مصدق، اسطوره مقاومت در عصر فرومایگی
آنگاه که میخواهی برای مردمان سرزمینت روایتی گوشنواز را زمزمه کنی، روایت قهرمانان را شکوهمندانه در گوش آنها نجوا کن. این فرازی از هیچ کتابی نیست، بلکه قصه مردمان سرزمینی است که تاریخ پرفرازونشیب، شرح شکستها و پیروزیها، اشکها و لبخندها، درسها و تجربیات گرانسنگی را پیشاروی چشمانشان قرار داده و مهر بیکران نسبت به وطن و بغض بیامان نسبت به دشمنان وطن را در قلبشان حک کرده است.
محمد آخوندپورامیری . پژوهشگر مسائل ایران: آنگاه که میخواهی برای مردمان سرزمینت روایتی گوشنواز را زمزمه کنی، روایت قهرمانان را شکوهمندانه در گوش آنها نجوا کن. این فرازی از هیچ کتابی نیست، بلکه قصه مردمان سرزمینی است که تاریخ پرفرازونشیب، شرح شکستها و پیروزیها، اشکها و لبخندها، درسها و تجربیات گرانسنگی را پیشاروی چشمانشان قرار داده و مهر بیکران نسبت به وطن و بغض بیامان نسبت به دشمنان وطن را در قلبشان حک کرده است. در این میان گذرگاههای تاریخی همواره محل مناقشه و بحث و نظر اهالی تفکر بوده است. اما در میانه تمامی این قیل و قالها، آنانی که نسبت خدمات و خیانتها را به انصاف بر محک عقل میسنجند، ارزشی دوچندان است.
۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نقطه تلاقی همین قضاوتها خواهد بود. دوگانه مصدق/ضدمصدق از دل همین نسبتسنجیها بیرون میآید. در همین باره باید اذعان کرد که چندصباحی است برخی عَلَم بیانصافی را آنچنان بلند کردهاند که گویی پردهای ضخیم پیشروی چشمانشان قرار گرفته است. مصدق محصول دوران بعد از انقلاب مشروطه است، با همه سیهروزیهای داخلی و خارجی، برآمده از آثار ویرانگر دو جنگ جهانی و تحقیر تاریخی ناشی از تسخیر و تجاوز به مام میهن. تحقیری که همواره به عوامالناس به چشم بردگان تاریخ مینگریست. نفتی که به ثمن بخس به تاراج برده میشد و اجازه نطقکشیدن هم از رعایا سلب شده بود. پیشتر در مقالهای در روزنامه «شرق» بیان کردم که ثمره مدرنیته برای ما ایرانیان، به جای آنکه محرکی در جهت پویایی دستگاه معرفتیمان باشد، به تنآسایی و پیروی کورکورانه از انباشتگی دستگاه معرفتی جهان غرب بدل شد. در این میان کم نبودند بدسگالانی که پیوسته در پی تحمیل این باور بودند که شما ایرانیها چیزی جز مشتی مقلد نیستید و اساسا شما را چه به تئوریپردازی و سامان بدیع از دلِ نظمی کهن؟ حکایت نفت و نهضت ملیشدن صنعت نفت، حکایت دور و درازی دارد، از قرارداد دارسی بگیر تا قرارداد ننگین ۱۹۳۳، از برآشفتگی رضاشاه از خیانتی که پیشینیان در نگارش قراردادهای نفتی روا داشتهاند بگیر تا لکههای ننگینی که به ناروا بر پیشانی امثال تقیزاده، تیمورتاش، داور و... به عنوان بانیان قرارداد نفتی ۱۹۳۳ زده شد. مصدقالسلطنه دقیقا از پی همین تداوم تحقیر تاریخی ایرانیان توسط بیگانگانی ظهور کرد که اساسا گردنکشان نفت و منابع طبیعی را جزء مایملک خود میپنداشتند و به بهایی ارزان میبردند تا مواد خام لازم برای رشد صنایع خود را فراهم کنند. سپس کالاهای تولیدشده خود را به بهایی چندبرابر به شهروند بختبرگشته جهانسومی بفروشند تا چرخه استثمار و استعمار مستقیم و غیرمستقیم خود را تولید و بازتولید کنند.
اما شگفتا که با وجود تمامی اسناد، مدارک و روایتهای تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از دوران قبل و بعد از ملیشدن صنعت نفت ایران، باز عدهای آنچنان گوش خود را گرفتهاند و چشمان خود را بستهاند که نگو و نپرس. برای ما از منطق عقلانیت محاسبهگرایانهای سخن میگویند که اگر خوب در آن ریز شوی، به چیزی جز تداوم تحقیر تاریخی و سرفرودآوری در برابر زیادهخواهیهای بیگانگان نخواهی رسید. حال پرسش اساسی اینجاست که عقلانیت متعالی و متجلی این دوستان، تا کجا قرار بود که در برابر تجاوزگریهای دول روس و انگلیس سر خم کند؟ تا کی قرار بود نفت ما را به بهایی اندکمایه ببرند و ما دم نزنیم؟ شگفتا که همین جماعت خود را به خواب زده همواره بیان میکنند که چرا مصدق پیشنهادات بانک جهانی و چه و چه را نپذیرفت؟ در جواب این دوستان باید اذعان کرد که اساسا این پیشنهادات سخاوتمندانه قبل از شروع نهضت ملیشدن صنعت نفت کجا بودند؟ چرا پیش از همه آن حقطلبیها و زیر بار زور نرفتنها چنین الطافی را نثار دولت و جامعه ایرانی نمیکردند؟ اگر هویتبخشی و تزریق خون تازه به رگهای ملت توسط مصدق و فاطمی نبود و قرار بود با همان عقلانیت این جماعت معلومالحال پیش میرفتیم که صدها سال دیگر نیز باید نفتمان را مفت مفت میفروختیم و چشممان به خوان کرم دول متخاصم شرق و غرب میبود و هرچه بر سرمان میزدند، دم برنمیآوردیم. نتیجه بحث آنکه اسطوره مصدق (با همه کم و کاستیهایش) هنوز هم کار میکند و کارویژههای خود را به خوبی ایفا میکند. در زمانهای که همچنان نیاز مبرمی به باورمندی سترگ نسبت به توانمندیهای سرشار نسل ایرانی پسامدرنیته وجود دارد، روایت اسطورهها و قهرمانان در سیاهترین دورانهای تاریخی، همان خون تازهای است در رگهای تکتک آحاد ملت. روایت مصدق و مصدقیان تلاشی قهرمانانه در برابر عقلانیت زنگزده جماعتی است که هیچگاه حاضر به بیداری از خواب خرگوشی خود نبوده و نیستند. به همین مناسبت بر همه ما فرض است تا یادمان تمام قهرمانان ملی خود را شکوهمندانه گرامی داشته و جشن بگیریم و چونان فاطمیها و صدیقیها، پشت مصدقهای زمانه خود بایستیم و نام ایران و ایرانی را بر فراز جهان هستی طنینانداز کنیم.