حملات اسرائیل با کدام هدف انجام میشود؟
رادیکالیسم و بازی باخت-باخت برای ایران
درباره حمله اسرائیل به ساختمان کنسولی ایران در دمشق، میتواند دو تحلیل کاملا متضاد وجود داشته باشد: اول، این حمله بهمنظور کشاندن پای ایران به جنگ فراگیر در منطقه و واردشدن آمریکا به این جنگ است. دوم، این حمله بهمنظور ایجاد بازدارندگی برای اسرائیل و اتفاقا عدم افزایش تحرک ایران انجام شد تا همچنان ایران و حزبالله را در مهار قرار دهد.
درباره حمله اسرائیل به ساختمان کنسولی ایران در دمشق، میتواند دو تحلیل کاملا متضاد وجود داشته باشد: اول، این حمله بهمنظور کشاندن پای ایران به جنگ فراگیر در منطقه و واردشدن آمریکا به این جنگ است. دوم، این حمله بهمنظور ایجاد بازدارندگی برای اسرائیل و اتفاقا عدم افزایش تحرک ایران انجام شد تا همچنان ایران و حزبالله را در مهار قرار دهد.
واقعیت این است که برای هر دو تحلیل شواهد زیادی میتوان ارائه کرد اما نکته مهم آن است که ما در داخل با نیروهایی روبهرو هستیم که در ساختار رسمی حکومت، تصمیمگیرنده اصلی نیستند اما فشارهای آنها میتواند سیستم را به سمتی که میخواهند سوق دهد.
بنابراین در این وضعیت سؤال اصلی این است: آیا اسرائیل میتواند با تحریک این طیف تندرو، تصمیمگیریها را تحتالشعاع قرار دهد و با ایجاد دستپاچگی یا اختلال در محاسبات (بهصورت عدم پاسخگویی) تأثیرگذاری کند؟ به نظر میرسد پاسخ به این سؤالات مثبت باشد.
افزایش فهرست ترورها
به هفتم اکتبر 2023 برگردیم و ببینیم از آن تاریخ به بعد و درحالیکه ایران تلاش میکرد بهصورت علنی و شفاف اعلام کند «محور مقاومت به تصمیم خود عمل میکند و ایران نمیتواند در کار آنها دخالت کند»، چه ترورهایی صورت گرفته است:
دوم دسامبر ٢٠٢٣ (١١ آذر ١۴٠٢): دمشق، حمله هوایی - ترور دو عضو سپاه قدس، سردار سرتیپ پناه تقیزاده و سردار سرتیپ محمدعلی عطایی
٢۵ دسامبر ٢٠٢٣ (۴ دی ١۴٠٢): دمشق، حمله هوایی - ترور سردار سرتیپ سیدرضی موسوی از فرماندهان میدانی سپاه قدس
٢٠ ژانویه ٢٠٢۴ (٣٠ دی ١۴٠٢): دمشق، حمله هوایی - ترور پنج عضو سپاه قدس، سردار سرتیپ حجتالله امیدوار، پاسدار علی آقازاده، پاسدار حسین محمدی، پاسدار سعید کریمی و پاسدار محمدامین صمدی
دوم فوریه ٢٠٢۴ (١٣ بهمن ١۴٠٢): دمشق، حمله هوایی - ترور پاسدار سعید علیدادی
اول مارس ٢٠٢۴ (١١ اسفند ١۴٠٢): حمص، حمله هوایی - ترور پاسدار رضا زارعی
٢۶ مارس ٢٠٢۴ (هفتم فروردین ١۴٠٣): دیرالزور، حمله هوایی - ترور پاسدار بهروز واحدی
اول آوریل ٢٠٢۴ (١٣ فروردین ١۴٠٣): المزه دمشق، حمله هوایی - ترور هفت عضو سپاه قدس، سردار سرتیپ محمدرضا زاهدی، سردار سرتیپ محمدهادی حاجرحیمی، پاسدار حسین اماناللهی، پاسدار سیدمهدی جلادتی، پاسدار محسن صداقت، پاسدار علی آقابابایی و پاسدار سیدعباس صالحیروزبهانی.
