|

نوروز و شکفتن شکوفه

بهار را برای فرزندان این سرزمین پر از بذر دانایی کنیم

سال نو هم‌زمان با بیداری زاستار/ طبیعت آغازیده و همه‌جا رنگ و بوی تازه گرفته است. اگرچه سرزمین خوبمان، ایران، چهار فصل است؛ بهار را می‌توان در جای‌جای آن یافت. نه از آن روی که چهره طبیعت تغییر می‌کند، بلکه بهار برای ایرانی‌ها یادآور یکی از بلندترین ستون‌های فرهنگ این سرزمین کهن است؛ یادآور نوروز.

نوروز و شکفتن شکوفه

حسن  فتاحی:

نوروز

سال نو هم‌زمان با بیداری زاستار/ طبیعت آغازیده و همه‌جا رنگ و بوی تازه گرفته است. اگرچه سرزمین خوبمان، ایران، چهار فصل است؛ بهار را می‌توان در جای‌جای آن یافت. نه از آن روی که چهره طبیعت تغییر می‌کند، بلکه بهار برای ایرانی‌ها یادآور یکی از بلندترین ستون‌های فرهنگ این سرزمین کهن است؛ یادآور نوروز. یکی از دیپلمات‌های عالی‌رتبه‌ پیشین کشورمان، فریدون مجلسی، درباره نوروز جمله ماندگاری گفته‌اند: «نوروز سنت نیست، فرهنگ است». و به‌راستی نوروز از درخشان‌ترین بخش‌های فرهنگی ایران است. چه خوب است که نوروز را که البته بخش تعطیلات آن تمام شد، اما حال و هوای آن چه‌بسا تا میانه‌های اردیبهشت ادامه دارد، هم‌زمان با شکفتن شکوفه‌های بهاری، به کاشتن بذرهایی در مغز فرزندانمان کوشش کنیم. بهار و پس‌ از آن، تابستان، دو فصلی هستند که زمین و زمان و آسمان و ایران، دست‌به‌دست هم می‌دهند تا انسان از زیر پایش گرفته تا آسمان بالای سرش سرمست شود و بیاموزد. شاید برای بزرگ‌ترها که غرق مشکلات اقتصادی هستند و بمباران دشواری‌ها لحظه‌ای آرامش برایشان نگذاشته، پیرامونشان جلوه‌ای نداشته باشد و حوصله نکنند به برگ‌های تازه درختان و گربه‌های خرامان بنگرند؛ اما برای کودکان و نوجوانان سرشار از زیبایی و آموختنی است. در این یادداشت کوتاه می‌خواهم از خوانندگان دعوت کنم تا بهار و تابستان را پر از شکفتن شکوفه‌های دانش‌پروری برای کودکان کنند.

زمین

زمین در بهار گویی از خواب برمی‌خیزد. گویی سبزه‌ها و درختان و چمن‌ها آواز سر می‌دهند. زاستار/ طبیعت آواز خواندن را می‌آغازد. به این بیداری، صدای پرندگان را هم بیفزایید. اگر در شهرهای بزرگی همچون تهران و اصفهان به سر می‌برید، دست کودکانتان را بگیرید، به بوستان‌ها بروید. گونه‌های زیادی از درختان و درختچه‌ها و گل‌های زینتی کاشته‌شده را خواهید دید. صدای جوی آب را در برخی بوستان‌ها می‌توان شنید. در کنار آن می‌توان گربه‌ها را دید که آماده می‌شوند برای جفت‌گیری. صدای پرندگان را می‌توان شنید. حال با کودکان، درحالی‌که دیگر لباس‌های سنگین زمستانی بر تن ندارند، از آن زیباییِ دانشیِ پشت پرده سخن بگویید. یا اینکه از آنها بخواهید خودشان بخوانند و بیاموزند و بعد برای شما روایت کنند. چرا در بهار درختان از خواب برمی‌خیزند. چه می‌شود که برگ‌های تازه می‌روید. برگ‌ها و چمن‌ها و گل‌ها چگونه می‌رویند. به جواب‌های ساده و دم‌دستی بسنده نکنید. هم خودتان و هم کودکان را وادارید تا هرچه بیشتر بیاموزند. اگر پاسخ دادند پای فتوسنتز/ نورساخت در میان است، بخواهید تا بیشتر کندوکاو کنند و سازوکار آن را بگویند. بخواهید تا تمرکز کنند و به کلاغ‌ها بنگرند. سپس در خانه بیشتر درباره‌شان کنجکاوی کنند. بدین‌سان کودکان بدون تنش نمره و مدرسه، با زیباترین شکل ممکن دانش می‌آموزند.

