|

گفت‌وگو با بزرگمهر حسین‌پور به مناسبت روز جهانی کاریکاتور

برای نسل قبل که هنوز اسیر فوتوشاپ است متأسفم

47ساله‌ای است با هزار شور و شوق و آرزو! طراح، کارتونیست و نقاشی که برای پیداکردن سوژه‌های خود به جاهای دوردستی نمی‌رود. سلطان دیکتاتور و هوس‌باز و زنان اسیر و دربند را در ظاهری از بامزگی و زیبایی و زیر پوستی از زهرماری و رنج نشان می‌دهد و از آنجا که باور دارد ترس از رنج از خود رنج بدتر است، مدام در حال پریدن از روی چاله‌های پرشمار اندوه و رنج است. در این گفت‌وگو می‌شد از کمیک‌استریپ، یکی از تخصص‌های بزرگمهر حسین‌پور صحبت کرد و یادی کرد از کمیک‌استریپ‌های «من گوساله‌ام»، «قر و قمبیل»، کتاب «شهر هرت» و صفحه «ساندویچ» با مدیریت او در هفته‌نامه چلچراغ که مهم‌ترین و جریان‌سازترین صفحه کمیک‌استریپ در مطبوعات ایران بود. گریزی هم زد به موج فراگیر گرایش به مانگاهای ژاپنی در بین نوجوانان ایرانی و البته اجراهای زنده و پرفورمنس‌هایش در یک دهه گذشته و حتی گرایش‌ او به عرفان ایرانی! اما این پرسش‌ها به مجالی دیگر موکول شد و اینجا به مناسبت روز جهانی کاریکاتور اندکی بیشتر درباره کارتون و کاریکاتور و مختصات نسل جدید گفت‌وگو کردیم؛ هرچند نادیده‌گرفتن نقاشی‌های بزرگمهر حسین‌پور در این گفت‌وگو ممکن نبود.

برای نسل قبل که هنوز اسیر فوتوشاپ است متأسفم

پرویز براتی: 47ساله‌ای است با هزار شور و شوق و آرزو! طراح، کارتونیست و نقاشی که برای پیداکردن سوژه‌های خود به جاهای دوردستی نمی‌رود. سلطان دیکتاتور و هوس‌باز و زنان اسیر و دربند را در ظاهری از بامزگی و زیبایی و زیر پوستی از زهرماری و رنج نشان می‌دهد و از آنجا که باور دارد ترس از رنج از خود رنج بدتر است، مدام در حال پریدن از روی چاله‌های پرشمار اندوه و رنج است. در این گفت‌وگو می‌شد از کمیک‌استریپ، یکی از تخصص‌های بزرگمهر حسین‌پور صحبت کرد و یادی کرد از کمیک‌استریپ‌های «من گوساله‌ام»، «قر و قمبیل»، کتاب «شهر هرت» و صفحه «ساندویچ» با مدیریت او در هفته‌نامه چلچراغ که مهم‌ترین و جریان‌سازترین صفحه کمیک‌استریپ در مطبوعات ایران بود. گریزی هم زد به موج فراگیر گرایش به مانگاهای ژاپنی در بین نوجوانان ایرانی و البته اجراهای زنده و پرفورمنس‌هایش در یک دهه گذشته و حتی گرایش‌ او به عرفان ایرانی! اما این پرسش‌ها به مجالی دیگر موکول شد و اینجا به مناسبت روز جهانی کاریکاتور اندکی بیشتر درباره کارتون و کاریکاتور و مختصات نسل جدید گفت‌وگو کردیم؛ هرچند نادیده‌گرفتن نقاشی‌های بزرگمهر حسین‌پور در این گفت‌وگو ممکن نبود.

 

شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که معتقدند دوران افول کاریکاتور در ایران آغاز شده و کاریکاتور نفس‌هایش به شماره افتاده است؟!

از نظر من همیشه کاریکاتور ایران پنج کارتونیست برجسته داشته و همچنان نیز همان پنج کارتونیست برجسته از نسل بعدی را دارد. اگر بگوییم دوران افول کاریکاتور مطبوعاتی  فرا رسیده است از آن جهت که مطبوعات ایران به دلایل زیاد که قابل بحث است، دچار افول و رکود شدند، ناچار کاریکاتور مطبوعاتی نیز دچار همین معضل شد و این را قبول دارم. باید بپذیریم که ما در تاریخ کاریکاتورمان چند ستاره کوچک را که قابل رقابت در سطح جهانی باشند‌ بیشتر نداشتیم و هنوز نیز همین چند ستاره محدود را داریم و من با وجود نسل باهوش و نترس پیش‌رو، مطمئنم ستاره‌های ما بیشتر نیز  خواهد شد.

