به مناسبت تجدید چاپ «پاریس جشن بیکران» ارنست همینگوی
همینگوی و جنون نوشتن
ارنست همینگوی زندگی پرماجرا و مرگی خودخواسته داشت و حوادث ریز و درشت زندگیاش به قدری است که میتوان گفت چند شخصیت مختلف در او یکجا گرد آمده بودند. از اینرو است که یوسا زندگینامه همینگوی را بر اساس تصویری که از او شکل گرفته، زندگینامه یک «مرد میدان» میداند؛ سفرها، خشونت، ماجراها و گهگاه، بین دورههای بادهگساری و شکار و سیاست، ادبیات.
پیام حیدرقزوینی
ارنست همینگوی زندگی پرماجرا و مرگی خودخواسته داشت و حوادث ریز و درشت زندگیاش به قدری است که میتوان گفت چند شخصیت مختلف در او یکجا گرد آمده بودند. از اینرو است که یوسا زندگینامه همینگوی را بر اساس تصویری که از او شکل گرفته، زندگینامه یک «مرد میدان» میداند؛ سفرها، خشونت، ماجراها و گهگاه، بین دورههای بادهگساری و شکار و سیاست، ادبیات. اما همینگوی در کتابی که پیش از مرگش نوشت، دورهای از زندگیاش را به تصویر کشید که در آن سودای نوشتن بر همه چیز غلبه داشته است. همینگوی در دورهای که در پایان راه ادبیاش قرار دارد و میبیند از توان جسمیاش مدام کاسته میشود، نگاهی به گذشتهاش میاندازد و سراغ دورهای میرود که ریشههای ادبیاش در آن شکل گرفته بود. او درواقع میخواهد تصویری دقیقتر از زندگی ادبیاش به دست دهد و ضمن نوشتن خاطرات دورهای از جوانیاش، نشان داده که نوشتن تا چه حد برایش کاری جدی بوده است.
«پاریس جشن بیکران» اثری است که همینگوی در آن زندگی خود را در پاریس دهه 20 به تصویر کشیده است. پاریس در دهه 20 میلادی، شهری جنونزده است و همینگوی نیز در این دوره در آنجاست درحالیکه سرشار از استعداد و پر از آفرینندگی است. این کتاب که پس از مرگ همینگوی منتشر شد، باارزشترین بخش از دستنوشتههای بهجامانده از او است که میتوان آن را به شکل مجموعهای از داستانهای مختلف نیز در نظر گرفت. این کتاب درواقع به خاطرات سالهای 1921 تا 1926 همینگوی در پاریس مربوط است و خود او نیز درباره این اثر نوشته بود که «اگر خواننده خوشتر دارد، میتوان این کتاب را داستان دانست. اما همیشه این احتمال هست که کتاب داستانی از این دست بر آنچه به منزله واقعیت نگاشته شده پرتوی بیفکند».
همینگوی در ایام پایانی عمرش کتابی درباره دوران جوانی و شروع نویسندگیاش نوشته و در آن علاوه بر اینکه تصویری از پاریس دهه 20 ارائه داده، به تصویری دیگر هم پرداخته و آن نظم و قاعده در کار و شیوه نویسندگی است. او قاعده نوشتن را «انضباط خوب و خشک» مینامد؛ چیزی که از همان شروع دوره نویسندگیاش به دنبال آن بوده است؛ انضباطی خوب و خشک در میان زندگی پرماجرایی که سفر، نوشیدن، شکار و جنگ تنها بخشی از آن است. روایتی که همینگوی در کتاب «پاریس جشن بیکران» از خود به دست میدهد، تصویر نویسندهای جوان است که در شرایطی آشفته و بههمریخته به دنبال انضباطی سفت و سخت برای نوشتن است و هر چیزی را در نسبت با آن میسنجد. نویسنده جوانی که اگرچه درگیر فقر و نیازمند پول است، اما روزنامهنگاری را کنار گذاشته و دیگر مطلبی برای نشریات نمینویسد تا تمام وقت به ادبیات بپردازد. او همچنین مسابقههای اسبسواری و شرطبندی روی اسبها را رها میکند، وقتی که این کار به رقیبی برای نوشتن بدل میشود و حتی نوشیدن و خورد و خوراکش را هم بر اساس سیر پیشرفتن داستانش تنظیم میکند. همینگوی در این سالها حتی جای ثابت و مشخصی برای نوشتن نداشته و از کافههای پاریس بهعنوان دفتر کارش استفاده میکرده و در ساعت کارش هم حضور هیچکسی را در میزش تحمل نمیکرده است.
