رسانه قویتر از موشک
هفته اول سال، رهبری تأکید بر وحدت و ضعف رسانه داشتند. هر دو مورد جزء مسائل اساسی کشور است، اما هر دو متغیر وابسته است؛ یعنی مسئله جای دیگری است که نتیجه آن انشقاق و دوپارگی مردم و همچنین ضعف رسانه شده است. حلشدن هر دو مشکل هم نیازمند تصمیمات کلان ساختاری است که امید است در سال 1403 برای اصلاح آن قدمهایی برداشته شود. به قول عباس عبدی، روزنامهنگار متعهد، گام اول در اصلاح حکمرانی، اصلاح نهاد رسانه است.
هفته اول سال، رهبری تأکید بر وحدت و ضعف رسانه داشتند. هر دو مورد جزء مسائل اساسی کشور است، اما هر دو متغیر وابسته است؛ یعنی مسئله جای دیگری است که نتیجه آن انشقاق و دوپارگی مردم و همچنین ضعف رسانه شده است. حلشدن هر دو مشکل هم نیازمند تصمیمات کلان ساختاری است که امید است در سال 1403 برای اصلاح آن قدمهایی برداشته شود. به قول عباس عبدی، روزنامهنگار متعهد، گام اول در اصلاح حکمرانی، اصلاح نهاد رسانه است.
یک جریان سیاسی که از این وضعیت غیرطبیعی و سوء رسانههای بزرگ مثل صداوسیما و خبرگزاریها و سایتهای خبری عمده وابسته، منتفع شده و قدرت گرفتهاند، طبعا در برابر توقف این روند و اصلاح نهاد رسانه مقاومت میکنند و اجازه نمیدهند تغییری در شرایط حاصل شود؛ چنانچه با گذشت چند هفته از نهیب مهم رهبری، کوچکترین تغییر و تحولی در روال و سبک کاری مخرب این رسانهها، حتی در حد ظاهرسازی هم مشاهده نشده است.
در مورد متغیر رسانه گرچه رسانههای ما عملکرد مطلوبی ندارند، اما بدیهی است که در شرایط ضعف و فرسایش مفرط سرمایه اجتماعی و نیز تارومار نخبگان عرصه رسانه، نمیتوانیم انتظاری از رسانه داشته باشیم. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خردهنظام سیاسی و به تبع آن خردهنظام اقتصادی جامعه، نهتنها کارکرد مطلوبی نداشته باشد، بلکه کژکارکردی داشته باشد، اما نظام فرهنگی جامعه که رسانه هم جزء آن است، عملکرد مطلوبی نشان دهد. مردم پیام فرهنگی سیستمی را که نتواند برایشان رفاه به ارمغان بیاورد، نمیپذیرند. این هم یک اصل بدیهی است. متأسفانه در سیستم حکمرانی ما، به موضوعات به صورت جزیرهای نگریسته میشود؛ مثلا فکر میکنند راهحل مسئله اقتصادی لزوما در خود اقتصاد نهفته است و راهحل را تکنیکی تصور میکنند.
درست است که امروز در دنیا چالشها و درگیریها، چالشهای رسانهای است، بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها در عقبراندن دشمن تأثیر بگذارند، رسانهها هستند که تأثیر میگذارند و دلها را تحت تأثیر قرار میدهند، اما پرسش مهم این است که کدام اتفاقات مثبت بوده و کدام رسانه معتبر را داشتیم که آن را منتقل نکرده است؟ رسانههای بزرگ و کوچکی که دستشان در بودجه عمومی است، با کدام اعتبار میتوانند بر افکار عمومی تأثیرگذار باشند. اغلب این رسانهها، به جای کار رسانهای و اتخاذ صداقت و امانتداری برای حفظ اعتبار، به تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا روی آورده و اعتماد عمومی را به کل خدشهدار کردهاند؛ چراکه وجودشان به جلب رضایتمندی مخاطب وابسته نیست و دنبال رضایت مدیران بالادستی و جذب بودجه هستند.