2 نگاه از یک جریان
با نگاهی به فهرست ترورهای اخیر، شاهد دو نوع موضعگیری از سوی دو بخش نزدیک به سیستم بودیم.
اول، جریان رادیکال: این افراد که اخیرا هم برخی از آنها به مجلس راه پیدا کردهاند، تلاش کردند تا از همان ساعات اولیه انتشار خبر ترور، میزان و درصد انتقامطلبی را افزایش دهند. برای مثال، حمید رسایی با انتشار این پیام (که یکی از مخاطبانش برای او ارسال کرده بود)، حرفش را از زبان دیگران به حاکمیت اینگونه زد: «جناب رسایی بزرگوار! ما که صدامون به جایی نمیرسه شما که صدات شنیده میشه اعلام کن مسئولین محترم از عبارت «زمان و مکان مناسب برای جواب به اسرائیل» خودداری کنند. این جمله دیگه حالبههمزن شده».
بهعلاوه بخشی از این جریان با ایجاد تجمع در میدان فلسطین تهران، خواستار حمله سریع و پاسخ به اسرائیل شدند. دلایلی که آنها برمیشمردند این بود که در صورتی که ایران حملهای همسطح به مواضع اسرائیل و اشخاص اسرائیلی انجام ندهد، احتمال تکرار این حملات وجود دارد. از نگاه آنها باید بهسرعت به حمله پاسخ داده شود. نکته مهمتر این است که آنها قائل به این نیستند که انجام حمله میتواند به افزایش تنش منجر شود. به باور آنها، اتفاقا عدم پاسخ درخور و شایسته، زمینه تکرار این حملات را فراهم کرده است. این دسته از تندروها در دوران حسن روحانی که سیاست صبر استراتژیک در مقابل آمریکا (نه در مقابل حملات اسرائیل) دنبال میشد، از منتقدان جدی روحانی بودند. آنها این سیاست را خیانت میدانستند. اما امروز نمیتوانند انتقادهای خودشان را به سمت ابراهیم رئیسی روانه کنند. در اینجا میتوان از استاندارد دوگانه این دسته که اتفاقا در روزهای اخیر در فضای مجازی بارها به آن اشاره شده است، عبور کرد. نکته مهم اینجاست که نتیجه این رفتار چه خواهد بود؟
دوم، مواضع تریبونهای رسمی: مواضع این دسته که خصوصا در نماز جمعه این هفته شاهد آن بودیم، حاکی از «عدم تعجیل ایران در پاسخگویی» است. درحالیکه اتفاقا تحلیل بسیاری این بود که بعد از برپایی مراسم روز قدس در کشور، احتمال انجام حمله بسیار زیاد است. به نظر میرسد تریبونهای رسمی بهصورت کاملا قاطعانه مدیریت شدهاند. آنچه در صداوسیما، تریبونهای نماز جمعه و رسانههای مکتوب و خبرگزاریهای رسمی میشنویم، یک حرف واحد است؛ حرفی که با خواسته جریان افراطی اتفاقا همسو نیست.
مدیریت از راه دور
حالا برگردیم به سؤالات اصلی با این مفهوم که «اسرائیل چگونه میتواند با تحریک جریانی رادیکال» بر نحوه تصمیمگیری تأثیرگذار باشد؟
در درجه اول، این جریان بدون تحریک اسرائیل و اکانتهای وابسته به اپوزیسیون که از خارج اداره میشود نیز در نقطه جوش قرار دارد. با این حال، فعالیتهای این اکانتها (و همچنین اکانتهای اسرائیلی به زبان فارسی) بسیار پررنگتر شده و هدفگذاری آنها تحقیر، توهین و تحریک احساسات جریان انقلابی است.
