|

وقتی چین بر جهان حکم می‌راند: پایان دنیای غرب و زایش نظم نوین جهانی

پنج مشخصه جهانی‌شدن چینی

کتاب «وقتی چین بر جهان حکم می‌راند: پایان دنیای غرب و زایش نظم نوین جهانی» نتیجه پروژه مطالعاتی دو‌دهه‌ای مارتین ژاک بر روی خیزشِ شرق آسیا با مرکزیت چین است.

پنج مشخصه جهانی‌شدن چینی

جواد لگزیان: کتاب «وقتی چین بر جهان حکم می‌راند: پایان دنیای غرب و زایش نظم نوین جهانی» نتیجه پروژه مطالعاتی دو‌دهه‌ای مارتین ژاک بر روی خیزشِ شرق آسیا با مرکزیت چین است. ژاک معتقد است شکل‌گیری دولت-‌‌تمدن در چین، ادراک متفاوت چین از نژاد، مرکزیت چین در سیستم خراج‌گزارانه شرق آسیا و وحدت چین آشکار می‌کند که این کشور از تاریخ بسیار متفاوتی نسبت به غرب برخوردار است و این تفاوت مدرنیته‌ای چینی پدید آورده که نظم چین‌بنیادی را در سراسر جهان رقم خواهد زد. جهان در گذشته خود هرگز چیزی مانند تجربه چین را ندیده: کشوری با جمعیت عظیم که نرخ رشد دورقمی آن بیش از سه دهه تداوم دارد و این همان چیزی است که نظم جهانی را با چنین سرعت چشمگیری دگرگون می‌کند. رشد سریع اقتصادی نیروی پیشران نفوذ فزاینده چین به‌عنوان یک قدرت جهانی است. اگر آمریکا معمار جهانی‌شدن در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بود، از سال ۲۰۰۸، چین این نقش را بر عهده گرفته‌ و مقیاس‌ تأثیر چین به‌حدی است که امروزه سرشتِ جهانی‌شدن را شکل می‌دهد و جهانی‌شدن جدیدی از نوعِ چینی در حال‌ ظهور است. البته مارتین ژاک تصریح می‌کند این اعتقاد که تأثیر چین بر جهان عمدتا اقتصادی خواهد بود عوامانه است: برعکس، اثرات سیاسی و فرهنگی آن حداقل به‌ اندازه اثرات اقتصادی عمیق خواهد بود. استدلال کانونی کتاب این است که تأثیر چین در جهان به ‌اندازه تأثیر آمریکا در قرن گذشته خواهد بود، شاید هم بسی بیشتر و متفاوت‌تر. مارتین ژاک در ادامه از پنج مشخصه جهانی‌شدن چینی می‌نویسد: مشخصه نخست جهانی‌شدن چینی تجارت است. چین دومین تجارت‌کننده و اولین صادرکننده جهان است. سهم این کشور از صادرات جهانی از کمتر از دو درصد در سال ۱۹۹۰ به حدود 11 درصد در سال ۲۰۱۰ افزایش یافت. گسترش تجارت چین دو جنبه مهم دارد: صادرات تولیدیِ بسیار رقابتی و اشتهای زیاد برای منابع طبیعی. امروزه، چین یک قدرت تولیدی بزرگ است. در سال ۲۰۱۱ به برترین کشور تولیدکننده جهان از نظر بازده محصول تبدیل شد و به سلطنت 110ساله آمریکا در این شاخص پایان داد. یکی از پیشران‌های مهم گسترش عظیم تجارت چین، تقاضای بزرگ و شتابان برای کالاهای اولیه است که مقیاس آن در تاریخ اقتصاد جهانی نظیر ندارد. چین به بزرگ‌ترین منبع تقاضا برای بسیاری از این‌گونه کالاها تبدیل شده و در نتیجه، تعداد زیادی از کشورهای تولیدکننده کالاهای اولیه را که اکثرا درحال‌توسعه هستند به مدار اقتصادی خود کشانده است.

مشخصه دوم جهانی‌شدن چینی ظهور چین به‌عنوان یک بستانکار بزرگ و منبع تأمین پول است که پیوند نزدیکی با جهش تجاریِ فوق دارد. پکن، در تلاش برای بسط و تقویت ارتباطات تجاری خود بسیار فعال بوده، هم در امضای قراردادهای تجاری و هم در ارائه وام‌های بلندمدت. در سال 2009-۲۰۱۰، دو مؤسسه‌ مالی مهم چین، بانک توسعه چین و بانک صادرات و واردات چین یا اگزیم بانک چین، بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار در قالب وام‌های بلندمدت به کشورهای در‌حال‌توسعه متعهد شدند، که در مقایسه ‌با تعهدات بانک جهانی بسیار معنی‌دار است؛ بماند که شرایط آنها سخاوتمندانه‌تر از شرایط بانک جهانی است. گسترش چشمگیر شراکت مالی چین با کشورهای در‌حال‌توسعه و سخاوت بالا نسبت به آنها، کاملا در تضاد با خساست غرب است. احتمال دارد غرب با توجه به کاهش نفوذ و موقعیت خود در دهه آینده، در تأمین کشورهای درحال‌توسعه دچار انقباض بزرگ‌تر شود.

