|

ببر کاغذی نفت

درس بزرگ المپیک پاریس این بود: مدیر درست در جای درست همه را سعادتمند می‌کند. چیزی که هرگز برای نفت چه در وزارت و چه در شرکت ملی اتفاق نیفتاد. این نوشتار به دلیل تخریب و انتقاد از کاندیدای معرفی‌شده برای وزارت نفت یا حتی اسامی مطرح‌شده دیگر نوشته نشده است، بلکه نگارنده سعی دارد در میان هیاهوی زنده باد و مرده باد و زنبیل‌گذاشتن‌ها از دریچه حرف حساب نگاهی بیندازد به انتظاراتی که از وزیر نفت می‌رود.

ببر کاغذی نفت

سعید ساویز - کارشناس نفت

درس بزرگ المپیک پاریس این بود: مدیر درست در جای درست همه را سعادتمند می‌کند. چیزی که هرگز برای نفت چه در وزارت و چه در شرکت ملی اتفاق نیفتاد. این نوشتار به دلیل تخریب و انتقاد از کاندیدای معرفی‌شده برای وزارت نفت یا حتی اسامی مطرح‌شده دیگر نوشته نشده است، بلکه نگارنده سعی دارد در میان هیاهوی زنده باد و مرده باد و زنبیل‌گذاشتن‌ها از دریچه حرف حساب نگاهی بیندازد به انتظاراتی که از وزیر نفت می‌رود. وزرات نفت پس از انقلاب اسلامی تأسیس شد و روی کاغذ به‌این‌دلیل علاوه بر شرکت ملی نفت وجود وزیر نفت احساس شد که می‌گفتند کسی باید مسئول پاسخ‌گویی به مجلس باشد. آن روزها نفت را پدیده‌ای طاغوتی و قلدر می‌دانستند و در ابتدا به بهانه پاسخ‌گویی به مجلس اما با انگیزه کاهش قدرت نفت و انتقال درآمد آن به دولت، وزیری به نام وزیر نفت به کابینه اضافه شد. می‌توان گفت که وزرا از ابتدا تاکنون نیز چنین بودند و چندان دغدغه آن را نداشتند که در راستای اعتلا و پیشرفت صنعت نفت گام بردارند، بلکه آمدند تا منویات دولت‌ها را اجرائی کنند و هر‌چه بیشتر مرکزیت و قدرت و پول را از نفت به دولت منتقل کنند. بعضی‌ها تا حدودی موفق بودند و بعضی‌ها نبودند. اما از سوی دیگر نگاه دولت‌ها به نفت مانند گاو شیردهی است که باید شیر بدهد و دولت آن را بدوشد و پول نفت و گاز مفت و بنزین ارزان موتور پیشران دیگر صنایع باشد. به ادبیات صنایع مصرف‌کننده گاز توجه کنید؛ نفت تعهد کرده فلان مقدار گاز بدهد. از کجا گاز بدهد؟ گازی دارد و مثلا انبار می‌کند و نمی‌دهد؟ دولت‌ها به نفت به چشم صندوق پول می‌نگرند. برای مثال وزارت نفت از محل پروژه‌های انجام‌شده به صندوق توسعه ملی که پول آن انباشت پول همین نفت است، حدود صد میلیارد دلار بدهکار است. خنده‌دار نیست؟ رابطه مالی دولت و نفت چگونه است؟ گفته می‌شود 14.5 درصد از پول فروش نفت به نفت تعلق می‌گیرد. آیا کافی است؟ اگر برای بازگشت سرمایه‌های انجام‌شده در نفت کافی بود، صد میلیارد دلار بدهی می‌ماند؟ حالا چه انتظاری از وزیر نفت می‌رود؟ که بگوید تولید را به شش تا هشت میلیون می‌رسانم. چگونه؟ آیا پروژه‌های ازدیاد برداشت تاکنون در ایران انجام شده؟ خیر، ضمنا هرگز بودجه آن هم تخصیص نیافته. آیا ادوات حفاری، بهره‌برداری و توسعه فراهم است؟ خیر، صنعت حفاری و بهره‌برداری کشور به‌شدت فرسوده است. سرمایه‌ای برای توسعه نیست و بیش از شش سال رکود در پروژه‌ها، تحریم و ارتباط‌نداشتن با دنیای فناوری و شرکت‌های بین‌المللی نیروی انسانی را به حدی باورنکردنی فرسوده کرده است. آن کسی که می‌توانست برود و دل جداشدن از ایران داشت، تا‌کنون رفته، این رفته‌ها بسیاری از نخبگان و کارآزمودگان بودند. مدیران سطح بالا به دلیل سقف حقوق اگر می‌توانستند بازنشسته شوند، عطای کار را به لقایش بخشیدند و رفتند. پس اگر وزیری بتواند تولید فعلی را بدون عددسازی حفظ کند، باید کلاهش را بالا بیندازد، چه رسد به افزایش تولید. درباره ناترازی چه؟ در سه سال گذشته چه کاری برای ناترازی شد؟ چه کاری برای گاز شد؟ هیچ، جز مصاحبه‌های آقای مدیرعامل هیچ. آیا ما پارس جنوبی دیگری داریم؟ خیر، اگر هم داشتیم، دیگر توان توسعه نداشتیم. پس هر قولی که درباره ناترازی داده شود، واهی است. چاره کار اصلاح مصرف و تنوع سبد است، نه قول وزیر. پس اگر وزیر کسی باشد که آن‌قدر در سطح بالا اعتبار نداشته باشد که مجوزهای خاص بگیرد، جز بازیچه دست گروه‌ها نخواهد بود و البته اگر نتواند مجوزهای خاص بگیرد و نفت را آرام‌آرام احیا کند، دیگر چیزی برای دوشیدن باقی نمانده. یک کلام، ختم کلام: وزیر نفت حداقل باید آدم مقتدری باشد و با هر بادی پرچمش به سمتی نوزد.