بررسی تحولات منطقه بعد از شهادت سیدحسن نصرالله در گفتوگو با علی ماجدی
اتحاد از مسیر تخریب و توهین نمیگذرد
علی ماجدی از آن دست دیپلماتهای کهنهکاری است که همواره نگاهی منطقی و متوازن به تحولات دارد. بنابراین در گفتوگوی پیشین با «شرق» که همزمان با ترور اسماعیل هنیه بود، او بر این نکته تأکید کرد که نباید خللی در سیاست خارجی دولت چهاردهم به وجود آید. ضمن آنکه به گفته سفیر پیشین ایران در برزیل و ژاپن، نمیتوان انرژی و تمرکز سیاست خارجی را صرف تقابل با سیاست ایرانهراسی اسرائیل کرد؛ چراکه نتانیاهو عملا به دنبال همین هدف است تا دولت جدید از پیگیری سیاست تنشزدایی و تعامل با غرب منحرف شود. حال که دولت پزشکیان همزمان بر کلیدواژه وفاق ملی تأکید دارد، شاهد موجی از انتقادات و تخریبها پس از ترور سیدحسن نصرالله هم بودیم.
شرق: علی ماجدی از آن دست دیپلماتهای کهنهکاری است که همواره نگاهی منطقی و متوازن به تحولات دارد. بنابراین در گفتوگوی پیشین با «شرق» که همزمان با ترور اسماعیل هنیه بود، او بر این نکته تأکید کرد که نباید خللی در سیاست خارجی دولت چهاردهم به وجود آید. ضمن آنکه به گفته سفیر پیشین ایران در برزیل و ژاپن، نمیتوان انرژی و تمرکز سیاست خارجی را صرف تقابل با سیاست ایرانهراسی اسرائیل کرد؛ چراکه نتانیاهو عملا به دنبال همین هدف است تا دولت جدید از پیگیری سیاست تنشزدایی و تعامل با غرب منحرف شود. حال که دولت پزشکیان همزمان بر کلیدواژه وفاق ملی تأکید دارد، شاهد موجی از انتقادات و تخریبها پس از ترور سیدحسن نصرالله هم بودیم. بااینحال سفیر پیشین ایران در آلمان، همزمان با به رسمیت شناختن حق انتقاد و لزوم تضارب آرا تصریح میکند که وفاق ملی که دولت چهاردهم بر آن تأکید دارد و همچنین اتحاد و انسجام داخلی که در شرایط کنونی بهشدت مورد نیاز کشور است، از مسیر تخریب، توهین و تحقیر نمیگذرد. البته در این گپوگفت با علی ماجدی، به بررسی دقیقتر تبعات تشدید عملیاتهای تروریستی اسرائیل و در نگاهی کلانتر، وضعیت تهران پس از اتفاقات چند هفته اخیر در لبنان پرداختهایم که در ادامه متن این گپوگفت را میخوانید.
در مصاحبه قبلی با روزنامه «شرق» درباره تأثیر ترور اسماعیل هنیه بر مذاکرات احتمالی دولت پزشکیان با غربیها، بر این نکته تأکید کردید که دولت چهاردهم فارغ از نگاه جنگافروزانه تلآویو باید تمرکز و توان خود را روی مذاکرات بگذارد. اما تحولات چند هفته گذشته در لبنان، از عملیات پیجرها تا ترور گروهی از فرماندهان گردان رضوان و مهمتر از همه، به شهادت رساندن سیدحسن نصرالله، حکایت از سطح جدیدی از بحران دارد که ذیل آن، بنیامین نتانیاهو درصدد است به هر طریق ممکن راهبرد تنشزدایی دولت پزشکیان با غرب و مذاکرات احتمالی پیشرو را به شکست بکشاند. در کل آیا بنیامین نتانیاهو در زمان دولت مسعود پزشکیان همان نقش دونالد ترامپ در زمان دولت دوم حسن روحانی را ایفا خواهد کرد و تمام برنامههای سیاست خارجی تنشزدایانه دولت جدید در ایران را برای کلیدزدن مذاکرات رفع تحریمها با اروپا و آمریکا با چالش مواجه خواهد کرد؟ کمااینکه دونالد ترامپ هم در آن چهار سال حضورش در کاخ سفید عملا سهم بزرگی در شکلگیری تحریمها در دولت دوم روحانی داشت؛ هرچند بخش دیگری از عوامل و بازیگران در این ناکامی دولت دوازدهم سهیم بودند. شما چنین پتانسلی برای بیبی قائل هستید؟
اینکه بنیامین نتانیاهو در زمان دولت مسعود پزشکیان همان نقش دونالد ترامپ در زمان دولت دوم حسن روحانی را ایفا خواهد کرد و تمام برنامههای سیاست خارجی تنشزدایانه دولت جدید در ایران را برای کلیدزدن مذاکرات رفع تحریمها با اروپا و آمریکا با چالش مواجه خواهد کرد، مستلزم پاسخ به پرسش مهمتر دیگری است.
