|

چه کسی داغ طبس را تسکین خواهد داد؟

نخستین روز مهرماه‌ از دیرباز برای خانواده‌های ایرانی با خوشحالی و خاطره شیرین همراه بوده است؛ به‌ویژه برای کودکان کلاس اول که نخستین روز حضورشان در مدرسه و آشنایی با معلم و هم‌شاگردی‌هاست.

علی  شعبانی

 

نخستین روز مهرماه‌ از دیرباز برای خانواده‌های ایرانی با خوشحالی و خاطره شیرین همراه بوده است؛ به‌ویژه برای کودکان کلاس اول که نخستین روز حضورشان در مدرسه و آشنایی با معلم و هم‌شاگردی‌هاست.

اما امسال ده‌ها خانواده -مادران و کودکان- و بستگان آنان داغدار شدند و شور و شوق کودکان یتیم‌شده فرو‌مُرد و کام‌شان تلخ شد. چه بر آنان می‌گذرد؟ چه عللی باعث این فاجعه شد؟ مقصر این رخداد ناگوار برای کشور کیست؟

به یاد دارم سال‌های ۶۸-۶۹ که مدتی با صدای جمهوری اسلامی ایران-‌ واحد زاهدان همکاری می‌کردم و برنامه کارگران را بر عهده داشتم، در کنار بررسی و‌ طرح‌ مسائل کار و کارگری، مهم‌ترین اصل آموزشی در تمام برنامه‌ها و تذکر مستمر به کارگر و کارفرما، شعار «اول ایمنی‌ بعدا کار» بود. کمبودها و دغدغه‌های مختلفی برای کارگران و‌ متولیان در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها وجود داشت، اما تأکید اصلی بر حفظ ایمنی و سلامت و جان کارگران بود.

حسن صادقی، رئیس اتحادیه پیش‌کسوتان جامعه کارگری، در گفت‌وگو با «انتخاب» گفته است: «به واسطه تحریم‌ها نتوانستیم تکنولوژی‌های هشدار‌دهنده را داشته باشیم تا 10 دقیقه قبل از حادثه به کارگر معدن اخطار دهد».

سهل‌انگاری تا این حد؟ بالطبع‌ کارگران در فرصت موجود، خود را از خطر دور کرده و نجات می‌دادند. در اعماق معدن و در تونل‌های پیچ‌در‌پیچ و شرایط دشوار کمتر در کنترل، هیچ تدبیری اندیشیده نشده بود‌! معنا و مفهوم این بی‌تدبیری، یعنی بی‌خیالی و بی‌اعتنایی مسئولان نسبت به جان انسان‌هایی که از قضا با پذیرش خطر برای کشور ثروت تولید می‌کنند.

هم‌زمان با خبر حادثه معدن طبس، رسانه ملی خبر کشف چهار کیف پر از پول، چک‌پول، دلار و یورو به ارزش ۴۰ میلیارد تومان به اضافه ۷۰۰ سکه دیگر از منازل شهردار و برخی اعضای شورای اسلامی سابق شهر لواسان منتشر کرد.

توضیح بیشتری نیاز نیست. پرسش این است که آیا تحریم‌ها فقط در خرید تجهیزات ایمنی برای کارگران کارکرد داشته؟ هزاران قلم دیگر به اشکال مختلف و با ادعا و افتخار دور‌زدن تحریم‌ها، با ده‌ها برابر قیمت تهیه و در کشور استفاده می‌شود؛ به مظلوم‌ترین، بی‌صداترین و خدمتگزارترین قشر با سخت‌ترین کار‌ها و کمترین دریافتی‌ها و... که رسید، آسمان تپید؟

لابد توجیه دیگر هم این است که پول هم نبود! با توجه به اخبار دوره‌ای و مستمر رسانه‌ها، اینکه پول‌های کشور کجا می‌روند هم‌ پیداست. یک نمونه‌ آن، همین خبر‌ مربوط به شهرداری لواسان! البته منظور این نیست که منابع در جای خود خرج نشوند، بلکه سخن این است که پول و ثروت در کشور کم نیست، آنچه وجود ندارد، تدبیر است؛ مسئولیت، پاسخ‌گویی و انجام درست وظیفه از سوی مدیران است. کشور سوءمدیریت دارد.

لابد معادن دیگر کشور‌ نیز در وضعیت مشابه هستند. آیا برای مدیران و مقامات‌ جان انسان‌ها ارزشی ندارد؟ آیا صمت و تعاون، کار و رفاه اجتماعی، نظارتی به حوزه وظیفه‌مندی‌ خود دارند؟ چه کسی در عصر فناوری‌های پیشرفته و ارتباطات دانش‌بنیان و دانایی‌محور‌ می‌تواند تصور کند در معادن ایران، بدیهی‌ترین ابزار‌ها و تجهیزات ایمنی کارگران وجود ندارد؟ راستی کشور به کجا می‌رود؟

چه کسی فریاد کارگران و خانواده‌های آنان را که دائم در چالش مرگ، اخراج، برخوردهای سخت، تضییع حقوق و دستمزد، تأخیر در پرداخت همان شندرغاز و تلاطم در معیشت و... هستند، می‌شنود؟ چه کسی و چگونه سوگ خانواده‌های عزادار و فرزندانی را که در ماه مهر از مهر پدر محروم شده‌اند، تسکین خواهد داد؟ آیا نهادهای نظارتی گزارش دقیق حادثه را به مردم خواهند داد و با مقصران و مسببان برخورد لازم خواهد شد تا شاهد تکرار این حوادث تلخ نباشیم؟