شکلهای زندگی: نویسنده و رئالیسم شوروی
اکتبر در آسمان ایران
متافیزیک به یک تعبیر یعنی سادهکردن امور تا بتوان برای آن راهحل پیدا کرد. «رئالیسم سوسیالیستی» نمونهای از درک متافیزیکی از جهان است، صحبت از رئالیسم سوسیالیستی بهرغم آنکه اکنون موضوعیت خود را از دست داده، بیشتر به آن علت است که دهههای متوالی سیاست غالب بر عرصه ادبیات معاصر ما بود، ولی یکباره همچون سایر سنتهای فکری رها شده و کمتر دربارهاش صحبت میشود، گویی اساسا چنین سنتی وجود نداشته است، درحالیکه بخش مهمی از نویسندگان ما متأثر از چنین رئالیستی شروع به داستاننویسی کردند.
نادر شهریوری (صدقی)
متافیزیک به یک تعبیر یعنی سادهکردن امور تا بتوان برای آن راهحل پیدا کرد. «رئالیسم سوسیالیستی» نمونهای از درک متافیزیکی از جهان است، صحبت از رئالیسم سوسیالیستی بهرغم آنکه اکنون موضوعیت خود را از دست داده، بیشتر به آن علت است که دهههای متوالی سیاست غالب بر عرصه ادبیات معاصر ما بود، ولی یکباره همچون سایر سنتهای فکری رها شده و کمتر دربارهاش صحبت میشود، گویی اساسا چنین سنتی وجود نداشته است، درحالیکه بخش مهمی از نویسندگان ما متأثر از چنین رئالیستی شروع به داستاننویسی کردند. رئالیسم سوسیالیستی در اصل متکی بر ایده تکاملی است، یعنی پیشاپیش به این متافیزیک استوار است که جامعه درنهایت روندی تکاملی دارد؛ روندی که صرفا مبتنی بر تکامل فردی نیست بلکه مبتنی بر روابط دیگری میان فرد و جامعه است، روابطی که ناهمساز نیستند که برعکس سازگاریشان و تعاملشان با یکدیگر بیشتر از گذشته است. شخصیتها در این داستانها طوری تنظیم شدهاند که نهفقط از لحاظ فکری و معنوی غنیتر میشوند بلکه به سوی آگاهی اجتماعی بالاتری گام برمیدارند و دیگر خلقوخو و خصلتهای تیپ اجتماعیشان نیز به دنبالشان میآیند.
«چگونه فولاد آبدیده شد» نویسنده نیکولای آستروفسکی (۱۹۳۲- ۱۹۰۴) اثر ایدئولوژیک نیرومندی است که تأثیری به همان اندازه نیرومند در تهییج بخشی از ادبیات ما ایفا کرد. قهرمان داستان پاول کورچاگین از خانوادهای فرودست شخصیتی با اراده و پیگیر است که برای دستزدن به فداکاریهای بزرگ مصمم است. جهان از نظر پاول مانند شخصیتپردازیهای این نوع رئالیسم -رئالیسم سوسیالیستی- از خطوطی روشن و مستقیم تشکیل شده است. پاول انسانی با سرشت قهرمانی است، اما از نظر «رئالیسم سوسیالیستی» قهرمانیاش نتیجه شجاعتی صرفا تهییجشده و بیمحابا نبود، بلکه از خدمت جانبازانه و داوطلبانه به آرمانی بزرگتر و کلیتر از خود سرچشمه میگرفت. بااینحال آستروفسکی که زندگیاش شباهتی آشکار به پاول داشت، میکوشد قهرمانیهای پاول را از شرایط زنده و موجود، یعنی شرایط تاریخ جدا نکند تا ایده از پیش تعیینشده خود را بر داستان اعمال کند، ایدهای مبتنی بر این نظر که تاریخگرایی اندیشه زیباییشناسی –استتیک- خود را که صفت ماهوی رئالیسم سوسیالیستی است بروز میدهد.
در رئالیسم سوسیالیستی منافع جمع اولویت قرار میگیرد و بهتدریج هدف فردی شخصیتهای داستانی میشود. این اتفاق طی روندی بغرنج انجام میگیرد که شامل رشد اخلاقی و ایدئولوژیک شخصیتهای داستانی نیز میشود. پیوند میان رشد و ارتقای روحی افراد در رابطه با چیزی کلیتر به نام جامعه یا تاریخ، مضامین بسیاری از رمانهای رئالیسم سوسیالیستی را شکل میدهد، مانند رمان «مادر» اثر ماکسیم گورکی که در آن پاول و مادرش طی روندی توأم با آگاهی در نهایت جذب جریان کلی پیشرفت یا همان تکامل تاریخی میشود. «دنیا»ی مادر گورکی و فرزندش پاول مانند آن پاول دیگر در «فولاد چگونه آبدیده شد»، از خطوطی روشن و مستقیم تشکیل شده است و در حقیقت جهانی سادهشده است که مرزهای آن روشن است.