چه پرسشی؟
اینکه ما چه نگاه و ارزیابیای از تحولات یکی، دو ماه گذشته و بهویژه تحولات چند هفته اخیر در لبنان داشته باشیم.
و جناب علی ماجدی چه برداشتی دارد؟
ببینید، واقعیت مطلب این است که آنچه طی چند هفته گذشته در لبنان اتفاق افتاده در ادامه تحولات یک سال اخیر است و برنامهریزی آن از سوی اسرائیل به ماهها پیش بازمیگردد. اینجا فقط مسئله زمان اجرا مطرح است که بنا به تحولات منطقه شاید زمان وقوعش، جلو یا به تعویق افتاده باشد. اما کسی نمیتواند با قاطعیت عنوان کند که سلسله ترورها و اقدامات اسرائیل و بحرانآفرینیهای نتانیاهو به دلیل رویکارآمدن دولت آقای پزشکیان و در پیش گرفتن سیاست تنشزدایی با غرب و مذاکرات پیشرو است.
اتفاقا برخی معتقدند اگر فردی چون سعید جلیلی به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشد شاید نتانیاهو دست به چنین اقداماتی نمیزد.
این نکته هم از آن دست ادعاهایی است که کسی نمیتواند با قاطعیت درباره آن سخن بگوید و عنوان کند اگر کس دیگری بهجز آقای پزشکیان رئیسجمهور میشد، نتانیاهو و اسرائیل دست به این جنایتها نمیزدند. البته من نمیخواهم بگویم که انتخابات ریاستجمهوری دوره چهاردهم و انتخاب آقای پزشکیان در وقوع این اتفاقات بیتأثیر بوده است، اما شما وقتی به روند تحولات نگاه کنید، میبینید که برنامهریزی این ترورها، عملیات پیجر، ترور هنیه یا به شهادت رساندن سیدحسن نصرالله و دیگر جنایتهای فجیع اسرائیلیها به ماهها برنامهریزی نیاز داشته است. شما دیدید که عملیات پیجرها گام اول این تحولات در چند هفته اخیر بود. اما طبق اخبار و گزارشهای واصله، برنامهریزی این عملیات از چندین ماه پیش و قبل از آغاز به کار دولت و حتی قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران و پیروزی آقای پزشکیان ریخته شده بود. از طرف دیگر، سیدحسن نصرالله به عنوان دبیرکل حزبالله از ماهها پیش گفته بود که این گروه (حزبالله) فقط در صورتی تنش با اسرائیل را خاتمه میدهد که به کشتار و جنایت در نوار غزه پایان داده شود که این هم ارتباطی به دولت پزشکیان ندارد. ضمن اینکه بسیاری از سیاستمداران و مقامات داخلی، منطقهای و فرامنطقهای، حداقل در ظاهر تلاش میکردند از گسترش و تشدید دایره جنگ در منطقه خاورمیانه جلوگیری کنند. حالا اینکه پشت پرده سیاست چه اتفاقات دیگری در جریان بود که کار به این نقطه رسید، بحث دیگری است؛ چون نمیتوان روی تحولات عالم سیاست و دیپلماسی با قاطعیت سخن گفت. بههرحال امکان دارد ما از بسیاری از تحولات پشت پرده اطلاع نداشته باشیم. اما هم مقامات جمهوری اسلامی ایران در دولت مرحوم رئیسی و هم مقامات دولت بایدن، در ظاهر تمام تلاش خود را برای پایاندادن به کشتار و جنایت در نوار غزه و گسترشنیافتن جنگ به کار بستند. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم بعد از عملیات پیجرها که لبنان هم به کانون بحران تبدیل شد و در ادامه، اسرائیلیها حملات هوایی گستردهای را به بیروت انجام دادند و نهایتا شهادت سیدحسن نصرالله را هم به دنبال داشت، دیدیم که هم آمریکاییها و فرانسویها به دنبال پایاندادن به این جنگ بودند. حتی تلاشهایی پیش از شهادت دبیر کل حزبالله برای آتشبس سههفتهای در دستور کار واشنگتن و پاریس بود. پس ما این سوابق را داریم.
