|

در گپ‌و‌گفت ‌ ابوالفضل پازوکی با ‌استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی فنی دورتموند عنوان شد‌

گسست اتحادیه اروپا توهم است

‌اتحادیه اروپا روزهای سختی را تجربه می‌کند. جنگ اوکراین، صعود جریان‌های پوپولیست و دست راستی افراطی، رقابت چین و آمریکا و توجه کمتر واشنگتن به آتلانتیک و تمرکز بیشتر بر پاسفیک‌ و همچنین تشدید اختلاف‌های درونی اعضا بر سر پرونده‌های گفته‌شده در کنار بحران مهاجرت همگی سبب شده است تا این اتحادیه خود را در یک بزنگاه مهم تاریخی ببیند. آینده این اتحادیه چه خواهد شد؟ آیا بحران‌های گفته‌شده سبب می‌شود‌ اعضای این اتحادیه به اتخاذ سیاست‌های سخت مجبور شوند؟ در این رابطه گفت‌وگویی اختصاصی با پروفسور متیوس کورتمن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی فنی دورتموند، انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

گسست اتحادیه اروپا توهم است

‌اتحادیه اروپا روزهای سختی را تجربه می‌کند. جنگ اوکراین، صعود جریان‌های پوپولیست و دست راستی افراطی، رقابت چین و آمریکا و توجه کمتر واشنگتن به آتلانتیک و تمرکز بیشتر بر پاسفیک‌ و همچنین تشدید اختلاف‌های درونی اعضا بر سر پرونده‌های گفته‌شده در کنار بحران مهاجرت همگی سبب شده است تا این اتحادیه خود را در یک بزنگاه مهم تاریخی ببیند. آینده این اتحادیه چه خواهد شد؟ آیا بحران‌های گفته‌شده سبب می‌شود‌ اعضای این اتحادیه به اتخاذ سیاست‌های سخت مجبور شوند؟ در این رابطه گفت‌وگویی اختصاصی با پروفسور متیوس کورتمن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی فنی دورتموند، انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

   

‌ همان‌طور که می‌دانید، جنگ اوکراین‌ خونین‌ترین و گسترده‌ترین جنگ در خاک اروپا بعد از جنگ جهانی دوم است. با گذشت بیش از دو سال از آغاز آن، آیا چشم‌اندازی برای صلح یا آتش‌بس بین طرفین وجود دارد یا اینکه درگیری‌ها به مناطق دیگر اروپا هم‌ کشیده خواهد شد؟

‌به نظر من، تا جایی که دو طرف به این درک و فهم نرسند که پایان درگیری‌ها چقدر می‌تواند به منافع ملی‌شان کمک کند، ‌همچنان شاهد درگیری‌ها خواهیم بود. شواهد و قرائن حاکی از آن است که متأسفانه دو طرف جنگ بر ادامه آن تا نیل به اهداف استراتژیک‌ خود مصر هستند. به عبارت دیگر، جنگ به احتمال زیاد چند سال دیگر هم ادامه خواهد یافت. همچنین‌ نباید نقش کلیدی بازیگران خارجی همچون قدرت‌های غربی را در حمایت از اوکراین برای ادامه جنگ‌ از یاد ‌برد؛ چراکه در صورت توقف این‌دست حمایت‌ها از سوی قدرت‌های غربی همچون آمریکا، اوکراین چاره‌ای جز درازکردن دست صلح به سوی روسیه نخواهد داشت.

نکته‌‌ دیگری که مایل هستم در اینجا به آن بپردازم، آن است که آینده سیاسی رئیس‌جمهور پوتین نیز تا حدود بسیار زیادی وابسته به سرنوشت این جنگ است و پیروزی در این میدان می‌تواند آینده سیاسی او و متحدانش در هیئت حاکمه روسیه را تضمین کند. بنابراین، پوتین خود را برای یک نبرد فرسایشی آماده کرده است.

