آیا پژوهش کلید پیشرفت کشور است؟
موتور تمدن
نقاشان دوره رنسانس تصویر ارابهای را کشیدند که با چند مسافر زن و مرد در شیبی ملایم به طرف آسمان صعود میکرد. نام آن را گذاشتند ارابه تمدن. نقاش و مسافران اشاره داشتند به کوشش مداوم بشر در مسیر پیشرفت و تعالی؛ کوششی که نمود بیرونی و محصول آن بعد از قرنها مجاهدت، همین است که میبینیم: بنایی باابهت و مفید به حال بشریت.
بیژن جهانگیری-استاد دانشگاه تهران: نقاشان دوره رنسانس تصویر ارابهای را کشیدند که با چند مسافر زن و مرد در شیبی ملایم به طرف آسمان صعود میکرد. نام آن را گذاشتند ارابه تمدن. نقاش و مسافران اشاره داشتند به کوشش مداوم بشر در مسیر پیشرفت و تعالی؛ کوششی که نمود بیرونی و محصول آن بعد از قرنها مجاهدت، همین است که میبینیم: بنایی باابهت و مفید به حال بشریت.
در نوشتهها و متون درسی و کلاسیک آمده است که یکی از کلیدهای پیشرفت ممالک و ملتها، داشتن منابع خدادادی است. نمونههای ملموس آن داشتن طبیعت حاصلخیز یا منابع سوختهای فسیلی از قبیل نفت و گاز یا معادن سنگها و فلزات نادر و قیمتی است.
پرسش مهمی که پیش میآید این است که آیا منبعی قابل رقابت و باارزشتر از ثروتهای طبیعی ذکرشده وجود دارد؟ گروهی از صاحبنظران معتقدند که تلاش مداوم علمی اصیل به صورت «پژوهشهای پایه و کاربردی» رقیب توانمند ثروتهای خدادادی در صحنه تلاش برای پیشرفت ملل یا پیشرفت کل بشریت هستند. بازخوانی دستاوردهای متعاقب رنسانس در بازه زمانی 500 سال گذشته حاکی از صحت نظریه اخیر است. بین بهرهبرداری متعاقب استخراج ذخایر ثروتهای طبیعی و بهرهبرداری از مجاهدتهای پژوهشی دو تفاوت قابل ذکر وجود دارد: اول اینکه اکثر منابع طبیعی پایانپذیر بوده، درصورتیکه محصولات مجاهدتهای پژوهشی لایزال هستند. دوم اینکه متأسفانه بهرهدهی فعالیتهای پژوهشی زمانبر و توفیق آن با وجود قطعیبودن، پیشبینیناپذیر است.
نوشته حاضر به طرح این سؤال میپردازد که آیا از طریق اولویتدادن به پژوهش و سرمایهگذاری مادی و انسانی در آن میتوان به همان نتایجی که غرب در 500 سال گذشته رسیده، دست یافت؟ به منظور اینکه سؤال فوق جنبه یک موضوع انشای دبیرستانی نداشته باشد و به منظور روشنترشدن سؤال، مثالی میآورم ملموس و واقعی از یک توفیق پژوهشی در سطح جهانی. دانمارک کشوری است با مساحتی نهچندان بزرگ و جمعیتی در حدود شش میلیون نفر که از بسیاری جهات در رده 10 کشور برتر جهان قرار دارد. یکی از منابع درآمد دانمارک صنایع داروسازی است؛ به سردستگی کارخانه Novo Nordisk که در سال 1923 تأسیس شد. سال 1921 دانشمندان دانشگاه تورنتوی کانادا موفق به کشف انسولین شده بودند و نقش آن در درمان دیابت (بیماری قند). کارخانه نوونوردیسک شروع به تولید انسولین و نوع آماده آن با سوزن و سرنگ خاص تزریق کرد که در تمام جهان خریداری شده و مصرف میشود. متأسفانه انسولین را یک یا چند بار در روز و تا سالها باید تزریق کرد. پژوهشگران این مؤسسه درصدد تهیه داروی ضددیابتی برآمدند که با هفتهای یک تزریق کارساز و مؤثر باشد و سپس هدف پژوهش را تهیه نوع خوراکی دارو قرار دادند که محتاج تزریق و مشکلات آن نباشیم. پژوهشها به نتیجه رسید و خوشبختانه در جریان پژوهشهای این دارو پی بردند که دارو به بهترین وجه وزن بدن را هم (در افراد چاق) کاهش میدهد؛ اثری که شمار بسیاری از افراد چاق در انتظار آن بودند.
