، هرگز خاک ایران عزیز را برای زندگی در عافیت، ترک نخواهد کرد».
نجفیعرب همچنین گفت: «در زمانهای که مهاجرت به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده، کمتر کارآفرین و صاحب کسبوکار بزرگی را میبینید که جلای وطن کند. بهواقع قلب این افراد برای ایران و در این سرزمین میتپد؛ چونان که به روایت بزرگمرد مهندسی ایران، مرحوم احمد حامی «آن قلبی که برای ایران نمیتپد، بهتر است که هرگز نتپد».
او در ادامه گفت: «درحالیکه در تمام کشورهای جهان، ارکان حاکمیت، دولت و مردم دائما درحال ستایش کسانیاند که با کسبوکارشان ارزشی برای خلق ایجاد کرده و روند ساخت تمدن را مهیا کردهاند، متأسفانه جامعه ایران هنوز به این یقین نرسیده که در پسِ ظهور و طلوع یک کسبوکار، سالها سختکوشی و زحمت یک کارآفرین نهفته است».
رئیس اتاق تهران تأکید کرد: «شوربختانه از سالهای آغازین تأسیس دولت مدرن در ایران، تلاشهای مستمر بخش خصوصی در ایفای نقش ملی و نیز احیای وجهه اقتصادی با ناکامی مواجه شده است. اعتمادنداشتن به کارآمدی و توأمان صداقت در عملکرد، دو روی سکه نگاه دولت به فعالان اقتصادی ایرانی را مشخص میکند.
این نگاه متفاوت در کنار سوءبرداشتهای طبقاتی و نیز تحلیل چپگرایانه از اقتصاد، موجب شده است که کارآفرینی در مفهوم اجتماعی آن نه منادی امید، انگیزه و ارزشافزایی؛ بلکه مروج شکاف طبقاتی و ابزاری برای سودجویی و تجمع ثروت ناپاک ارزیابی شود که این خود نیز جفایی مضاعف و ناحق در ادای دِین به کسانی است که با درهمآمیختن دیدگاه ملی و آموختههای دینی، کمر همت به بازسازی اقتصاد وطن بستهاند».
او افزود: «نهتنها اقتصاد؛ بلکه جامعه ایران امروز نیازمند ترویج اندیشه کسانی است که در بزنگاههای حساس تاریخی، با ایستادگی، مقاومت و ازخودگذشتگی، مانع از توقف چرخ اقتصاد وطن شدهاند. کارآفرینان در یک دهه گذشته، دلایل بسیاری برای دلزدگی از کسبوکار داشتهاند. موانع مختلف از اقتصاد دستوری گرفته تا فساد و بحرانهای ناشی از حکمرانی نامطلوب، همگی قدرت لازم و کافی برای تعطیلی بسیاری از کسبوکارها را داشتهاند؛ اما دلسوزی برای آینده ایران و نگاه ملی کارآفرینان، آنان را در سنگر اقتصاد و در خط مقدم مبارزه با تحریمها نگه داشته است».
رئیس اتاق تهران همچنین گفت: «اکنون در این زمانه سخت، مهمترین رسالت جامعه فعالان اقتصادی این است که بتوانند با حفظ اتحاد و طنین صدایی رسا، مطالبهگر خواستههای جامعه کارآفرینی باشند. جوانان ایران درصورتیکه با داستان زندگی و سختکوشیهای جامعه کارآفرینی آشنا شوند، میتوانند با قدرت و توان بیشتری قدم در این مسیر بگذارند. در 140 سال گذشته، بخش خصوصی ایران با حفظ وحدت، اعتدال و میهندوستی به توسعه اقتصاد ملی خدمت کرده است. ترویج فرهنگ کارآفرینی، امروز باید به یک اصل خدشهناپذیر تبدیل شود».