|

خرده‌تاریخ سرنگونی مصدق

اوباش و جاسوسان و فرصت‌طلبان

28 مرداد 1332، گذشته‌ای است که هنوز به پایان نرسیده. زخمی است که گرچه چند دهه از آن می‌گذرد اما همچنان تازه به نظر می‌رسد. تازگی‌اش از جنس زنده نگه‌داشتن یاد درگذشتگان یا درغلتیدن به حماسه‌سرایی برای سقوط یک دولت نیست بلکه از جنس مسئله تاریخی است که هنوز این امکان را دارد که لحظه کنونی‌مان را بحرانی کند. از این‌روست که در میانه پرتلاطم‌ترین لحظات کنونی ما این مناقشه سر برمی‌آورد که اتفاق 28 مرداد چه بود و چه باید نامیده شود؟

اوباش و جاسوسان و فرصت‌طلبان

شرق: 28 مرداد 1332، گذشته‌ای است که هنوز به پایان نرسیده. زخمی است که گرچه چند دهه از آن می‌گذرد اما همچنان تازه به نظر می‌رسد. تازگی‌اش از جنس زنده نگه‌داشتن یاد درگذشتگان یا درغلتیدن به حماسه‌سرایی برای سقوط یک دولت نیست بلکه از جنس مسئله تاریخی است که هنوز این امکان را دارد که لحظه کنونی‌مان را بحرانی کند. از این‌روست که در میانه پرتلاطم‌ترین لحظات کنونی ما این مناقشه سر برمی‌آورد که اتفاق 28 مرداد چه بود و چه باید نامیده شود؟

علی رهنما، که چندین پژوهش‌ ارزنده‌ درباره برخی از مهم‌ترین لحظات تاریخ معاصر ایران انجام داده، معتقد است که تاریخ‌نگاری دوره مصدق، چه رسد به تاریخ‌نگاری سرنگونی او، درست مانند اطلاعات ما از این دوره، در آغاز راه است: «رشد این طفل، به علت فضای سیاسی که پس از برکناری مصدق حاکم شد متوقف ماند. بعد از 28 مرداد 1332، دولت وقت، در موضع‌گیری‌های رسمی‌اش، مصدق را سیاستمداری تشنه قدرت و عوام‌فریب معرفی می‌کرد که با سوء‌استفاده از احساسات موجه ملی‌گرایانه مردم در جهت دست‌یافتن به اهداف سیاسی‌اش حرکت می‌کرد؛ حرکتی که خلاف قانون اساسی، علیه سلطنت و غیردموکراتیک بود». دست فاتحان 28 مرداد برای توجیه عمل‌شان خالی بود و از این‌رو همواره مجبور بوده‌اند عمل‌شان را توضیح دهند. این ضمنا مستلزم آن بود که روایت‌هایی که متمایز از روایت فاتحان بود تا جای ممکن سرکوب و سانسور شود. رهنما در پیشگفتار کتاب «پشت پرده کودتا» نوشته که «پرده ابهام و ناآگاهی کشیدن بر یکی از شخصیت‌های مهم تاریخی و بر دوره او با این هدف که مبادا این شخصیت، افکارش و خاطره‌اش همدلی‌هایی برانگیزد، مستلزم ممانعت از تاریخ‌نگاری آن دوره بود. با سرپوش گذاشتن‌های سفت‌وسخت بر تاریخ‌نگاری این دوره حساس، سوء‌ظن‌ها، گمانه‌زنی‌ها، هیجانات و احساسات در میان ایرانیان به شکلی مهارنشده گسترش یافت و این پرسش را برانگیخت که به راستی در آن سال‌ها چه روی داده و آن دوران چگونه به پایان رسیده است».

در چنین بستری این پرسش‌ که مصدق چگونه، چرا و توسط چه کسانی از کار برکنار شد عاطفی‌ترین، مبهم‌ترین و حساس‌ترین بخش این معما باقی مانده است. با سقوط رژیم پهلوی اگرچه ممنوعیت پژوهش درباره 28 مرداد از بین رفت و بخش‌های مهمی از اسناد دولت‌های خارجی هم در این زمینه منتشر شده اما پژوهش‌ها اغلب در سطحی کلی مانده‌اند و تاریخ‌نگاری‌های خرد در این زمینه همچنان اندک است. رهنما در کتاب «پشت پرده کودتا» دقیقا به سراغ خرده‌تاریخ 28 مرداد رفته است. این اثر تاریخچه‌ای است از وقایع ۲۸ مرداد برای کسانی که کنجکاوند بدانند در آن روز چه اتفاقی افتاد و چگونه چنین نتیجه‌ای حاصل شد.

رهنما بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیار داشته کوشیده به این پرسش پاسخ دهد که آیا سقوط مصدق از قدرت از سوی کشورهای خارجی طراحی و اجرا شد یا اینکه این واقعه یک کودتا، یک انقلاب، یک قیام خودجوش ملی ‌یا چیز دیگری بود. بر این اساس «پشت‌پرده کودتا» نه درباره‌ مصدق است و نه فهرستی است از هدف‌های دولت او و دستاوردها یا شکست‌های این دولت، بلکه بیشتر پژوهشی است در باب سرنگونی مصدق و نیز در‌خصوص شرایط تحقق این سرنگونی.