پس از 10 سال پژوهش هدفمند مداوم، دارو جواز ورود به بازار جهانی را دریافت کرد. در کنار جنبه معنوی کمک به بیماران دیابتی به این رقم هم توجه بفرمایید: درآمد کارخانه نوونوردیسک در سال 2023 مبلغ 37 هزار میلیون دلار بوده است. سؤال نوشته حاضر این است که آیا کشور ما هم میتواند به این درجه از توان پژوهشی برسد؟ آیا آرزوی چنین توفیقی خیالپردازی است؟ مسئله، رسیدن به توان پژوهشی و تجاری مؤسساتی از قبیل اپل، مایکروسافت، گوگل، متا و دو کارخانه بزرگ هواپیماسازی جهان نیست. مسئله ادای سهم جهانی Eli Lilly، فیلیپس، مرسدس بنز و داروسازی ما در مساعی پژوهشی است و بهرهبرداری از آن.
قرن بیستم را پشت سر گذاشتیم. اشاره میکنم به نمونههایی از دستاوردهای پژوهشی آن: هواپیما، انرژی هستهای، تلویزیون، کامپیوتر، تلفن همراه و DNA، کشف آنتیبیوتیکها و شناخت ساختمان.
نتایج پژوهش، افتخارکردن و لذتبردن از خدمت به بشریت است و کسب عزت و قدرت و ثروت برای کشور. نمونه خدمت به بشریت دوبرابرکردن سن متوسط اهالی کره زمین است در فاصله سالهای 1900 تا 2020. موضوع چگونگی پیشرفت، به مناسبت وقایع اخیر و بهویژه تغییر دولت، از سوی فعالان سیاسی و صاحبنظران به صورت سخنرانی یا مقاله و بیانیه و رهنمود به اطلاع عموم رسیده است. منصفانه باید اعتراف کرد که اکثر نظرات ارائهشده صائب و ارزشمند بودهاند، اما به دلایلی چند، غالب نظرات، شرح رهنمودهای کوتاهمدت و بهندرت میانمدت همراه فقدان محسوس آیندهنگری درازمدت بود. علاوهبراین، کمتر کسی هم به اولویتبندی نظریههای ارائهشده پرداخت.
در چنین صحنهای، غایب بزرگ، نقش کلیدی پژوهش در پیشرفت کشور در آتیه دور (محدوده تقریبی 30ساله) است. کسی نگفت و ننوشت که آیا رمز توفیق در 30 سال بعد، میتواند مجاهدت و عنایت جدی و مداوم به امر پژوهش باشد؟ آیا به مسئله اهمیت پرورش ذهن نقاد و جستوجوگر و خلاق در عموم نوجوانان و جوانان اولویت داده شد؟
تاریخ مسافران ارابه تمدن، بهویژه در صد سال اخیر شاهدی است بر نقش حیاتی پژوهش در پیشرفت ارابه. یکی از نکات حیاتی در هدایت ارابه پیشرفت، باور قطعی مسئولان امور است به نقش پژوهش در این روند. طرفه اینکه رمز داشتن این باور، ممارست شخصی مسئولان در امر پژوهش است. با همین استدلال است که در برنامههای آموزشی تمام دورههای دانشگاهی و حتی آموزش دبیرستانی سهم درخورتوجهی برای پژوهش در نظر گرفته شده است. در نهایت میآموزند که بدون پژوهش اصیل مداوم و جامع پیشرفتی حاصل نخواهد شد و دیگر اینکه در حیطه علوم و فنون هیچ نظریهای بدون داشتن پشتوانه پژوهشی مستحکم، ارزشمند نیست و حتی پایههای هرگونه استدلال هم باید برمبنای دادههای پژوهشی استوار باشد.
سخن کوتاه، دوردست افق را نگاه کن؛ فیزیک کوانتوم، هوش مصنوعی، پیوند اعضا و خبری که با هم شنیدیم: یافتن منابع آب در 20کیلومتری عمق سیاره مریخ. سهم و وظیفه ما چیست؟ چه سهمی برای ما در نظر گرفتهای؟ آیا باور داری که با تکیه بر پژوهش میتوان موفق به حل مشکلات کشور شد و ادای سهم کرد، با مشارکت در پیشرفت بشریت؟ و بالاتر از این، آیا باور داری که تاریخ و مادر طبیعت درحال مستندسازی از کردار و رفتار ما هستند؟