|

وقت‌گذار از تبلیغات

بگومگوهای سیاسی هر روز بلندتر می‌شود. جریانى در دولت، سوگ مردم برای رئیس‌جمهور شهید را بخشی از کمپین سیاسی خود پنداشته و حرفی از عملکرد، کارنامه و کارآمدی نیست؛ فقط تبلیغات است‌. جریان‌های هوادار دولت، تشییع باشکوه شهید رئیسى را سنجه موفقیت دولت معرفی‌کردند، اما نکته‌ای درباره کارایی و ناکارایی دولت نمی‌گویند. انگار می‌خواهند کاری کنند که کسی امکان نقد کارنامه دولت و عرض اندام پای صندوق را نداشته باشد.

وقت‌گذار از تبلیغات

بگومگوهای سیاسی هر روز بلندتر می‌شود. جریانى در دولت، سوگ مردم برای رئیس‌جمهور شهید را بخشی از کمپین سیاسی خود پنداشته و حرفی از عملکرد، کارنامه و کارآمدی نیست؛ فقط تبلیغات است‌. جریان‌های هوادار دولت، تشییع باشکوه شهید رئیسى را سنجه موفقیت دولت معرفی‌کردند، اما نکته‌ای درباره کارایی و ناکارایی دولت نمی‌گویند. انگار می‌خواهند کاری کنند که کسی امکان نقد کارنامه دولت و عرض اندام پای صندوق را نداشته باشد.

تبلیغات‌زدگی، بلای بزرگی است که همیشه حرف اول را در فضای سیاسی ‌کشور زده و بخش مهمی از ناکامی‌ها و شکست‌هایمان، معلول دلبستگی به همین تبلیغات نامتناسب با عمل است.

صدر انقلاب وقتی روحانیت انقلابی در مصدر امور قرار گرفتند و ثبات یافتند، همین انتظار می‌رفت که تبلیغات اهمیت مضاعف داشته باشد. متکلمان دینی، استاد بحث و جدل هستند و توانمندی اصلی‌شان در تبلیغ است. در سال‌های اول، این تبلیغات‌ خوب کار می‌کرد و وحدت و انسجام خوبی در میان ملت ایجاد کرده و مخالفان و منتقدان را در لاک ترس و احتیاط فرو برده بود.

اگر تبلیغات تناسبی با عملکرد داشت‌ مشکلی نبود، اما حجم بزرگ تبلیغات، انحصار در رادیو و تلویزیون و هزینه‌های هنگفت و ده‌ها سازمان و نهاد متولی، این تناسب را به هم ریخت. تبلیغ از عمل پیشی گرفت و به جایی رسید که اثرگذاری خود را به کل از دست داد. علی‌رغم تبلیغات رسمی، غالب افکار عمومی در 30 سال گذشته‌ مسیر متفاوتی را پیموده است. طرفه آنکه با مشاهده ریزش فزاینده مخاطب و انتظار طبیعی برای اصلاح راهبرد و برنامه، بر همان راه گذشته، با شدت و حدت بیشتری پافشاری شده است. محتوای اصلی حرف‌ها و نقل‌ها هم تکراری است؛ در دنیا همه بدند و ما خوبیم. اما اینکه چرا چند هفته پیش در همین پایتخت، حدود 80 درصد پای صندوق نیامدند، پاسخش سکوت است.

مخالفان هم در مورد پیام تشییع جنازه هاشمی‌رفسنجانی و حضور خارق‌العاده جوانان در تشییع مرتضی پاشایی، خواننده پاپ‌ یا ... حرف می‌زنند. حاکمیت فضای تبلیغاتی‌ هر دو جریان اصلی سیاسی را وامی‌دارد که خیابان را ابزاری برای به‌رخ‌کشیدن در اکثریت بودن بدانند.

در دانشگاه، ما به دانشجویان روزنامه‌نگاری‌ یاد می‌دهیم که برای تخمین جمعیت، عیاری در ذهن‌شان باشد که تحت‌ تأثیر شلوغی و ازدحام تجمع انسانی قرار نگیرند و نزدیک به واقعیت قضاوت کنند. برای تصور درست از میزان جمعیت در خیابان می‌گوییم‌ وقتی از میدان آزادی تهران تا میدان امام حسین‌ مملو از جمعیت باشد، به نحوی که در هر مترمربع چهار نفر حاضر باشند، تعداد تخمینی جمعیت 

500 هزار نفر خواهد بود؛ یعنی بیش از 95 درصد از مردم تهران حضور ندارند. اما همین پنج درصد، در چشم فردی که در صحنه حاضر است، چند میلیونی جلوه می‌کند. راستی ما در 40 سال اخیر چند بار چنین جمعیتی را در پایتخت شاهد بودیم؟

حرف من فقط تخطئه تبلیغات دولتی‌ها و مخالفان نیست؛ حرفم این است که نظام ما به 50‌سالگی نزدیک می‌شود و عملکردمان حتما مورد قضاوت دوست و دشمن خواهد بود. این تبلیغات و کل‌کل‌های سیاسی، دو روز اعتبار دارد و تمام می‌شود. اما قضاوت اصلی درباره کارآمدی خواهد بود. وضعیت آسیب‌های اجتماعی را به چه سمت و سویی برده‌ایم؟ با نهاد خانواده چه کرده‌ایم؟ معیشت مردم چگونه است؟ حکمرانی‌مان را با مثلا همسایه‌ها مقایسه کنیم. میزان جرم و جنایت، چه وضعیتی یافته است؟ اصلا وضع جامعه با آنچه آرزو داشتیم و هدف‌مان بود، چه نسبتی دارد؟

کی می‌خواهیم به جای تمرکز بر تبلیغات، از تبلیغات گذار کنیم و فرصت‌هایی را که مثل ابر بهاری در حال گذر است، قدر بدانیم. گروه‌گرایی و مریدپروری را کنار بگذاریم. آحاد مردم را مشارکت دهیم. با نخبگان و اندیشمندان مهربان باشیم. این چه هنری است که داریم و هر عاملی‌ را که وحدت و همبستگی ملی ایجاد می‌کند، عامدانه به عاملی برای تقابل تبدیل می‌کنیم. از تبلیغات گذر کنیم. نیاز جدی امروز ایران عزیز، پارادایم‌شیفت و یک تغییر عمده در جهان‌بینی، مفاهیم و نحوه حکمرانی است.