آغوشی که نباید سانسور میشد
مسابقه کیمیا علیزاده و ناهید کیانی این بار هم بسیاری را در مقابل هم قرار داد تا هرکدام از دایره بسته نگاه خود وطنپرست یا خائن را انتخاب کنند و بر عقیده خود اصرار کنند. اما اتفاق زیبا را این دو زن ایرانی و دوست و همتیمی سابق، خلق کردند؛ چند ساعت پس از مسابقه با یکدیگر، وقتی هر دو مسابقات دیگری انجام دادند و روی سکوی دریافت مدال رفتند.
مسابقه کیمیا علیزاده و ناهید کیانی این بار هم بسیاری را در مقابل هم قرار داد تا هرکدام از دایره بسته نگاه خود وطنپرست یا خائن را انتخاب کنند و بر عقیده خود اصرار کنند. اما اتفاق زیبا را این دو زن ایرانی و دوست و همتیمی سابق، خلق کردند؛ چند ساعت پس از مسابقه با یکدیگر، وقتی هر دو مسابقات دیگری انجام دادند و روی سکوی دریافت مدال رفتند. کیمیا برای بار دوم مدال برنز گرفت و ناهید برای اولین بار ایران را صاحب مدال نقره تکواندو کرد. هر دو بر روی سکو قرار گرفتند و بعد از دریافت مدال، مدت طولانی همدیگر را در آغوش گرفتند. صحنهای که در «صداوسیما» سانسور شد. بیتردید پس از آنهمه توهینی که هنگام مسابقه به «کیمیا علیزاده» در صداوسیما شد، احتمالا پخش این صحنه، خط بطلانی بر سخنان تفرقهانگیز مفسر مسابقه بود.
بوسه ناهید و آغوش طولانی
ساعتی پس از مسابقه، صحنهای از این مبارزه پخش شد. هنگامی که ناهید ضربهای بر کیمیا فرود میآورد اما در همان جدال انگار فکر میکند که شاید ضربه سختی است و در یک حرکت همان جای ضربه را بر بازوی همتیمی سابقش میبوسد.
انگار رابطه این دو هرگز قطع نشد؛ هرچند ناهید در دور قبلی مبارزه که ناگزیر شدند در برابر هم قرار بگیرند، شکست خورد. او سه سال پیش -المپیک توکیو با تأخیر برگزار شد- شکست خورد و همه رهایش کردند و به قول خودش: «انگار قتل کرده بودم که همه ناگهان تنهایم گذاشتند و رفتند».
«ناهید» تا ماهها حالش مساعد نبود، تا اینکه توانست خود را از نظر روحی آماده کند و مدال طلای جهان را در سال ۲۰۲۳ دریافت کند. «کیمیا» نیز در این دوره المپیک از کشور بلغارستان آمده بود، نه از تیم مهاجران. بر پایین کمربندش نامش را با سه رنگ پرچم ایران نوشته بود؛ دلیلی بر اینکه دلش در «وطن» گیر است. اما «ناهید» این بار مبارزه را برد و طبق قوانین چون برنده مسابقه بعدی نیز بود و به فینال راه یافته بود، فرصتی فراهم شد تا «کیمیا» نیز به مسابقه شانس راه پیدا کند. انگار پس از آن مسابقه، هر برد ناهید قدمی برای کیمیا بود تا او را نیز به روی سکو بیاورد.
البته این مقرراتی است که برای همه ورزشکاران صدق میکند.
سختی زنبودن
این سؤال مطرح است که چرا هربار مسابقه این دو، یکی که رفته و یکی که مانده، با اینهمه تفسیر و فراتر از یک مسابقه برگزار میشود؟ چرا هربار این دو زن، میشوند نماد هر آنکه ماند و هر آنکه رفت؟ چرا یکی میشود خائن و دیگری وطنپرست؟ مگر چند ده ورزشکار مرد از ایران مهاجرت نکردهاند؟ چرا این حجم از فشار را هربار باید این دو تحمل کنند؟ شاید سادهترین جواب برای این نگاهها، این باشد که زنبودن آنها دلیلی است تا یکی بشود نماد هرآنچه دوست داریم زنان ایران به دست بیاورند و دیگری بشود هرآنچه بودن در ایران سبب میشود به آن تبدیل شد. این رفتارها و سخنان مصداق آن است که «زن»بودن سبب میشود فشار بیشتری را تحمل کرد، فشاری خارج از تصور!
همدلی، نه تفرقه
ایران ما نیاز به همدلی دارد، به زدن پل بهجای درستکردن دره! ایران ما همان لحظهای بود که این دو همدیگر را در آغوش گرفتند. ایران ما ربطی به سخنان تند مفسر ورزشی ندارد. ایران ما از غصه میمیرد وقتی مدام ناگزیر است داستان تلخ «ایرانی در برابر ایرانی» را بشنود و تجربه کند. شاید کمکم باید باور کنیم «آنکه رفت» و «آنکه ماند» هر دو دل بر وطن دارند و هر دو از دوری ناراحتند؛ چه آنهایی که رفتهاند، چه آنها که ماندهاند احساس تنهایی میکنند. باور کردیم آنها که میروند، وطنفروش نیستند.
سمت درست کجاست؟
این مسابقه هم گذشت. این بار هم وقتی به صفحه تلویزیون نگاه کردیم، بهسختی از پشت اشکها توانستیم ببینیم نتیجه چه میشود. اما راستی همانطورکه یکی از روزنامهنگاران شناختهشده نوشت، چرا تا تقیبهتوقی میخورد باید چرتکه «وطن» را دستمان بگیریم و حساب کنیم «سمت درست وطن» کجاست و ما کجا باید بایستیم؟
و سؤال نهایی که با نگاهی بر آنچه در این چند روز در گروهها و شبکههای اجتماعی گذشت، این است که چرا ما روزانه مدام درحال انتخاب هستیم؟ چرا باید برای هر انتخاب خود را محک بزنیم؟ درحالیکه مردم در این شرایط هیچ نقشی ندارند و حتی توان ندارند که روزی چند بار «وطناندیشی» کنند.