‌ جمهوری فدرال آلمان پس از جنگ جهانی دوم به‌طور کلی سیاست خارجی اقتصاد‌محور و دوستانه‌ای را تا قبل از جنگ اوکراین در صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی دنبال می‌کرد، اما با آغاز درگیری‌ها در اوکراین، سیاست خارجی آلمان نیز دستخوش تحولات مهمی شده است. نظرتان درباره اثر جنگ اوکراین و روسیه بر سیاست خارجی آلمان چیست؟

همان‌طور که صدراعظم شولس در مصاحبه‌ای جنگ اوکراین را نقطه عطفی در سپهر سیاست خارجی آلمان توصیف کرد، من نیز با این توصیف کاملا همراه و همدل هستم؛ به‌طوری که می‌توان سیاست خارجی برلین را به عصر قبل از جنگ و پس از جنگ اوکراین تقسیم کرد. همان‌طور که شما در پرسش‌تان به درستی اشاره کردید، برلین قبل از این جنگ یک نوع سیاست همکاری اقتصادی را برای ایجاد نوعی از وابستگی متقابل اقتصادی که بتواند ضامن صلح در قاره سبز باشد، پیگیری می‌کرد. از همین رو، خانم آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، قراردادهای متعدد اقتصادی با روسیه را نهایی کرد تا رقابت این دو کشور رقیب، ذیل همکاری‌های اقتصادی که منافع مادی بسیاری برای هر دو طرف داشته باشد، محدود و قابل کنترل باشد. اما جنگ اوکراین پایانی بود بر این دکترین سیاست خارجی آلمان.

‌ بدون شک‌ آلمان یکی از کشورهای مهم و تعیین‌کننده در اتحادیه اروپاست و نوع نگرش و کنش آن می‌تواند بر سیاست خارجی اتحادیه تأثیرات ژرفی بگذارد. از همین رو، رئیس‌جمهور اشتان‌مایر اخیرا نگرانی برلین از گسترش اختلافات بین اعضا بر سر مسئله اوکراین را اعلام کرده است. به نظر شما در صورت ادامه‌یافتن جنگ، دامنه این اختلافات می‌تواند ‌طوری زیاد شود که گسست عمیق بین اعضا را باعث شود؟

به نظر من، سطح این اختلافات آن‌قدر نیست که بتواند باعث ‌ رویارویی استراتژیک بین اعضا شود. البته این به معنای نبود برخی نظرات متفاوت در سطح اعضا نیست؛ برای مثال مجارستان یا اسلواکی نگاه کمی متفاوتی به این درگیری دارند. حتی ایتالیا، تحت رهبری ملونی؛ او حتی قبل از انتخاب به‌عنوان نخست‌وزیر از ضرورت مذاکره و به رسمیت شناختن دغدغه‌ها و منافع مسکو سخن می‌گفت. با این وجود، اتحادیه توانسته‌‌ یکپارچگی و هم‌صدایی خود را در قبال این جنگ حفظ کند.

‌ تا چه میزان سیاست خارجی آلمان به‌طور ویژه و اتحادیه اروپا‌ به‌طور کلی تحت تأثیر رویکرد ایالات متحده در قبال جنگ اوکراین است؟

ببینید، به‌طور کلی، چه آلمان و چه اتحادیه اروپا، بازیگرانی مستقل در سطح روابط بین‌الملل هستند؛ اگر‌چه آمریکا مهم‌ترین متحد راهبردی اتحادیه اروپاست. متحد استراتژیک بودن به معنای تحت سلطه قرار‌گرفتن ‌یا از بین رفت سیاست و منافع مستقل نیست. نکته‌ای که باید در نظر داشت، این است که مرکزیت آتلانتیک در روابط بین‌الملل کم‌رنگ شده و جای خود را به پاسفیک داده است. در حال حاضر، دغدغه اصلی و استراتژیک آمریکا معطوف به این منطقه و رقابتی است که با چین دارد و اروپا دیگر ‌آن اهمیت سابق را ‌نزد واشنگتن ندارد. کشورهای اروپایی با این واقعیت در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به‌طور کامل آشنا شده‌اند. حتی انتخاب فردی همچون بایدن نیز نتوانست رویکرد کلی واشنگتن را تغییر دهد. بنابراین، اتحادیه اروپا مسئول تشخیص منافع و نوع رویکردهایش در قبال این جنگ است. سخنان چندی پیش امانوئل مکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه، مبنی بر ضرورت استقلال این اتحادیه در زمینه سیاست خارجی و دفاعی مؤید همین امر است.

