چه کسانی از برهمخوردن آرامش جامعه سود میبرند؟
جریان بحرانزی
اظهارنظر یکی از افراد شناختهشده جریان مصباحیه، نشانه خطرناکی است از اینکه جریان «بحرانزی» از شرایط حاضر نگران و مضطرب است و تلاش میکند بار دیگر «نزاع» در عرصه سیاست را برای بقای خود کلید بزند؛ حتی به قیمت ساخت بحران برای کل سیستم. نمونههای گذشته فعالیت این کانون در دولتهای اصلاحات، روحانی و حتی احمدینژاد در دسترس است.
اظهارنظر یکی از افراد شناختهشده جریان مصاحبه، نشانه خطرناکی است از اینکه جریان «بحرانزی» از شرایط حاضر نگران و مضطرب است و تلاش میکند بار دیگر «نزاع» در عرصه سیاست را برای بقای خود کلید بزند؛ حتی به قیمت ساخت بحران برای کل سیستم. نمونههای گذشته فعالیت این کانون در دولتهای اصلاحات، روحانی و حتی احمدینژاد در دسترس است. آنها امروز احساس میکنند از قدرت حذف شدند و برای بازگشت به عرصه نیازمند یک «بحران دستساز» هستند. سیدمحمود نبویان از اعضای جبهه پایداری در مجلس، در توییتی ادعای عجیبی مطرح کرده که شاید بتوان آن را فرار به جلو تعبیر کرد. او با مخاطب قراردادن رئیسجمهور مینویسد: «جناب آقای پزشکیان، آیا جمعشدن اغتشاشگران و حامیان آنها در دولت شما خبر از برنامهریزی برای اغتشاش گسترده و بههمریختن نظم عمومی و آرامش مردم میدهد؟».
در مورد چنین ادعایی از سه منظر میتوان بحث کرد: 1- چرا این جریان نتوانسته از کلیدواژههای همیشگی همچون «مخالفت با رهبری» و «نوشاندن جام زهر» استفاده کند؟ 2- آیا جریان حاضر در قدرت از برهمخوردن نظم عمومی نفع میبرد؟ 3 - کدام جریان است که از آشوب منفعت میبرد و اساسا در سایه این بحرانهای دستساز ادامه حیات میدهد؟
از دست دادن کارتهای بازی
از همان روزهای انتخابات، مسعود پزشکیان نشان داد قصد تقابل با سیاستهای نظام را ندارد. برای همین هم دست جریان پایداری برای رقابت با پزشکیان خالی شد. حتی زمانی که تلاش کردند تا عباس عراقچی را به عنوان یکی از عوامل اصلی برجام زیر ضرب قرار دهند، مشخص شد تأییدهایی که پزشکیان در جلسه رأی اعتماد از آن حرف میزد، درست بود. در نهایت رأیآوردن افرادی همچون دکتر ظفرقندی و انتخاب خانم مهاجری به عنوان سخنگوی دولت، رفتهرفته این جریان را در موقعیتی قرار داد که احساس ضعف کنند. بااینحال رفتار و گفتار مسعود پزشکیان تا امروز به نحوی بوده که از آن بوی تقابل با سیستم شنیده نمیشود و بنابراین جریان رقیب نتوانسته بار دیگر با مخفیشدن پشت نام «نظام» دست به حمله علیه پزشکیان بزند از همین رو ناگهان از نگرانی برای «نظام»، دغدغهمند «نظم عمومی» شدند و خود را نگران برهمخوردن آرامش جامعه نشان میدهند.
آیا جریان حاکم از برهمخوردن نظم سود میبرد؟
دولت پزشکیان در شرایطی انتخاب شد که جریان اصلاحات بعد از روندی که بر سه انتخابات سالهای 98، 1400 و 1402 حاکم بود، تصور نمیکرد هیچکدام از گزینههای معرفیشده آنها برای انتخابات ریاستجمهوری مورد تأیید قرار بگیرد. در طرف مقابل اما جریانی که در دولت رئیسی در قدرت بود، این تصور را داشت که دستکم برای چند دهه آینده هم در قدرت باقی میماند. حالا بخشی از جریان اصلاحات به کمک دولت پزشکیان آمدند؛ همانها که در پیروزی او نقشآفرینی کردند و مهمتر از آن با تلاش خود توانستند مردم را بار دیگر برای رأیدادن پای صندوقهای رأی بیاورند (تفاوت معنادار مشارکت در انتخابات دور اول و دوم انتخابات گویای این مسئله است). در چنین وضعیتی برهمخوردن نظم و آرامش جامعه نهتنها کمکی به آنها نمیکند، بلکه مانعی خواهد بود در راه کارآمدی دولتی که بهتازگی شکل گرفته است.
