ریشههای خشونت در جهان مدرن
کتاب «قرآن و خشونت» که این نیز اخیرا در نشر نی منتشر شده، شامل شش گفتار از محسن آرمین با این عناوین است: «گفتوگو در قرآن»، «ناسزا در قرآن»، «امر به معروف و نهی از منکر از منظر قرآن»، «رواداری با دیگرکشان در آینه وحی الهی و سیره نبوی»، «جهاد از منظر قرآن؛ نقد نظریه جهاد در فقه کلاسیک» و «داعشیسم؛ دین قدرتمدارِ منهای اخلاق». کتاب پیشگفتاری هم با عنوان «درباره خشونت» دارد.
کتاب «قرآن و خشونت» که این نیز اخیرا در نشر نی منتشر شده، شامل شش گفتار از محسن آرمین با این عناوین است: «گفتوگو در قرآن»، «ناسزا در قرآن»، «امر به معروف و نهی از منکر از منظر قرآن»، «رواداری با دیگرکشان در آینه وحی الهی و سیره نبوی»، «جهاد از منظر قرآن؛ نقد نظریه جهاد در فقه کلاسیک» و «داعشیسم؛ دین قدرتمدارِ منهای اخلاق». کتاب پیشگفتاری هم با عنوان «درباره خشونت» دارد. آرمین در بخشی از مقدمهاش نوشته که اگرچه در دوران جدید بر کرامت و حقوق ذاتی انسان تأکید میشود اما با این حال به سختی میتوان ادعا کرد که مدنیت امروز، به رغم تمامی دستاوردها و نیز ادعاها، از دامنه و شدت خشونتهای گذشته کاسته است بلکه شاید بتوان مدعی شد که تاریخ بشر هیچگاه شاهد این حد از خشونت و این میزان از تنوع اشکال خشونت علیه انسان نبوده است. او همچنین به رشد تکنولوژی در جهان معاصر اشاره کرده و میگوید تکنولوژی به مثابه ادامه وجود انسان، نسبت وی را با جهان دگرگون و توان و خواستههای او را صدچندان ساخته است. نتیجه همه اینها به خشونت مدرنی منجر شده که با خشونت دوران کهن تفاوتی ماهوی دارد. ما امروز این خشونت را در تخریب طبیعت، فقر و محرومیت و جنگهای ویرانگر، نسلکشی و آوارگی انبوهی از انسانها میبینیم. در جهان کنونی، نسلکش و جنایت علیه بشریت صرفا با انگیزههای نژادی نظیر آنچه جنگ دوم جهانی را بر انسان امروز تحمیل کرد یا فجایعی نظیر سیاستهای ضدبشری دولت چین علیه ایغورهای مسلمان و یا آنچه در رواندا رخ میدهد، انجام نمیپذیرد، بلکه گاه شاهد خشونتهایی در اوج سبعیت و درندگی به نام دین هستیم. جنایات علیه مسلمانان بوسنی و هرزگوین، مسلمانان روهینگیا در میانمار، قساوت داعش علیه کردهای ایزدی، هزارههای افغانستان، مسلمانان و انسانهای بیگناه در خاورمیانه و اروپا نمونههایی از صحنههای شرمآور و خجالتبار خشونت و ترور به نام دین در دوران جدیدند. آرمین نوشته که برخی تحلیلگران و نویسندگان اروپایی و امریکایی، که همچنان گرفتار توهمات اروپامحورانه و غربمحورانه قرون هجدهم و نوزدهم هستند، ترجیح میدهند آموزههای اسلام و قرآن را منشا خشونت در خاورمیانه و برخی کشورهای اروپایی بدانند. اما او میگوید چنین برداشتی به غایت سادهانگارانه و سطحی است و درواقع آنها با این رویکرد میکوشند تا مسئولیت دول غربی و حکومتهای استبدادی تحت نفوذ و دستنشانده قدرتهای غربی در کشورهای مسلمان را در قبال پیدایش و گسترش این پدیده در جوامع مسلمان انکار کنند. آرمین در بخشی دیگر از مقدمه کتاب نوشته: «درست است که خشونت ریشه در جهل و فقر و عقبماندگی و توسعهنایافتگی و نابرابری و نیز استعمار دارد و... مسئولیت حکومتها و قدرتهای محلی و بینالمللی در پیدایش و تشدید این پدیده قابلانکار نیست، اما متفکران و روشنفکران نمیتوانند از زیر بار مسئولیتی که در قبال این پدیده دارند، شانه خالی کنند. عالمان و روشنفکران مسلمان باید مسئولیت خود را در مقابله با این پدیده ضدانسانی در جوامع مسلمان بپذیرند... و بیش از پیش به مبارزه با عوامل فرهنگی و فکری موجدِ خشونت اهتمام ورزند».