|

نقاب دانایی یا معضل بی‌سوادی در رسانه؟

مدتی بود‌ به دقت رفتار دوستانم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کردم. با توجه به شناخت نسبی‌ای که از آنان داشتم، حدسم بر این بود که مطالبی را که منتشر می‌کنند، کامل و صحیح نمی‌خوانند.

مائده راهب-مدرس دانشگاه و مشاور کسب‌وکار:مدتی بود‌ به دقت رفتار دوستانم را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کردم. با توجه به شناخت نسبی‌ای که از آنان داشتم، حدسم بر این بود که مطالبی را که منتشر می‌کنند، کامل و صحیح نمی‌خوانند. در حقیقت، گویی موضوع و تیتر مطلبی که منتشر کردند توجه‌شان را جلب کرده و چندان به محتوای منتشرشده واقف نیستند و آن را مطالعه نکردند. این موضوع صرفا برایم در حد حدس باقی ماند تا زمانی که تصمیم گرفتم بیشتر در‌این‌باره بخوانم. چنین شد که به مقالات منتشر‌شده سر زدم و این پژوهش‌ها و نتایجشان برایم جالب توجه بودند. در پژوهشی، محققان در آمریکا بیش از ۳۵ میلیون پست عمومی در شبکه‌های اجتماعی را طی سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ بررسی کرده بودند. این محتواها، پست‌هایی بودند که افراد برای خواندن مطلب باید به لینک جدیدی وارد می‌شدند. آنها دریافتند که ۷۵ درصد منتشرکنندگان‌ خودشان هیچ کلیکی بر آن لینک‌ نکرده‌اند!

یعنی سه‌چهارم افراد، محتوا را بدون مطالعه، منتشر می‌کنند!

یافته‌ها به‌خوبی نشان می‌دهد که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی‌ فقط به تیترها و بخش‌های سطحی مطالب اکتفا کرده و بدون مطالعه کامل یا درک محتوا، آن را به اشتراک می‌گذارند.

یعنی صرفا تیتر مطلب به همراه چند خط ابتدایی را خوانده‌اند و مطلبی را منتشر کرده‌اند. بر کسی پوشیده نیست که چنین رفتاری طی زمان، موجب مشکلات بسیاری مانند تبدیل‌ اطلاعات اشتباه به باور جمعی، تشدید شایعات‌ و کاهش کیفیت تعاملات در فضای مجازی‌ می‌شود.

علت این پدیده چیست؟

طبق بررسی‌های پژوهشگران، به نظر می‌رسد افراد با انتشار چنین محتواهایی‌ در تلاشند‌ وجهه‌ای از خود به دیگران نشان دهند که به نظرشان مقبولیت اجتماعی بالایی دارد. همچنین سرعت انتقال اطلاعات، موجب ایجاد نوعی اضطراب اجتماعی برای عقب‌نیفتادن از این کارناوال دانایی شده و وسواس کافی برای تشخیص محتوای صحیح از غیرصحیح بسیار کم شده است.

در کنار موارد بالا، شخصا با بررسی رفتار افراد معتقدم که بخشی از این عارضه، به فرهنگ غالب پلتفرمی که درحال استفاده‌ از آن هستیم بازمی‌گردد. بررسی‌های میدانی من نشان داده یک فرد ثابت با شرایط روحی ثابت، برای مطالعه مطلب در دو پلتفرم متفاوت، زمان متفاوتی خرج می‌کند. مثلا در پلتفرمی که فرهنگ غالب آن براساس عکس است، زمانی که برای مطالعه علمی صرف می‌کند بسیار کوتاه است و ممکن است در پلتفرمی که با مطلب و متن تعریف می‌شود، مانند سایت و...، با آرامش بسیار بیشتری به مطالعه بپردازد.

چگونه می‌توان با این چالش مقابله کرد؟

برای چنین موضوع خطیری، قطعا نیاز به راه‌‌حل در سطح فردی و اجتماعی است. در سطح فردی، افراد باید مسئولیت خود را در انتشار اطلاعات برعهده بگیرند و به ردپای اجتماعی خود در فضای مجازی، حساس باشند و سواد رسانه‌ای خود را بالاتر ببرند و انتظارات خود از هر پلتفرم را بر‌اساس ماهیت آن پلتفرم، متناسب کنند. در بخش اجتماعی، مسئولیت ‌دولت‌ افزایش سواد رسانه‌ای است؛ مهارتی که به کاربران کمک می‌کند‌ در مواجهه با اطلاعات، رویکردی انتقادی داشته باشند، منابع را بررسی‌‌ و از انتشار ناآگاهانه محتوا خودداری کنند. سواد رسانه‌ای باید به بخشی از آموزش رسمی و غیررسمی تبدیل شود و به‌جای تمرکز بر تکنیک‌های استفاده از فناوری، بر اصول اخلاقی و مهارت‌های تحلیلی تأکید کند.

به‌ عنوان مثال، می‌توان برنامه‌های آموزشی را در مدارس و دانشگاه‌ها طراحی کرد که به دانش‌آموزان و دانشجویان بیاموزد چگونه مطالب را ارزیابی کنند، منابع معتبر را تشخیص دهند‌ و پیش از به اشتراک‌گذاری محتوا، از صحت آن اطمینان حاصل کنند. در پایان می‌توان گفت‌ به نظر می‌رسد که برای عموم مردم، فعالیت در رسانه، جذاب‌تر از فهم رسانه است و پلتفرم‌هایی که سرعت انتشار اطلاعات در آنها بالاست، به این ناهنجاری‌ دامن می‌زنند. امید بر این است که با آگاهی مردم و همکاری دولت، چنین ناهنجاری‌هایی کمتر شود.