 به نسل باهوش و نترس اشاره کردید. می‌توانید درباره خصوصیات این نسل بیشتر توضیح دهید و تفاوتشان با نسل‌های پیشین؟

نسل جدید محافظه‌کار نیست. اهل تعارف و چاپلوسی و چرب‌زبانی هم نیست. این نسل از چیزهایی که نسل من و قبل از من می‌ترسید نمی‌ترسد و نگاهش بازتر و گسترده‌تر از نسل من و قبل‌ترهای من است. دانش بیشتری دارد. به زبان‌های مختلف آشناست و فیلم‌بین و درس‌خوان است. شجاعت و رک‌گویی شاخصه‌شان است.

جایی گفته بودید جوان‌ها در حال میان‌برزدن هستند و به جای اینکه سلسله‌مراتب را طی کنند و بروند طراحی یاد بگیرند، می‌روند فوتوشاپ یاد می‌گیرند و از این به «درد کاریکاتور ایران» تعبیر کرده بودید. هنوز هم این نگاه را به جوان‌ها دارید؟

اصولا اپلیکیشن‌ها راه‌های میان‌بر را برای بی‌استعدادها باز کرده و اتفاقا این گروه بی‌استعداد در نسل من بیشتر پیدا می‌شوند که اگر ازشان فوتوشاپ و چند اپ دیگر را بگیری، دیگر چیزی برای ارائه ندارند. اما چند سال است که در نسل‌های جدید بازگشت به طراحی و بوم و رنگ را می‌بینم و این، جای امید و خوشحالی دارد و برای نسل قبل‌تر که هنوز اسیر فوتوشاپ است متأسفم.

می‌دانم برای شما پایه کاریکاتور، نقاشی است. در بین کاریکاتوریست‌های ایرانی کدامشان پایه کاریکاتور را همچون شما در نقاشی می‌دانند؟ کارتونیست‌های دلخواه خارجی‌تان نظیر سمپه، کینو و بالاخص لوترگ هم همین نگاه را دارند یا آنجا وضعیت متفاوت است؟

من معتقدم کسی که طراحی بلد نباشد نمی‌تواند تخیل و تصور خود را به تصویر درآورد. هر کارتونیست و نقاش بزرگی که ما نامشان را بر قله‌های هنر نقاشی و کارتون می‌شنویم حتما طراحان بزرگی هم بوده‌اند که توانسته‌اند تخیلات و دیدنی‌هایشان را روی کاغذ و بوم بیاورند. غیر از این چنین امکانی وجود ندارد. در ایران اردشیر محصص طراح قدرتمندی بود و پرتره‌های بی‌نظیری از خود به جا گذاشته است. کامبیز درم‌بخش نیز این‌چنین بود. هر لحظه می‌توانست از آن خط‌های صاف و خط‌کشی‌شده‌اش فاصله بگیرد و به خطوط کاملا متفاوت و جدیدی برسد. لوترگ که از بزرگان طراحان رئالیسم و هم‌زمان کارتونی است و گرافیست نیز بود. مابقی استادان هم حتما چنین شاخصه‌ای داشته‌اند.

خب اگر موافقید، بپردازیم به آثار خودتان. چه در کاریکاتورهای حرمسرای شاه قاجار و چه در نقاشی‌های پاپ‌آرت‌تان، قصه‌ای را بازگو می‌کنید. بخشی از این قصه می‌تواند بازنمایانگر درونیات خودتان باشد، بخشی‌اش هم به سیاست تلنگر می‌زند. به نظر خودتان، این قصه، سویه‌های درونی و شخصی قوی‌تری دارد یا ابعاد و جنبه‌های اجتماعی و سیاسی

 پررنگ‌تری؟

در مجموعه «یک کاریکاتوریست در حرمسرای ناصرالدین‌شاه» من یک موضوع سیاسی-اجتماعی را می‌خواستم دنبال کنم که در عین حال یک روایت مشخص و یک‌خطی هم نداشته باشد؛ سلطان دیکتاتور و هوس‌باز و زنان اسیر و دربند در ظاهری از بامزگی و زیبایی و زیر پوستی از زهرماری و رنج. اما در مجموعه آخرم که «کج‌تابی» بود، ماجرا برایم بیشتر شخصی‌تر و درونی‌تر شده است. هرچند باز انعکاس اجتماع و اطرافم را نمی‌خواهم انکار کنم و البته که این را آگاهانه می‌دانم و دوستش نیز دارم اما جنس کار برایم عمیق‌تر و شخصی‌تر  شده است.