از دیگر آثار مهم رئالیسم سوسیالیستی، داستان معروف «شکست» اثر فادایف (۱۹۵۶- ۱۹۰۱) است. فادایف نویسنده مهم در رئالیسم سوسیالیستی است. او علاوه بر «شکست»، رمانهای دیگر مانند «گارد جوان» نوشته است. در «شکست» اما ایدههای رئالیستیاش با صراحت بیشتری مطرح میشود. در این رمان ماجرا به گروهی پارتیزان برمیگردد که علیه ارتش سفید ارتشی متشکل از قوای نظامی روسیه تزاری و نیروهای چندملیتی علیه دولت تازهتأسیس شوروی میجنگند. فادایف در این داستان دو گروه از شخصیتهای مختلف را در مقابل هم قرار میدهد و اختلافات میان آنها را به موقعیت اجتماع و خصلتهای طبقاتی هر کدام ربط میدهد. در این داستان شخصیتها که بیانگر دو تیپ اجتماعی متفاوتاند، نمایی از کلیت جامعه و تاریخ هستند. افرادی مانند میچک و پیکا در یک طرف و در طرف دیگر لوی سون و دیگر اعضای واحد پارتیزانی قرار دارند. به نظر فادایف، طیف اول یعنی پیکا و آن پیرمرد که میچک نام دارد با خودخواهیهای شخصی که از نظر نویسنده ریشه در موقعیت طبقاتی آنان دارد، سود و منافع شخصی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. فادایف در این رمان میکوشد با دادن کیفیتی حماسی به لوی سون خواننده را به سمتوسوی قهرمان مورد نظر خود سوق دهد. او در حقیقت همان ایدهای را پی میگیرد که آستروفسکی «در فولاد چگونه آبدیده شد» پی گرفته است.
«دن آرام»* نوشته میخائیل شولوخف (۱۹۸۴- ۱۹۰۵) از مهمترین آثار رئالیسم سوسیالیستی، به یک معنی اثرات انقلاب ۱۹۱۷ را در همه مشاغل و از جمله سنتیترین و محافظهکارترین آنها «قزاق»ها مورد بررسی قرار میدهد. قزاقها از صدها سال قبل از جمله وظایف غیرقابل تغییر خود را دفاع از حکومت تزاری میدانستند، مفهومی که در ذهن قزاقها عادی با اندیشه دفاع از کشور آمیخته شده بود اما یکباره بر اثر انقلاب آن آرامی در «دن» و یکنواختی قرنها زندگی قزاقها دستخوش تغییر بنیادین میشود. گریگوری قهرمان این رمان «... قزاقی برخوردار از استعدادی خارقالعاده، مردی جسور و پرتوان است که سرنوشت مردم خود را تا سرانجام تلخ آن میچشد».1 و سرنوشت خودش نیز در هالهای از ابهام سپری میشود. شولوخوف بیشتر از سایر نویسندگان رئالیسم سوسیالیستی به روانکاوی شخصیتها و عشق فیمابین گریگوری و آکسینیا میپردازد و روابط و دغدغههای احساسی را در ضمن بیان روند کلی مورد روانکاوی قرار میدهد.
در اکثر موارد مضمون تکامل یعنی پیشرفت تاریخ به سمتوسویی معین، ایده اصلی رئالیسم سوسیالیستی است. این نوع رئالیسم میکوشد در کنار تکامل کلی جامعه روند شکلگیری انسان متکامل یا طراز نو را نیز همزمان طی کوران تحولات اجتماعی نمایان کند. شخصیتهایی مانند پاول و لوی سون، گریگوری و... نمونههایی از انسانهای آرمانی رئالیسم سوسیالیستیاند. ارائه چنین مضامینی بر نوعی متافیزیک استوار است که تنها با ساده کردن روابط پیچیده جامعه و انسان، و فروکاستن آن به خواستهای معین و در نهایت رسیدن به راهحل نهایی امکانپذیر است.
