نگاهی به مسیر نقاشانه صادق تبریزی
جانی دردآشنا در روشنا تاریک تاریخ
در باب هنر صادق تبریزی تاکنون منتقدان بسیاری نوشتهاند و مینویسند و روند نقد و تحلیل و بررسی آثار او در آینده نیز تداوم خواهد داشت. با این حال به باور من، حیات هنری این هنرمند چند وجه برجسته دارد. شاید اگر به مکتب سقاخانه برگردیم، باید بگوییم که سقاخانه شاخهای از هنر بوده که به هر دلیلی، اعم از حمایت حکومت یا روحیه جمعی اعضای آن یا ثبات در زمان شکلگیری، به عنوان یک شاخه جدی در هنر این سرزمین چه از لحاظ تأثیرگذاری زیباییشناختی و چه اقتصادی در رأس ایستاده است.
مهرداد فلاح
در باب هنر صادق تبریزی تاکنون منتقدان بسیاری نوشتهاند و مینویسند و روند نقد و تحلیل و بررسی آثار او در آینده نیز تداوم خواهد داشت. با این حال به باور من، حیات هنری این هنرمند چند وجه برجسته دارد. شاید اگر به مکتب سقاخانه برگردیم، باید بگوییم که سقاخانه شاخهای از هنر بوده که به هر دلیلی، اعم از حمایت حکومت یا روحیه جمعی اعضای آن یا ثبات در زمان شکلگیری، به عنوان یک شاخه جدی در هنر این سرزمین چه از لحاظ تأثیرگذاری زیباییشناختی و چه اقتصادی در رأس ایستاده است. اگر به آمار هم نگاه کنیم میتوانیم اقبال گسترده خریداران و مجموعهداران را به آن، بعینه ببینیم. یقینا صادق تبریزی در مسیر شکلگیری این مکتب هنری بسیار تأثیرگذار بود. من خود از سال ۱۳۷۱ این شانس را داشتم که شاگرد زندهیاد استاد صادق تبریزی باشم و دورههای دیگری را نیز به سفارش او نزد استادان فن گذراندم. استاد تبریزی خصلتهای برجستهای داشت. شاید برجستهترین آن، صداقت در هنرش بود. او که از لایههای سنتی و اصیل جامعه ایرانی برخاسته بود، پیش از هنرستان نزد پدرش که هنرمند سنتی در تزیینات الحاقی بنا بود با هنرمندان دیگری همچون بلوکیفر، قولر و مدبر همکاری میکرد و کارش را از یک زیرپله به منظور نگارش قطعات خوشنویسی آغاز کرد.
وقتی امروزه با دانشجویان هنر برخورد میکنم، مسیری بسیار متفاوت از آنچه نزد استاد طی کردم میبینم. من در عین حال که در هنرستان تحصیل میکردم نزد ایشان هم شاگردی کردم. البته این تحصیل آکادمیک با اصرار ایشان رخ داد و مرا تا تحصیلات عالیه با تأکید پیش بردند. استاد تبریزی که در مکتب قدما با شیوه قدیم آموزش دیده بود، بر همان منوال که خود بعدها با متد جدید و پیشرفته در دانشکده هنرهای تزئینی آموزش دید، به نکات برجسته هر دو شیوه آگاه بود و سیر آثار او مسیری از جریان هنر حسن و خیر به سمت زیبایی و معرفت طی کرد. تبریزی مسلح به یک شیوه و رسانه نبود؛ در عین تسلط به طراحی قدیم و طراحی جدید، سفالگر ماهری نیز بود. او پس از هنرستان در کارگاه سفالگری اداره هنرهای زیبا مشغول به کار و در آنجا با هنرمندایی همچون پرویز تناولی و دیگر هنرمندان نوگرا آشنا شد. همانجا بود که ساختارشکنی خط و سفال را آغاز و از المانهای سنتی و برهمزدن فرم خط استفاده کرد. پنل سرامیک سال 1338 که در نمایشی در موزه پراگ ارائه شده، نمونه مهم این دوره است. طرح و تفکر ادغام هنرهای سنتی با لحنی مدرن در سالهای 1339 شمسی منجر به تأسیس دانشکده هنرهای تزیینی شد. ایشان با ورود به این دانشکده با بستری آشنا شد که منطبق با اندیشههای او بود. استاد تبریزی در این فضا رشد بسیار کرد. خصلتهای روحی و رفتاری او که با هنر سنتی و آموزش نزد هنرمندان قهوهخانهای و صورتساز و نگارگری به همراه دانش بصری مدرن شکل گرفته بود، جنس جدیدی از لحن هنر ایرانی را به نمایش گذاشت.
تبریزی در دهه آخر زندگیاش در عین حال که به امر نقاشی اشتغال داشت، بیشتر وقتش را به ثبت خاطرات خود اختصاص داد. حقیقت این است که او هنرمندی ستیزنده، فعال و با پشتکار برای ثبت حقیقت و زیبایی دوران خود بود. امروز تلاش ما ثبت، ارائه و بازخوانی مسیر هنری این هنرمند برای آیندگان خصوصا جوانان است.
بر این اساس نمایشگاه «عشاق بیزمان، افقهای بیکران» که از ۱۱ تا ۲۸ خرداد در گالری سهراب به تماشاست، فرصت خوبی برای مواجهه با آثار این هنرمند و بازخوانی این آثار است؛ نمایشگاهی که در آن، شاهد رونمایی از چهار دوره کاری صادق تبریزی ازجمله فیگور خطها و ریتمخطها، آبستره، اکسپرسیونیسم آبستره و مینیاتور مدرنها هستیم.