چطور از کاریکاتورهای چهره زنان حرمسراهای قاجار به شیوه پرده‌های نقاشی و در ابعاد بزرگ، رسیدید به زبان بصری جدید و کارهایی که به لحاظ موضوعی پاپ‌آرت هستند و شکل معاصرتری دارند؟

اولین بار ایده مجموعه زنان حرمسرا از روی عکس‌هایی که خود ناصرالدین‌شاه از زنانش می‌انداخت به ذهنم خطور کرد؛ عکس‌هایی زشت، سیاه و سفید، تلخ و چرک...  اما زنانی با‌نمک و تپل و سیبیلو! این پارادوکس من را به فکر انداخت که چه می‌توانم انجام دهم. ضمنا من یک اعتقادی دارم که اندازه بزرگ در نقاشی مثل «فریاد» زدن می‌ماند و اندازه کوچک مثل «زمزمه»‌ کردن. یعنی من اسم شما را در دو حالت می‌توانم بگویم... یک بار آرام می‌گویم «پرویز»... یک بار هم فریاد می‌زنم «پرویز»! هر دو پرویز هستند، اما با دو شکل صدا. پس با این اعتقاد و نگاه من تابلوهای زنان حرمسرا را فریاد زدم. یعنی در قطع بزرگ کشیدم و اصلا نمی‌دانستم و فکرش را هم نمی‌کردم طیف‌های مختلف دوستش داشته باشند. اولین بار که می‌خواست به نمایش دربیاید، مدیر گالری به من گفت چطور یک‌سری زن زشت و تپل و سیبیلو را کسی می‌آید نگاه کند چه برسد که کسی بخرد؟ اما بدون قصد تبدیل به جنسی شد که همه گروه‌ها با آن ارتباط برقرار کردند.

الان مسیر جدید نقاشی‌تان چگونه تعریف می‌شود؟ چرا از کاریکاتور به نقاشی و از نقاشی به تعلیم نسل جدید متمایل شده‌اید؟

شروع مسیر من از نقاشی بود. من از کودکی به خاطر اینکه پدرم نقاشی می‌کرد نقاشی را شروع کردم. هنرستان هنر خواندم و چند سال شاگرد حسین ماهر بودم و دانشگاه نقاشی خواندم. به خاطر علاقه‌ام به کارتون و کاریکاتور در کنار نقاشی، کاریکاتور را جدی دنبال کردم و وجهه بیرونی من شد کاریکاتوریست بودن. به همین خاطر نقاشی را برای تنهایی‌ و دلم کار می‌کردم و کاریکاتوریست بودن بعد بیرونی و وجهه اجتماعی‌ام شد؛ وگرنه برای من این دو از هم جدا نبود. حالا در نقاشی‌هایم انگار این دو را به هم پیوند زده‌ام. یک حال مشترک که هر دو بعد من را ارضا می‌کند. تعلیم و درس‌دادن هم برایم همیشه لذت‌بخش بوده است. در تعلیم خودم بیشتر یاد می‌گیرم... شاید جمله کلیشه‌ای باشد اما درست است! بیشتر به نقاط ضعفم پی می‌برم و اینکه کجا را نمی‌دانم‌ بیشتر کشف می‌کنم. به نظرم آدم‌ها وقتی در مورد مسئله‌ای حرف می‌زنند بیشتر می‌فهمند که چقدر از آن بحث را می‌دانند و کجاها را نمی‌دانند. درس‌دادن نقاط ضعف من را برایم خیلی فاش کرد و اینکه مجبور شدم بروم و بیشتر بخوانم و تمرین کنم. و نهایتا اینکه چیزی که سال‌ها آموختی و آن را به دیگرانی که نیاز دارند و دوست دارند منتقل می‌کنی احساسی از لذت و آرامش و اینکه انگار امانتی را به صاحبش رساندی به تو می‌دهد.

در آموزش نسل جدید در پی چه هستید؟ تکثیر خودتان؟ یا این کوشش‌ها و جوشش‌ها، برآمده از همان هزار شوق و شور و آرزو در سر است؟!

در آموزش تلاش می‌کنم فرد با خودش مواجه شود. روایت شخصی‌اش را از مشاهداتش ارائه کند. مهارت بیرون را کشیدن و جادوی درون کشیدن. به همین خاطر هنرجویان من هیچ‌کدام شبیه من نیستند. هر سال برایشان نمایشگاه می‌گذارم و کمکشان می‌کنم نمایشگاه‌های انفرادی بگذارند. اما گزارشگر درونیات و مشاهدات دنیای شخصی‌شان شدن از اصلی‌ترین اهداف آموزش من است.

شنیده‌ایم که نمایشگاه بعدی‌تان قرار است در گالری سهراب برگزار شود. آیا به‌زودی شاهد این رویداد خواهیم بود؟

من از مدت‌ها قبل عملکرد گالری سهراب را زیر نظر داشتم و با جناب ترکمن رفاقتی دورادور پیدا کرده بودم و ایشان را شخصیتی هوشمند یافتم. چند بار جسته‌‌گریخته قرار بر همکاری‌ای بود که نشد که اگر این ‌بار ابر و باد و مه و خورشید و سیاست پر‌فراز‌و‌نشیب مملکت دست از سر ما بردارند، همکاری‌ای جذاب خواهیم داشت.