از طرف دیگر با انتخابات ریاستجمهوری دولت چهاردهم و روی کار آمدن آقای پزشکیان شاید، تأکید دارم شاید این صدا در منطقه و جهان شنیده شد که تهران به دنبال تغییر رویکرد و برقراری روابط متوازن با شرق و غرب است. قطعا چنین شعار و برنامهای از طریق آقای پزشکیان با مراجع و مقامات بالادستی هماهنگ شده و چراغ سبز آن نیز کسب شده است که دولت به دنبال پیادهکردن مذاکرات با غرب باشد. به همین دلیل، تنشزدایی تهران با غرب موجب نگرانی اسرائیلیها شده است. اما نباید این را با مجموعه تحولات لبنان و مشخصا عملیات پیجرها و شهادت سیدحسن نصرالله گره زد.
به چه دلیل؟
چون همانگونهکه گفتم و دوباره تکرار میکنم، برنامهریزی برای این عملیات از ماهها پیش ریخته شده و زمان اجرای آن بنا به شرایط تغییر پیدا کرده است. بااینحال این احتمال را هم میدهم که وقتی آقای پزشکیان و تیم سیاست خارجی او به دنبال مذاکره با غرب و پیگیری راهبرد تنشزدایی باشد و همچنین با توجه به سخنرانی درست رئیسجمهور در مجمع عمومی و مجموعه دیدارهایی که اعضای دولت در مقر سازمان ملل در نیویورک داشتند، این عامل به عنوان یک فاکتور شتابدهنده در وقوع عملیات و جنایتهای اسرائیل عمل کرده باشد. بنابراین از این زاویه باید موضوع را تحلیل کرد که قطعا اسرائیل تحت هر شرایطی به دنبال اجرائیکردن عملیات پیجرها، ترور فرماندهان حزبالله، حمله به بیروت و شهادت سیدحسن نصرالله بوده است؛ اما روی کار آمدن دولت پزشکیان و برنامه این دولت برای تنشزدایی با غرب یک کاتالیزور بوده است. به هرحال شواهد و قرائن نشان میدهد که برنامهریزی این عملیاتهای ضدبشری توسط اسرائیلیها، حتی به قبل از فوت سیدابراهیم رئیسی بازمیگردد.
با این حال شرایط و وضعیت تحلیلهای داخلی را چگونه ارزیابی میکنید. به هر حال شاهد موج جدیدی از حملهها و انتقادها به دولت هستیم؟
قطعا در این شرایط ما باید درایت خود را حفظ کنیم. ضمن اینکه بنا به فرمایش درست مقام معظم رهبری، ساختار گروهی مانند حزبالله به نحوی نیست که با شهادت سیدحسن نصرالله دچار آسیب شود. این گروه یک بدنه و ساختار قوی و مستحکم دارد و این جریان به قوت خود باقی است. اگرچه کسی نمیتواند منکر جایگاه، نفوذ و قدرت شخصیتی مانند سیدحسن نصرالله به عنوان کسی شود که چندین دهه نقش راهبری حزبالله را بر عهده داشت. اما حزبالله در این سالها توانسته است به یک سازماندهی و کادرسازی برسد که میتواند به فوریت جایگزینی برای سیدحسن نصرالله پیدا کند. از سوی دیگر در چنین شرایطی دولت آقای پزشکیان سعی دارد در قالب شعار وفاق ملی و همچنین تنشزدایی دیپلماتیک، «یک موازنه نسبی»، تأکید میکنم یک موازنه نسبی حداقلی را برقرار کند. من نمیگویم موازنه ۵۰-۵۰ با شرق و غرب، میگویم یک موازنه نسبی را برقرار کند. به این معنا که میخواهیم در تحولات منطقهای و جهانی حق انتخاب بیشتری را برای خود ایجاد کنیم. چون این حق کشور ماست؛ حق ملت ماست. ما نباید خودمان به دست خودمان انتخابهایمان را محدود کنیم. این ضد منافع و ضد امنیت ملی است. هرچقدر حق انتخابهای ما بیشتر باشد به همان میزان مسیر و زمینه برای تحقق منافعمان بیشتر خواهد شد. به خصوص در روابط با غرب باید از این فضای سکون، انسداد و بنبست خارج