چه کسانی از آشوب سود میبرند؟
اگر به حدفاصل سالهای 92 تا 96 بازگردیم، میبینیم چه کسانی از آرامش حاکم بر جامعه رنج میبردند. همانها که از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند و اتحادی بینالمللی و منطقهای علیه کشور به راه انداختند تا شاید مانع از اجرائیشدن برجام شوند. همانها که بعدها با راهاندازی غائله دیماه 96 همانطور که بارها حسن روحانی به آن اشاره کرد، چراغ سبز خروج ترامپ از برجام را صادر کردند. به عبارت روشنتر، در شرایطی که کشور در آرامش به سر ببرد، این افراد جایی در قدرت ندارند. مثال بارز این مسئله مجموعه «پاجوشهایی» هستند که در سال ۹۴ اصولگرایان آنها را در فهرست انتخاباتی خود قرار ندادند، چون میدانستند مردم به واسطه حضور آنها به اصولگرایان رأی نخواهند داد. اما به محض آنکه فضای کشور دچار برهمریختگی میشود، بار دیگر همین افراد هستند که میداندار عرصه سیاست میشوند. مایکل اسکنلن، فیلسوف سیاسی معاصر و از شاگردان برجسته «جان رالز»، در کتاب «چرا نابرابری معضلآفرین است؟» وقتی میخواهد برخی از نابرابریها را توضیح دهد، از مفهومی با عنوان «اهداف نهادی» استفاده میکند. به اعتقاد او «اهداف نهادها» برخی از نابرابریها را توجیه میکند. به عنوان مثال وقتی یک مؤسسه و نهاد اهدافش جابهجایی اجسام سنگین است، افرادی را انتخاب میکند که از قدرت بدنی زیادتری برخوردارند. همچنین زنها در این نهاد استخدام نمیشوند؛ چراکه با اهداف آن «نهاد» که جابهجایی اجسام است، سازگار نیستند. درست به همین دلیل است که میبینیم در شرایط آرامش و ثبات سیستم، جریانهایی مانند «پایداری» یا «پاجوشها» جایی در سیستم ندارند، اما به محض بههمریختگی سیستم آنها خودشان را به عنوان قهرمانان بازگرداندن آرامش معرفی میکنند، درحالیکه اساسا خود عامل بههمریختگی سیستم بودند. به عبارت روشنتر، آنها با بههمریختن اوضاع، هدف را بازگرداندن آرامش و مقابله با معترضان تعریف میکنند و به نظام میگویند: «هیچکس بهتر از ما نیست که بتواند بقای سیستم را تضمین کند، پس لازم است که همچنان ما را در قدرت تحمل کنید». به این ترتیب است که میبینیم محفل خاص ریشهکرده در بخش افراطی اصولگرایان، بهجای کمک به حل مشکلات اقتصادی، با طرح فشار بیشتر بر مردم به سیستم این پیام را میدهد که «نگاه کنید، این ما هستیم که بدون ترس از قضاوت و حرف مردم، حاضریم خود را فدای این آرمانها کنیم و بههیچوجه مانند دیگران برای نظر مردم اهمیتی قائل نیستیم». این دسته کسانی هستند که ممکن است بار دیگر برای هر دولتی بحرانآفرینی کنند؛ از حمله به کوی دانشگاه در دولت اصلاحات بگیرید تا حمله به سفارت انگلیس در دولت احمدینژاد یا حمله به سفارت عربستان در دولت روحانی. آنها فقط زمانی که همه ارکان قدرت را کامل در دست داشته باشند دست از «بحرانسازی» برمیدارند.