همه چشمها به همه انسانها
زمانی که من هم مانند میلیونها نفر دیگر در سطح جهان دغدغه «All eyes on Rafah» را در اینستاگرام استوری میکردم، اصلا به ذهنم خطور نمیکرد حمایت از مردمی بیپناه که در معرض جنایتی فجیع هستند این همه سروصدا کند و امثال من به انواع و اقسام جرمها متهم شویم. برای من بدیهی بود که باید از مردمانی که تحت ظلم بوده و علیه آنها جنایتی انجام میشود، فارغ از اینکه کجا هستند و چه مرام و مسلکی دارند، حمایت کرده و هر کاری که در توان است انجام داد تا مانع کشتهشدن آنها شد.
زمانی که من هم مانند میلیونها نفر دیگر در سطح جهان دغدغه «All eyes on Rafah» را در اینستاگرام استوری میکردم، اصلا به ذهنم خطور نمیکرد حمایت از مردمی بیپناه که در معرض جنایتی فجیع هستند این همه سروصدا کند و امثال من به انواع و اقسام جرمها متهم شویم. برای من بدیهی بود که باید از مردمانی که تحت ظلم بوده و علیه آنها جنایتی انجام میشود، فارغ از اینکه کجا هستند و چه مرام و مسلکی دارند، حمایت کرده و هر کاری که در توان است انجام داد تا مانع کشتهشدن آنها شد. معلوم است که باید در برابر جنایات اسرائیل در غزه همصدا اعتراض کرد و این به هیچ مرام و مسلکی مربوط نیست و مسلک انسانبودن است که ما را به این اعتراض ملزم میکند. اما ناگهان هیاهوی بسیاری –عمدتا از طرف هموطنانی که مهاجرت کردهاند- به پا شد که شما به جای توجه به مشکلات داخلی، به مردم غزه توجه میکنید و مردم غزه اولویت ما نیستند. میتوان در پاسخ گفت برای کسی که در ایران مانده و دارد همینجا با مشکلات روبهرو میشود، بیشک اولویت همین مشکلات است. بنده اما نمیخواهم وارد این بحث شوم و فقط به دو نکته مهم اشاره میکنم. مطالعات روانشناختی نشان دادهاند بهطور کلی گونه انسان بیشتر به مشکلات انسانهای نزدیک به خود توجه کرده و کمتر با انسانی دردمند در آن طرف کره زمین همدردی کرده و میخواهد کمکی به او کند. این موضوع بیشتر از اینکه جنبههای فلسفی یا اخلاقی داشته باشد، زیستی است. ما از نظر زیستی و تکاملی به دنبال حفظ گونه، قبیله، زیستگاه و خانواده خود هستیم و شاید همین موضوع ساده تکاملی پایهای برای رفتارهای دوگانه ما با انسانهای مختلف محسوب شود. ما میتوانیم به همین رویه ادامه دهیم چنانکه اکثر ما و اکثر کشورها همینگونه رفتار میکنند. اما شاید امروز بیش از هر زمانی نیازمند نگرش به رفتارهای انسانی از جنبههای اخلاقی و فلسفی باشیم. اینکه بتوانیم دایره توجه خود را گسترده کنیم، اینکه چشم ما به همه انسانها باشد حاکی از تعالی ارزشهای انسانی است که به نظر میآید صرفا با آموزش و تعلیم و تربیت حاصل میشود و کمتر با تکیه صرف بر ویژگیهای زیستی انسان میتوان به آن دست یافت. موضوعی که بهشدت به آن نیازمندیم. این نکته البته نکتهای فلسفی است. اما نکته دوم حاکی از وجه تاریکی است که میتوان در تمام انسانها مشاهده کرد و مردم سرزمین ما هم از آن مستثنا نیستند. برای من نهتنها حمایت از مردم غزه موضوعی بدیهی و مشخص بود که حمایت از هر انسانی که مورد تعدی و ظلم قرار گرفته است. کمک به تمام انسانها تا آنجا که از توان یک شخص برآید، موضوعی اخلاقی و در عین حال بدیهی است. میتوانستم قبول کنم که این موضوع از نظر افرادی بدیهی نباشد؛ زیرا همان پایههای زیستی و تکاملی باعث میشود عدهای نتوانند از حدود منافع شخصی و دیدگاههای موضعی و قبیلهای عبور کرده و جهانی بیندیشند. در واقعیت نیز برای بسیاری همان منافع زیستی پایهای برای تصمیمگیریها و قضاوتهای اجتماعی میشود.
اما فکر نمیکردم افرادی باشند که حمایت از مردم غزه را اخلاقی ندانند و در عین حال آن را به صورت یک تز سیاسی مطرح کنند. انگار هنوز سادهلوحانه فکر میکردم ارزشهای اصیل انسانی برای هر کسی در اولویت است. به گمانم این زنگ خطری برای جامعه ماست که چنین افکاری به صورت یک تز سیاسی در سطح جامعه ولو محدود در حال رشد و شکلگیری است. افکاری که پایههای ضدانسانی دارد. به گمانم باید در تحلیل موضوع، روشنگری و آموزش تلاش بسیار بیشتری کرده و به همه خاطرنشان کنیم که اگر افکار متعالی انسانی را در خود رشد ندهیم -مفاهیمی که جهانی بوده و به کل بشریت مربوط است- هیچگاه نمیتوانیم برای مردم سرزمین خودمان نیز مفید باشیم. افکار ضدانسانی همیشه و همه جا ضدانسانی هستند.