آسمان

روی زمین، در هر چهار فصل آسمان شب زیباست. آسمان زمستان هیچ کم از آسمان تابستان ندارد و هر نیم‌کره شکوه خودش را دارد؛ اما بهار و تابستان برای نپاهش/ رصد آسمان، به‌ویژه برای کسانی که اهل کوه و دشت و شب‌بیداری طولانی نیستند، عالی است. هوا دلپذیر است و رفت‌وآمد به کناره‌های شهرها و روستاها و حتی برخی نپاهشگاه‌های زاستاری/ رصدگاه‌های طبیعی بسیار آسان‌تر. بهار و تابستان فرصتی عالی است تا کودکان و نوجوانان با زیبایی‌ها و شگفتی‌های آسمان بالای سرشان آشنا شوند. برای آغاز نیازی به تلسکوپ نیست. کافی است دو چشم کنجکاو داشته باشید. برای آغاز باید آسمان را خوب دید و درباره‌اش کتاب خواند. می‌توان از سایت‌هایی همچون آپارات و یوتیوب دوره درسی اخترشناسی آموخت و نقشه آسمان را شناخت. نخستین گام آموختن اخترشناسی کنجکاوی و شناخت آسمان است. اینکه سیاره‌ها و ستارگان و کهکشان‌ها و گیتی چیستند. برخی شهرها آسمان‌نما دارند و برخی شهرها تورهای رصدی. اگر هیچ‌یک را ندارید، کافی است به بیرون از شهر بروید. همین‌که زیر آسمان پرستاره باشید و تلاش کنید بدانید آنچه می‌بینید چیست، گام خوبی برای خودتان و کودکان است.

ایران

اگرچه اژدهای هفت‌سر اقتصاد پایش را روی گلوی مردم گذاشته و فریادرسی نیست؛ به تماشای ایران رفتن لذتی شگفت دارد. اگر این امکان را دارید تا در بهار و تابستان، به سفر بروید، دل به جاده بزنید. جای‌جای ایران دیدنی بسیار دارد. ایران سرزمینی کهن با تمدنی بلندبالاست. از روستای شش‌هزارساله کندوان در اردبیل تا بناهای شهربابک در کرمان. از نیشابور ایستاده در برابر دشمنان تا دزفول پر از زیبایی و شگفتی. اما شاید بد نباشد این را توضیح بدهم که ایران را چگونه باید دید. چندی پیش فردی نسبتا معروف و به قول خودش اهل قلم و باز به قول خودش صاحب جایگاه‌ پژوهشی در چارچوب مرسوم کنونی ایران، درباره ایران عبارت «تمدن خاکی» را به کار برده بود. جان کلامش این بود که تمدن ایران صرفا مبتنی بر تعداد بنای خاکی است و چیزی در چنته ندارد. بسیار بر او تاختند و من از ایشان دعوت کردم تا دیدگاهش را به شکل یک مقاله بنویسد تا امکان نقد کامل فراهم شود که البته پاسخ ندادند. اما این گفته ایشان برایم تلنگری بود که هوشیار شویم. اینکه چگونه برخی به‌عمد مایل‌اند تاریخ و تمدن چند هزارساله ایران را کوچک شمارند و آن را به سنگ و خاک فروبکاهند. از اندیشه ایشان در شگفت نشدم چون خاستگاه جهان‌بینی‌شان چه‌بسا نه بر ایران که بر باورهایشان استوار است؛ اما خطر اینجاست که این آموزه‌های نادرست و ایران‌ستیزانه را به دیگران بیاموزند. سخن‌گفتن از کاستی‌ها و نزاری یک تمدن یک‌ چیز است و ستیزه‌جویی با بُن‌مایه‌ آن چیز دیگری است. ایران با چنین پیشینه فرهنگی و تمدنی‌اش حرف برای گفتن دارد و از قضا آن سنگ‌ها بناها و نقش‌ها و ستون‌ها و حتی کوه‌ها و دریاها حرف برای گفتن دارند. به زبان ساده اگرچه ایران زیر سم اشغالگران مغول و اسکندر بارها از اسب افتاد و برخاست؛ هرگز از اصل نیفتاد و نخواهد افتاد. شناختن و شناساندن ایران و تاریخ بلندبالای آن امروزه وظیفه سترگ همگانی ماست. بهار و تابستان فرصتی دلپذیر است تا هر جا که توان مالی و امکان زمانی دارید، سفر کنید. ببینید و درباره‌اش بخوانید. در ایران حتی برخی روستاها به‌اندازه کتابی بزرگ در دل خود تاریخ دارند؛ حتی اگر برخی آن را سنگ و خاک ببینند. خوب است این رسالت را برای خودمان همچون لباسی فاخر بر تن کنیم که ایران را بشناسیم و به کودکان هم بشناسانیم. اگر امروز بدانند ایران کجاست، فردا که هرکدام‌شان گوشه‌ای از امور را در دست خواهند گرفت، دیگر ایران را «تمدن خاکی» نخواهند دید؛ بلکه نگین درخشانی خواهند دید که باید برای آزادی و آبادی و بالندگی آن کوشش کنند.