نظام معیوب رسانهای کشور، با توصیه اصلاح نخواهد شد؛ تا زمانی که فعالیت مستقل و حرفهای رسانه در کشور به رسمیت شناخته نشود و شرایط کاری و امنیت روزنامهنگاران مستقل تأمین و تضمین نشود، رسانه مؤثرتر از موشک، دور از دسترس خواهد بود. اما اگر چنین تصمیم بزرگ و کلانی که باید در کنار اصلاحات عمده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اتخاذ شود، شاهد بهبود شرایط و ایجاد شرایط نرمال خواهیم بود.
رسانه ملی، سالهاست که صدای همه جامعه نیست و بخشی از حیات اجتماعی ایران را انکار کرده است. در دو دهه اخیر پرچمدار جبههبندیهای سیاسی و مرزبندیهای خودی-غیرخودی اشخاصی بوده که همزمان سیاستگذاران رسانههای عمده و مهم کشور بودند و رسانههایشان، قطببندیهای سیاسی را نمایندگی میکردند و حالا مشخص شده است که نه تصمیمات درست بوده و نه طبعا رسانهها درست عمل کردهاند.
واقعیت این است که متأسفانه نظام سیاسی ما از ابتدا انتظار پروپاگاندا از رسانه داشت. وقتی رسانههای مستقل و روزنامهنگاران به درستی زیر بار آن نرفتند و خواستند فعالیت حرفهای خود را مثل همه جای دنیا داشته باشند، این سعید مرتضوی بود که به جان روزنامهنگاران افتاد و خیل نخبگان رسانهای ایرانی را به خاک سیاه نشاند. آنها واقعا کجا هستند؟ اواخر دهه 60، نشریه حوادث به تیراژ ۵۰۰ هزار نزدیک شد و روزنامه همشهری در ابتدای دهه 70، ۷۰۰ هزار و گاهی یک میلیون تیراژ داشت. اکنون چه بلایی سر همشهری آوردیم؟
اواخر دهه 70 بهترین روزنامهنگاران در صدها نشریه کار میکردند. حتی در دهه 80 تلویزیون و رادیو هم نیروهای خوبی داشت، اما شوربختانه همه را خانهنشین، اخراج، بیکار یا بیانگیزه کردیم. اکنون خبرنگاران و گزارشگرهای حرفهای که در این نشریات تربیت شدند، کجایند؟ کدام حکومت اندازه ایران در رسانه سرمایهگذاری کرده است؟ یک صداوسیما با دهها کانال، صدها خبرگزاری دولتی، سایت، کانال، هزاران کاربر هشتگزن در تعداد نامشخصی قرارگاه رسانهای، دهها مؤسسه تولید و انتشار محتوا، چند روزنامه، شبکه نمایش، نشریات داخلی و همه اینها از بودجه و جیب مردم هزینه شده، اما نتیجه آن چه بوده است؟
اگر نهاد رسانه اصلاح شود، رسانه زبان افکار عمومی میشود و میتواند حکمرانی را شفاف کند و پیش چشم مردم بگذارد و فریاد مردم را به گوش حکمرانان برساند. ما نمیتوانیم بگوییم که رسانه ما باید استانداردهای مدنظر خود ما را داشته باشد و کارکردش را دیگری تعریف کند و جواب هم بدهد و قوی باشد. حال سالی 200 میلیون یورو هم به صداوسیما تخصیص دهید. بودجه آن را هم به دلخواهشان زیاد کنید. همه نیروهایش را هم از جنسی که مدنظر گروههای سیاسی همسو است انتخاب کنید؛ وقتی کارکرد اصلی رسانه مفقود باشد، افکار عمومی توجهی به آن نخواهد داشت؛ پس همه هزینهها و برنامهها تلف میشود.
اگر دنبال رسانه تأثیرگذارتر از موشک هستیم، راهش آن است که انتظار تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیک از رسانه نداشته باشیم. بنگاههای رسانهای غولپیکر را به اهلش بسپریم؛ آنها که صادقانه و مخلصانه دل در گروی حقیقت دارند و فعالیت حرفهای میکنند و مجیزگویی نمیدانند.