شویم. هم در روابط با آمریکا باید به یک وضعیت مطلوب برسیم و هم روابط با اروپا باید از این وضعیت نامطلوب خارج شود. یادمان نرود در زمان برجام چه بسترهایی برای همکاری با اروپاییها فراهم بود؛ زمانی که خودم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان خدمت میکردم و در زمان برجام، بهترین فرصتها برای تقویت همکاریهای تجاری بین دو کشور فراهم شد. خاطرم هست تمام ایالتهای آلمان پیشگام انعقاد قرارداد با ایران بودند و حتی میزان قراردادها تا ۱۲ میلیارد دلار بالا رفت. یعنی ۱۲ میلیارد دلار پروژه مشترک تجاری با آلمان در زمان برجام داشتیم. بنابراین باید در چنین شرایطی این روابط گذشته با اروپاییها احیا شود. ما باید به دنبال توسعه اقتصادی، رفاه، آسایش، امنیت و به دنبال بهبود وضع زندگی مردم باشیم؛ بله چارچوبها و اصول کلی سیاست خارجی فراتر از اختیار دولتهاست. اما در کنار آن میتوان به دنبال بهترکردن شرایط بود. واقعا جا دارد همه ارکان نظام نگاه درستی به سیاست خارجی داشته باشند تا وضعیت مردم بهبود پیدا کند. ما نمیتوانیم این ظرفیتها و فرصتها را نادیده بگیریم.
به گفته خودم در مصاحبه قبلی با روزنامه «شرق» بازمیگردم که فارغ از تمام تحولاتی که در منطقه خاورمیانه روی داده است و فارغ از تمام تلاشهای مخرب سیاستهای جنگافروزانه بنیامین نتانیاهو و اسرائیل، باید جمهوری اسلامی ایران و دولت آقای پزشکیان تمرکز خود را روی تنشزدایی با غرب و آغاز مذاکرات بگذارد. چون این اولین بار نیست که اسرائیل دست به جنایت، ترور و کشتار زده است و قطعا آخرین بار هم نخواهد بود. ذات این رژیم با ترور و کشتار عجین شده است. ازاینرو نمیتوانیم متناسب با سیاستهای اسرائیل حرکت کنیم. ما باید سیاست مستقل خود را بدون آنکه وارد زمین بازی اسرائیل شویم، در پیش بگیریم. ما ظرفیتهای بسیار زیادی برای بهبود وضعیت در حوزه سیاست خارجی داریم. نباید و نمیتوانیم اجازه دهیم که این فرصتها از دست بروند؛ بله در مقاطعی این فرصتها به هر دلیل کمتر مورد توجه قرار گرفتند. اما اکنون به نظر میرسد کل نظام تصمیم به تغییر گرفته است و سعی دارد از این فرصتها به نحو احسن استفاده کند، پس چرا در زمین نتانیاهو بازی کنیم؟! حالا اینکه برخی جریانهای سیاسی و منطقهای برای خود و کشور ایران نسخه میپیچند و از جنگ و درگیری و تنش مستقیم تهران با اسرائیل سخن میگویند، یقینا نه به اقتضائات عالم دیپلماسی واقفاند و نه شناختی از تحولات منطقه و جهان دارند. ضمن آنکه این جریانات یقینا دلشان برای ایران و مردم هم نسوخته است و صرفا سعی دارند با جنگافروزی دایره فشار بر مردم را افزایش دهند.
به جریانهای رادیکال و منتقد دولت اشاره داشتید. اما میخواهم از زاویه دیگری بخشی از انتقادات همین جریان را مطرح کنم. در مصاحبه قبلی با شما که همزمان با ترور اسماعیل هنیه در تهران بود شما بر واکنش هوشمند و عدم بازی در زمین نتانیاهو تأکید کردید، کما اینکه اکنون هم آن را تکرار میکنید. اما در برهه بعد از ترور سیدحسن نصرالله مشخصا برخی از چهرههای سیاسی این انتقاد را دارند که اگر تهران در زمان ترور هنیه پاسخ لازم را میداد، شاید دبیر کل حزبالله ترور نمیشد و این تقصر دولت چهاردهم است که سبب شد...