«رئالیسم سوسیالیستی» بهخصوص در زمانه اوجگیری اولیه تأثیر مستقیم بر ادبیات ایران گذاشت. بزرگ علوی شاید اولین نویسندهای است که قبل از شروع به داستاننویسی به تحلیل جایگاه و موقعیت هنر و ادبیات پرداخت. علوی در سال ۱۳۱۲ قبل از دستگیریاش در گروه پنجاهوسه نفر در مقالهای آوانگارد نسبت به زمانه خود با عنوان «هنر و ماتریالیسم» به تعریف هنر میپردازد. از نظر او، هنر و ادبیات بهعنوان فرم موقعیتی روبنایی داشته و در نهایت «تابع وضعیت و اوضاع مادی عصر خود است».2 بعدها -تقریبا دو دهه بعد- رمان مشهور «چشمهایش» علوی نمونهای از تأثیر رئالیسم سوسیالیستی بر ادبیات ایران است. علوی در توصیف استاد ماکان، شخصیت اصلی رمان «چشمهایش» میگوید: «استاد ماکان مرد بلندهمتی بود، خون دل میخورد، آرام بود و تودار، با کسی دوست نمیشد، از رجالهها، از پشت هم اندازها، از آنهایی که نان را به نرخ روز میخورند، از آنهایی که جز شکم و تن خودشان هدف دیگری در زندگی نداشتند بیزار بود». علوی به ماکان شأن قهرمانی میدهد و او را تابع ذهنیتی میکند که از قبل دارد. جهان علوی در این داستان جهان ساده و روشنی است: استاد ماکانی که علوی ارائه میدهد دارای کیفیتی حماسی است که از همان ابتدا در موقعیت نمادین و نه واقعی قرار میگیرد، زیرا میخواهد این نماد یا حماسه را تا آخر حفظ کند تا الگو شود. اتفاقا خود بزرگ علوی تا مدتهای مدید الگوی نویسندگان بعد از خودش میشود.
تحول شتابان اقتصادی در دهههای چهل و پنجاه شمسی موجب شکلگیری آرایشی جدید از نیروهای اجتماعی شهر و روستا، آمیختگی و ایجاد نوعی حاشیهنشینی شهری شد که تأثیرات آن در ادبیات و سینما نمایان میشود. در این شرایط ادبیاتی شکل میگیرد که به صورتی ملموس و روشن، تنشهای اجتماعی زمانه را بیان میکند. در این دوره بخشی از ادبیات ایران تحت تأثیر گورکی قرار میگیرد که طی آن نوعی همدردی بیواسطه با انبوهی از «نیروی کار ارزان» در شهر و روستا انجام میگیرد. در این شرایط ادبیات سویه آشکارتر به خود میگیرد، به این معنا که حالتی گزارشگونه پیدا میکند. «گزارشگونهای» که به همان اندازه از «تأخیر در ادراک واقعیت» و «تخیل» که آن را فانتزی قلمداد میکند، فاصله میگیرد. نویسنده میکوشد تنها واقعیت را انعکاس دهد، اما کموبیش چارچوبهای ذهنی خود را مداخله میدهد. در این ادبیات جهان از نگاه نویسنده دارای خطوطی روشن و آشکار است که خواننده به سادگی متوجه نیت نویسنده میشود. نویسندگان مهمی مانند علیاشرف درویشیان و محمود دولتآبادی در آثار اولیه خود متأثر از چنین تصوری از واقعیت هستند. در این متون واقعیت سرراست بیان میشود و تأخیر در ادراک که لازمه متن ادبی است، با تعلل انجام نمیگیرد.
هرگاه از احمد محمود سخن نگوییم مثل آن است که از ادبیات ایران نگفتهایم، اما در احمد محمود نیز همان تأثیرات دیده میشود در «همسایهها» و سپس «داستان یک شهر» پروسه کنجکاوی، آگاهی در شخصیتهای داستانی در نهایت به تصمیمی ناگزیر منتهی میشود. این هر دو داستان وجه سیاسی دارند و به نظر میرسد لازمه داستان سیاسی همراه با نوعی صراحت باشد که با میانجی کمتری وارد ماجرا میشود. احمد محمود، نویسندهای است که میداند چه مینویسد، میداند مقصد کجاست و این سبک از نوشتن میتواند به متن داستانیاش لطمه بزند، اما او همچون نویسندگان مشابه میخواهد قبل از هر چیز تأثیرگذار باشد.
پینوشت: در کنار نویسندگانی که از اکتبر متأثر شدهاند نویسندگانی هستند که کم تحت تأثیر امواج قرار گرفتهاند. نویسندگانی مانند ساعدی، گلشیری و... و همینطور نویسندگان دههها و سالهای اخیر که به ادبیات و یا در حقیقت سیاست ادبیات بهمثابه شکلی از زندگی که بر روی پاهای خود ایستاده نگریستهاند.
* «دن آرام» توسط تأثیرگذارترین هنرمندان کشور، بهآذین و احمد شاملو به فارسی ترجمه شده است.
1. «ادبیات و انقلاب» یورگن روله، علیاصغر حداد، انتشارات نیلوفر
2. «هنر و ماتریالیسم»، بزرگ علوی