این تحریکها سبب میشود: 1- جریان افراطی حاکمیت را نه از طریق تریبونهای رسمی بلکه از طریق محافل درونی، نشستها و تجمعهایی که مراسمهای آنها کاملا بسته است یا درداخل گروهها و کانالهای ایتا تحت فشار قرار دهد.
2- به این ترتیب حاکمیت برای دادن پاسخ حمله اسرائیل، اولا باید به تبعات آینده بیرونی، یعنی پاسخ اسرائیل به حمله ایران و پاسخ مجدد ایران به حمله بعدی اسرائیل بیندیشد. از طرف دیگر، باید به این فکر کند که آیا این پاسخ میتواند جریان تندرو داخلی را راضی کند یا نه؟
3 - در صورتی که پاسخ ایران نتواند رادیکالهای داخلی را راضی کند، وضعیت برای اسرائیل یک بازی برد-برد خواهد بود؛ چراکه توانسته میان سیستم و اصلیترین بدنه حامیان، شکاف ایجاد کند.
4- فراموش نکنیم که از نگاه جریان رادیکال داخلی، اساسا نیازی نیست ایران وارد جنگ نشود. از نگاه آنها، ایران و اسرائیل سالهاست در درون جنگ قرار دارند. آنها اتفاقا تلاش میکنند این جنگ پراکنده و جستهوگریخته را به جنگی تمامعیار تبدیل کنند. بنابراین باید در نظر داشت که فشار آنها برای افزایش سطح تنش، درواقع برای ایجاد بازدارندگی نیست؛ آنها خواهان نهاییشدن جنگ و ورود به فاز آخرالزمانی ماجرا هستند. همچنان که مشاور راهبردی محمدباقر قالیباف یک بار در سال 98 و پیش از شهادت سردار سلیمانی حرفش را زده بود: «در دو، سه ماه آینده پیوندها میان پروژههای ناتوی عربی، معامله قرن و آشوب سراسری در ایران و همه اینها با برجام منطقهای و انتخابات مجلس یازدهم شفاف خواهد شد. قرآنها برای افراشتن بر سر نیزه آماده میشود، چون مالکی بر در خیمه معاویه ایستاده است. مجاهدان زنهار» (صفحه شخصی مهدی محمدی مشاور راهبردی قالیباف).
این نگاه آخرالزمانی در سایر افراد جریان اصولگرای رادیکال نیز دیده شده بود؛ ازجمله کریمیقدوسی که همان زمان در توییتی نوشته بود: «ولی امر مسلمین فرمودند یمن ذخیره استراتژیک قبل از ظهور است... . انصارالله یمن مصداق بارز نصرت الهی است، وعده نابودی آلسعود ملعون بهزودی محقق خواهد شد؛ انشاءالله» (توییتر کریمیقدوسی).
بنابراین به نظر میرسد اسرائیل اولا خواهان گستردهترکردن جنگ در مقطع فعلی نیست؛ آنها هنوز نتوانستهاند در غزهای که سالها در محاصره بود و بعد از هفت ماه بمباران خانههای مسکونی، پایان حماس را اعلام کنند. از همین رو، تمایلی ندارند که جنگی فراگیرتر در شمال سرزمین اشغالی (سوریه یا لبنان) را دامن بزنند؛ آنهم در اوضاع و احوالی که مطمئن هستند آمریکا در سال انتخابات، تمایلی به همراهی با آنها ندارد.
بهاینترتیب، میتوان گفت حملات محدود (اما ضربهزننده اسرائیل) اتفاقا به منظور ایجاد بازدارندگی است؛ آنها خواهان این هستند که ایران همچنان از جنگ دور اما در مهار باقی بماند. اما در صورتی که جریان رادیکال داخلی حاکمیت را برای زمان، مکان و مدل پاسخگویی تحت فشار قرار دهد، در واقع ایران را بر سر بازی باخت-باخت قرار داده است. در چنان وضعیتی، برنده اصلی چه کسی خواهد بود؟