به هیچ عنوان این دو مسئله به هم ارتباطی ندارند.
به چه دلیل یا دلایلی چنین باوری دارید؟
چون از یک طرف همانگونه که گفتم برنامهریزی برای این ترورها و کشتارها و عملیاتهای ضد بشری از ماهها پیش انجام شده و صرفا موضوع زمان اجرای آن بوده است. به همین دلیل اگر تهران پاسخ ترور اسماعیل هنیه را هم میداد لزوما به معنای آن نبود که تلآویو از ترور دبیر کل حزبالله صرفنظر میکرد. چه بسا پاسخ تهران به ترور هنیه انجام میشد و همزمان ایران وارد جنگ بزرگتری در منطقه میشد. از طرف دیگر شما به وضعیت کنونی اسرائیل نگاه کنید. سیاستهای تروریستی اسرائیل و نتانیاهو به جایی رسیده که حتی خود آمریکا منتقد جدی صهیونیستها شده است. اکنون یک موج گسترده دیپلماتیک به وجود آمده و همه اذعان دارند که نتانیاهو رسما یک آدمکش است. یعنی علاوه بر اینکه رژیم صهیونیستی پیشتر به عنوان یک رژیم تروریست شناخته میشد. اما جامعه جهانی به این یقین رسیده که یک جریان رادیکال و یک کابینه افراطی به رهبری نتانیاهو عملا دیگر هیچ خط قرمزی برای ارتکاب هیچ جنایت، ترور و اقدام ضد بشری قائل نیست. پس اینگونه نیست که اگر ما پاسخ به ترور هنیه را میدادیم وضعیت فرق میکرد. واقعیت این است که تنها راه مقابله با سیاستهای جنگافروزانه و بحرانآفرین نتانیاهو، صرفا «دیپلماسی»، «مذاکره» و «تنشزدایی» است. این را به شما میگویم که اسرائیل و نتانیاهو به شدت از مذاکره ایران با غرب هراس دارد. همهچیز که به جنگ، پاسخ نظامی و میدان خلاصه و محدود نمیشود. آن چیزی که مهم است، این است که میدان باید در خدمت دیپلماسی و سیاست خارجی باشد؛ بله اگر توان نظامی در جای خود و در زمان درست خود مورد استفاده قرار گیرد، کاملا در راستای منافع ملی است. اما در یک خطای محاسباتی نباید و نمیتوان قدرت نظامی را در هر شرایطی جایگزین دیپلماسی و سیاست خارجی کرد. این نگاه به ضرر کشور است.
گفتههای شما به این معناست که نباید انتقادی شکل بگیرد؟
به هیچ عنوان. قطعا باید انتقاد باشد. تضارب آرا شکل بگیرد و نگاههای مختلفی هم وجود داشته باشد. من مخالف جدی بستن فضای انتقاد هستم. اما وفاق ملی که دولت چهاردهم بر آن تأکید دارد و همچنین اتحاد و انسجام داخلی که در شرایط کنونی به شدت مورد نیاز کشور است از مسیر تخریب، توهین و تحقیر نمیگذرد، همچنانی که منافع ملی از مسیر جنگ و پاسخ نظامی نمیگذرد؛ بله ترور اسماعیل هنیه، شهادت سیدحسن نصرالله و دیگر عملیاتها و جنایتهای اسرائیل کاملا دلخراش و محکوم هستند و یک ضایعه بزرگ خواهند بود. اما این ترورها نباید دولت چهاردهم و نظام جمهوری اسلامی ایران را از آن خطمشی تعیینشده منحرف کند. چون تمام تلاش نتانیاهو همین است که ما را از آن چیزی که برنامهریزی کردهایم، دور کند. این را هم بگویم که قطعا این سیاستها در کوتاهمدت خروجی عینی نخواهد داشت، بلکه در میانمدت ما شاهد دستاوردهای مثبت تنشزدایی با غرب خواهیم بود. بنابراین به هیچ عنوان، تأکید دارم به هیچ عنوان در وضعیت فعلی نباید خود را درگیر وقایع و اتفاقات مقطعی کنیم.