مشخصه سوم جهانی‌شدن چینی بین‌المللی‌شدن شتابانِ رنمینبی پول رسمی کشور چین است، فرایندی که هنوز در مرحله طفولیت خود قرار دارد. چین گرچه دومین تجارت‌کننده و دومین اقتصاد جهان است، رنمینبی تا همین اواخر از هیچ نقش یا حضور بین‌المللی برخوردار نبوده است. هیچ مثالی به‌روشنیِ عزم دولت چین برای تقدم توسعه اقتصادی کشور و قرار‌ندادن آن در معرض بی‌قاعدگی‌های جریانات بین‌المللی ‌مالی وجود ندارد. استراتژی بین‌المللی‌سازی رنمینبی در دو مرحله‌ پیاده می‌شود: اول، استفاده از آن در تسویه مبادلات تجاری، که بسیار سریع عملیاتی خواهد شد و به ارز قابل ‌تسعیر بستگی ندارد؛ دوم، به‌کارگیری و رواج آن به‌عنوان یک ارز ذخیره، که بسیار بیشتر طول می‌کشد. ظهور رنمینبی، برخلاف دلار و پوند، تحت پیشران و عاملیت دولت خواهد بود تا بازار: یادآوری دیگری از اینکه ما در آستانه ورود به دنیایی جدید و بسیار متفاوت هستیم. حال که فرایندِ تملک نقش بانک جهانی از سوی بانک توسعه چین و اگزیم بانک چین، کسوف دلار از سوی رنمینبی، و جایگزینی شانگهای با نیویورک به‌عنوان مرکز مالی اصلی جهانی محتمل است آیا می‌توان به این پرسش که ظهور چین منجر به ایجاد یک سیستم مالی بین‌المللی جدید می‌شود پاسخ داد. پاسخِ کلی مثبت است. اما آنچه هنوز نمی‌دانیم، چگونگی رخداد فرایند فوق، زمان‌بندی مراحل مختلفش و ماهیت و اشکال هژمونی مالی جدید چین است.

مشخصه چهارم عصر جدید جهانی‌شدن چینی نیز بداعت و تازگی دارد، مکان مرکزی سیستم جدید اقتصاد جهانی دیگر شمال یا شمال-جنوب نیست، بلکه جنوب‌ یا دنیای درحال‌‌توسعه است. شواهد این تغییر مکان مثل روز روشن است. در سال ۱۹۹۹، ۶۲ درصد ذخایر ارزی در کشورهای توسعه‌یافته (غرب+ژاپن) و فقط ۳۸ درصد در کشورهای درحال‌توسعه نگهداری می‌شد، اما در سال ۲۰۱۰ کشورهای درحال‌توسعه بیش از ۶۵ درصد را در اختیار داشتند که در مقایسه با رقم حدود ۳۵ درصد کشورهای توسعه‌یافته بسیار معنی‌دار است. در سال ۱۹۷۰، کشورهای توسعه‌یافته ۶۵ درصد از تولید جهانی را تشکیل می‌دادند و سهم کشورهای درحال‌توسعه فقط ۳۵ درصد بود اما تا سال ۲۰۰۸، سهم کشورهای توسعه‌یافته به ۵۲ درصد کاهش یافت و سهم کشورهای درحال‌توسعه به ۴۸ درصد رسید. کشورهای درحال‌توسعه نرخ رشد اقتصادی بسیار شتابانی را نسبت‌ به کشورهای توسعه‌یافته تجربه خواهند کرد و اکثریت جمعیت جهان را نیز در خود دارند. ترکیب این دو عامل، مرکز ثقل اقتصاد جهانی از دنیای توسعه‌یافته به دنیای درحال‌توسعه منتقل می‌کند.

مشخصه پنجم جهانی‌‌شدن چینی ما را به قلب دنیای توسعه‌یافته و تأثیر فزاینده چین بر آن می‌کشاند. تا قبل از بحران مالی ۲۰۰۸، نیاز چین به اروپا بسیار بیشتر از نیاز اروپا به چین بود: آسیب‌پذیری چین از بابِ وابستگی آن به دسترسی مداوم به بازار اروپا بود و اروپا وابستگی نسبتا اندکی به طرف مقابل داشت. آمریکا هم که به فروش بدهی عمومی خود به چین سرگرم بود. به‌دنبال بحران مالی، مناسبات چین و اروپا متحول شده است. کشورهای اروپایی کم‌وبیش خود را در معرض خطر بدهی عمومی، کمبود پول نقد و نیاز فوری به تزریق منابع می‌بینند. پیش از این شرکت‌های اروپایی در پی شکار فرصت‌ها در چین بودند، اما حالا اوضاع برعکس شده. چین از سه طریق در اروپا حضور دارد: خرید اوراق قرضه دولت‌های اروپایی، سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها و مشارکت در تدارک دستگاه‌های دولتی اروپا. عجیب نیست که چین در کشورهای اروپای جنوبی و شرقی، که گرفتار مشکلات اقتصادی حاد هستند، فعال‌تر بوده و بیشترین کنش مداخله‌ای را داشته است. کتاب «وقتی چین بر جهان حکم می‌راند: پایان دنیای غرب و زایش نظم نوین جهانی» نوشته مارتین ژاک با ترجمه سید‌رحیم تیموری را انتشارات اختران در ۶۵۶ صفحه و با قیمت ۵۸۰ هزار تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.