کاش کسی به داد ما برسد
«من عباس حدودا 30ساله هستم. جوانی که با هزار علاقه تصمیم گرفتم با دختری که دوستش داشتم، ازدواج کنم. اما حالا بعد از یک سال زندگی مشترک در زیر بار فشار مالی در حال نابودشدن هستیم.
عباس جوانی 30ساله است که در نامه به «شرق» از مشکل مالی خود گفته است.
«من عباس حدودا 30ساله هستم. جوانی که با هزار علاقه تصمیم گرفتم با دختری که دوستش داشتم، ازدواج کنم. اما حالا بعد از یک سال زندگی مشترک در زیر بار فشار مالی در حال نابودشدن هستیم. ما میدانستیم که از نظر مالی همیشه از تورم عقب خواهیم بود اما راستش باوجوداین، این روزها واقعا کم آوردیم. خانهای که سال قبل با صد میلیون اجاره کردیم، امسال باید 200 میلیون اجاره کنیم که چون پول کافی نداریم، باید اجاره را بیشتر کنیم. هر دو ما کار میکنیم و تمام مدت به خودمان امید میدادیم که نباید کم بیاوریم و زندگی به همین بالا و پایینهای آن است. اما کدام بالا؟ زندگی ما همیشه در همان پایین مانده. چند شبی مرتب مناظرههای انتخاباتی را میدیدم. یک لحظههایی از حرفهای برخی کاندیداها خندهام میگرفت و یک وقتهایی واقعا از عصبانیت بغضم میگرفت. همه در حال وعدهدادن از اتفاقات خوب آینده هستند. مدام از طرحهای خود میگویند که به نظرم بخش زیادی از آن به جایی نخواهد رسید. یکی از آنها درباره خانه رایگان برای زوجهای جوان صحبت کرده بود. به نظر شما واقعا این طرحها شدنی است؟ من بهعنوان یک جوان واقعا از شرایط اقتصادی خسته هستم. من و همسرم هر دو مشغول به کار هستیم و هر دو سرجمع ماهی 25 میلیون درآمد داریم اما این پول به هیچ کجای ما نمیرسد. در واقع خرج خانه هر روز برای ما یک سورپرایز جدید است. دوستان دیگری هم دارم که آنها هم شرایط مشابه من را دارند و سؤال من این است که صاحبخانهها چطور حساب میکنند که در طول یک سال ما بتوانیم صد یا 200 میلیون به اجاره اضافه کنیم؟ همین باعث میشود تا برای سال بعد ما مجبور شویم به منطقه پایینتری نقل مکان کنیم. اما با شرایطی که در آن گیر کردهام، فکر میکنم شاید ازدواجم یک کار اشتباه بوده. در تلویزیون و روزنامه و همه جا تبلیغ میکنند تا جوانها ازدواج کنند و در انتهای تمام فیلمهای تلویزیون داستان با ازدواج جوانها جمع میشود. اما چرا در برابر اینهمه تشویق جوانها به ازدواج هیچ حمایتی از ما نمیشود؟ چرا با وجود اینهمه هزینه برای تبلیغات، کنترلی بر هزینه مسکن ندارند؟ ما هر دو علاقه عجیبی به کودک داریم و همیشه جزء برنامههای بعد از ازدواجمان بوده است. اما در این یک سال بعد از ازدواج دیدیم بهتر است با این شرایط اصلا فکر فرزند نباشیم چون علاوه بر خودمان فرد دیگری را هم به سختی میاندازیم. درحالحاضر ما توان مدیریت آینده خودمان را هم نداریم، چه برسد به آنکه برای آینده فرد دیگر برنامهریزی کنیم. واقعا نمیدانیم با پولی که الان داریم، سال بعد کجا میتوانیم خانه اجاره کنیم. چند محله باید پایینتر برویم. فکر خرید خانه را که کامل از ذهنمان بیرون کردهایم و در همین اجاره ماندیم و در پس تمام اینها یک چیز خیلی ما را ناراحت میکند، اینکه با این شرایط نمیتوانیم مادر و پدر خوبی باشیم».