‌ انتخابات پارلمانی اروپا اوایل ماه ژوئن برگزار خواهد شد؛ نظرتان درباره این انتخابات و مسائل مربوط به آن همچون بحران مهاجرت چیست؟

همان‌طور که شما در پرسش خود مطرح کردید، یکی از مباحثی که این انتخابات را تحت‌الشعاع خود قرار داده، موضوع مهاجرت است که افتراق آرای گسترده‌ای را میان اعضا و احزاب دامن زده و رشد چشمگیر احزاب پوپولیستی را باعث شده است. اما با توجه به ساختار پیچیده و هیبریدی اتحادیه و توازن قوای فعلی می‌توان این‌طور پیش‌بینی کرد که احزاب طرفدار اتحادیه بیشترین آرا را از آن خود کنند و احزاب پوپولیستی نمی‌توانند در حال حاضر تغییرات استراتژیکی را به وجود آورند.

‌ بی‌شک، شکل‌گیری اتحادیه اروپا پس از جنگ ویرانگر جهانی دوم، نمونه‌ای از موفق‌ترین اتحادیه‌های منطقه‌ای با مشارکت قدرت‌های اصلی و فرعی است که توانسته کشورهایی را که به‌طور تاریخی در حال نزاع و کشمکش با یکدیگر بودند، به متحد سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. نتیجه این همکاری‌ها هم چیزی جز ثبات و رفاه اقتصادی برای اعضا نبوده است. اما‌ توجه به روند تحولات دو دهه اخیر و به‌طور ویژه برگزیت‌ که آهنگ سریع هم گرفته، بسیاری از صاحب‌نظران و کارشناسان مسائل اروپا را به این باور سوق داده که موجودیت آن در درازمدت به‌شدت در خطر است. شما با این نگرانی‌ها تا چه میزان موافق هستید؟

صادقانه، من زیاد با این نظرات که مبتنی بر خطر فروپاشی اتحادیه است، هم‌دل نیستم. شما اگر به تاریخ اتحادیه رجوع کنید، خواهید دید همیشه سخن از فروپاشی و شکست اتحادیه در زمانی نه‌چندان دور بوده، اما دهه‌ها گذشته و اتحادیه همچنان پابرجاست، علی‌رغم همه مشکلات و تنگناها. در برگزیت شما ببینید که انگلستان چقدر از لحاظ اقتصادی متحمل ضرر شد. الان افکار عمومی این کشور را تحلیل کنید تا ببینید کدام طرف بیشتر ضرر کرد، اتحادیه اروپا یا بریتانیا؟!

‌ این به آن معناست که جناب‌عالی به آینده این اتحادیه امیدوار هستید؟

کاملا همین‌طور است‌ و ما نه‌تنها گسست در اتحادیه را شاهد نخواهیم بود، بلکه کشورهای بیشتری به این اتحادیه خواهند پیوست.

‌ در حال حاضر مهم‌ترین کشمکش و نزاع در عرصه روابط بین‌الملل مربوط به رقابت بین دو ابر‌قدرت یعنی چین از یک سو و آمریکا از سوی دیگر است. رویکرد و جایگاه اتحادیه اروپا در این نزاع چیست؟

این‌طور به نظر می‌رسد که پیرو افزایش رویکرد استقلال‌گرایانه اتحادیه اروپا در عرصه روابط بین‌الملل، این اتحادیه در تلاش است تا به‌عنوان سومین قدرت و قطب پس از چین و آمریکا مطرح شود. اتحادیه اروپا اهرم‌های قدرتمند اقتصادی برای بازیگری به‌عنوان سومین قطب را دارد، اما یکی از بزرگ‌ترین موانع پیش‌روی اتحادیه اروپا نبود قدرت منسجم سیاسی و تا حد زیادی نظامی است. نباید از یاد ببریم که هدف اولیه شکل‌گیری اتحادیه، همکاری‌های اقتصادی بود -برای فهم بیشتر شکل‌گیری جامعه اروپایی به توافق‌های مربوط به زغال‌سنگ و فولاد به‌عنوان اولین اتحادی که سنگ‌بنای اتحادیه اروپایی امروز را گذاشت بنگرید- و از همین جهت است که اعضا استقلال سیاسی و نظامی خود را تا حد زیادی حفظ کرده‌اند. همین امر وضعیت عدم انسجام سیاسی لازم و کافی برای ایفای چنین نقشی در عرصه روابط بین‌الملل را موجب شده است. حال باید دید آیا این اتحادیه می‌تواند در سال‌های آتی با وجود مشکلات گفته‌شده در قامت نیروی سوم ظاهر شود یا خیر.