|

در حاشیه مرگ‌های ارزان دو هفته اخیر

ما عدد نیستیم!

یکی دو هفته اخیر بوی مرگ می‌دهد، بوی مرگ مفت و ارزان. مرگی که نه محصول جنگ و عملیات نظامی است و نه نتیجه همه‌‌گیری یک بیماری ناشناخته و نه حتی سیلاب و زلزله؛ ما در اثر اهمال مرده‌ایم. ما در این چند روز مرگ سهل‌انگارانه را تجربه کرده‌ایم؛ پنج نفر از ما از درخت گردو در فصل گردوچینی همدان افتاده و مرده‌اند.

سحر طلوعی خبرنگار شبکه شرق

سحر طلوعی: یکی دو هفته اخیر بوی مرگ می‌دهد، بوی مرگ مفت و ارزان. مرگی که نه محصول جنگ و عملیات نظامی است و نه نتیجه همه‌‌گیری یک بیماری ناشناخته و نه حتی سیلاب و زلزله؛ ما در اثر اهمال مرده‌ایم. ما در این چند روز مرگ سهل‌انگارانه را تجربه کرده‌ایم؛ پنج نفر از ما از درخت گردو در فصل گردوچینی همدان افتاده و مرده‌اند. 

52 نفرمان در معدن طبس مظلومانه و غریبانه جان داده‌اند و ۴۷ نفرمان هم در مازندران، همدان و گیلان الکل مسموم نوشیده و قربانی شده‌اند. و اینها همه غیر از آمار مرگ‌ومیر در اثر تصادفات جاده‌ای است. غیر از آمار مرگ‌و‌میری است که آلودگی هوا روی دستمان گذاشته است؛ نماینده مجلس آمار می‌دهد 30 هزار نفر در یک سال در اثر آلودگی هوا جان باخته‌اند؛ آماری قابل مقایسه با تلفات جنگ غزه! و همه اینها ورای مجروحان و مصدومان و بازمانده‌های نقص عضو بعد از این حوادث است. چیزی غیر از اهمال و بی‌اهمیتی جان انسان‌ها در این فجایع سلسله‌وار می‌بینیم؟

و عجیب اینکه پیش‌تر هم همه این حوادث یقه‌مان را گرفته، اما باز هم اتفاق افتاده است و متأسفانه می‌دانیم همچنان تکرار خواهد شد. همان‌طور‌که یورت و پیش از آن به طبس رسید، همان‌طورکه سقف مدرسه‌ای فرسوده در روز نخست مهر امسال در ارومیه پایین آمد و دو دانش‌آموز را به بیمارستان فرستاد، یا مرگ‌ومیرهای هرازچندی مربوط به الکل مسموم و رد جراحت‌هایی که گاندوها در سیستان و بلوچستان روی دست دختران و پسران ما می‌گذارند؛ حوادثی که با اندکی مسئولیت‌پذیری و توسعه‌یافتگی برای همیشه از فهرست عوامل مرگ‌ومیر حذف و یا دست‌کم کم‌رنگ می‌شود و جان ما را به این 

راحتی نمی‌گیرند. 

شاهدش همین آمار مرگ ناشی از حوادث معدن که در کشورهای توسعه‌یافته به طور محسوسی کاهش یافته است؛ همین چند روز پیش حادثه در آسانسور معدن طلای کلرادوی آمریکا تنها یک نفر کشته داده و 23 نفری که گیر افتاده بودند، نجات یافتند و... اما متأسفانه ما می‌دانیم و به عبارت بهتر اینکه به یقین رسیده‌‌ایم آنها که باید از این وقایع درس بگیرند، آنها که مسئول هستند، درس نمی‌گیرند و این گزاره را مدام به ما یادآور می‌شوند که «جان‌تان اهمیتی ندارد!».

و عجیب‌تر اینکه همان رسانه‌هایی که ما را به وقت حادثه و مرگ ارزان به هیچ می‌پندارند، گویی اتفاقی نیفتاده است. دریغ از یک روبان مشکی بر صفحه تلویزیون و دریغ از یک پیام تسلیت که به ما دلگرمی بدهد کسی مصیبت‌مان را دیده و همدرد است و... 

ما همان مردم شریف و با شعور به وقت انتخابات هستیم که حضورمان پای صندوق رأی زینت‌بخش رخداد‌های سیاسی است؛ همان مردمی که روز و شب به وقت مراسم دستپخت مسئولان از ما مایه می‌گذارند. کاش به وقت حوادثی که مسببش بی‌اعتنایی و بی‌تعهدی است، یادی از ما بکنید. کاش ما را عدد نبینید.