«پاریس جشن بیکران» بیش از هر چیز درباره خود نوشتن است و تصویری است از نظم و قاعده نویسنده جوانی که داستانهایش بعدها بدل به بخشی مهم از یکی از شیوههای داستان کوتاهنویسی در قرن بیستم شدند. همینگوی کار روی «پاریس جشن بیکران» را در سال ۱۹۵۷ در کوبا آغاز کرد و در ۱۹۶۰ آن را به پایان برد، اما این کتاب بعد از مرگش به چاپ رسید و اتفاقا با استقبال هم مواجه شد.
اگر «پاریس جشن بیکران» را اثری داستانی در نظر بگیریم، باید بگوییم با 20 داستان کوتاهی روبهروییم که کانون همه آنها یک نقطه است و آن نقطه نوشتن و تمرینها و عادتهای مربوط به نوشتن است. همینگوی میگوید همیشه در بین ساعتهای نوشتنش، کتاب میخوانده تا ذهنش از دغدغه نوشتن خلاص شود و چون پولی برای خرید کتاب نداشته، کتابها را از یک کتابفروشی قرض میکرده است. برای همینگوی، نویسندگی سبکی از زندگی یا حرفه و کاری است که هر چیز دیگری را درون خود میکشد و همه چیز در خدمت آن است.
به پیوست کتاب «پاریس جشن بیکران»، دو مقاله از گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا هم ترجمه شده که آنها در متنهایشان از اهمیت همینگوی و جایگاه او نوشتهاند. یوسا «پاریس جشن بیکران» را در نیمه اول سال 1964 که چاپ انگلیسی آن تازه منتشر شده بود، میخواند و خودش میگوید بیدرنگ با قهرمان این یادهای لطیف احساس یگانگی میکند. او نیز در آن زمان جوانی بوده که دوره کارآموزی ادبیاش را در پاریس طی میکرد. یوسا در بخشی از مقالهاش درباره ویژگیهای کتاب «پاریس جشن بیکران» نوشته: «کتاب، بیش از آنکه خاطرات حسرتبار جوانی باشد، طلسمی جادویی است، کوششی ناآگاهانه به بازگشت از راه خاطرات و واژهها به ذروه زندگیاش، دمی از اوج جنبوجوش و نیروی آفرینندگی، تا جوش و خروش و شفافیتی را که اکنون بهسرعت رو به کاستی است بازیابد. همچنین کتاب انتقامی پس از مرگ است، تسویهحسابی با همراهان پیشین ادبی و جهان کولیواری. کتابی رقتبار، واپسین نغمه قو -زیرا آخرین کتابی بود که نوشت- که در زیر جلوه خاطرات فریبنده جوانی اعتراف به شکست را پنهان میدارد». او میگوید خاطره در «پاریس جشن بیکران» وسیلهای ادبی است برای اصلاح هوسبازی حافظهای که دیگر نمیتواند بر چیز مشخصی متمرکز شود یا از پس ساختار دقیق یک داستان بلند برآید، بلکه آشفته و رها، از تصویری به تصویر دیگر میپرد، بیآنکه هیچگونه هماهنگی یا تداومی داشته باشد. یوسا نوشته که در رمان، این تقسیمبندی جزئیات کار را مغشوش میکند، اما «در کتاب خاطرات بهجای آن از میان چهرهها و اماکن شناور در رود زمان، در جهت خلاف مردمان بسیاری که به باد فراموشی سپرده شدهاند، آمیزه تأثیرگذاری به دست میدهد».
تصویری که همینگوی از سالهای حضورش در پاریس به دست داده، نشان میدهد که او در آن زمان اشتیاقی بسیار به آموختن داشته است. ادبیات و نوشتن یگانه دغدغه همینگوی در آن دوره بوده و او تمام زندگیاش را حول این دغدغه شکل میداده است. یوسا با نگاهی به این وجه از زندگی همینگوی در سالهای جوانی میگوید که ادبیات سوداست و سودا انحصارطلب است و رقیب برنمیتابد و نیازمند هرگونه ایثار است. او این وضعیت را شبیه به وضعیت بردگی میداند و مینویسد: «معنای بردگی دقیقا همین است. وضع نویسنده غریب و تناقضآمیز است. امتیازش آزادی، حق دیدن، شنیدن و تحقیق در همهچیز است. مجاز است در ژرفناها غوص بزند، به قلهها صعود کند. همه واقعیت از آن اوست. مقصود از این امتیاز چسیت؟ خوراکدادن به دیو درون که در دستش اسیر است، همه اعمال و کردارش را معین میدارد، سنگدلانه عذابش میدهد و تنها با عمل آفرینش -موقتا- تسکین مییابد، آنگاه که واژگان سرریز میکند. اگر کسی این هیولا را برگزیند و در اندرونش جا دهد، دیگر گریزگاهی برایش متصور نیست. باید هر آنچه دارد و ندارد به او بدهد».