|

شاهدهایی برای رنج و شجاعت

در زمانه‌ای که توجه به تاریخ‌نگاری رسمی رواج داشت و برداشت‌ها از تاریخ بر اساس حادثه‌ها انجام می‌شد این سوِتلانا اَلکسیویچ بود که شروع به نوشتن از چیزهایی کرد که ردپای آن در حوادث تاریخ کم‌رنگ‌اند و نیاز به دیدی وسیع‌تر از تاریخ‌نگاری رسمی دارند.

شاهدهایی برای رنج و شجاعت

مبین نوریان

در زمانه‌ای که توجه به تاریخ‌نگاری رسمی رواج داشت و برداشت‌ها از تاریخ بر اساس حادثه‌ها انجام می‌شد این سوِتلانا اَلکسیویچ بود که شروع به نوشتن از چیزهایی کرد که ردپای آن در حوادث تاریخ کم‌رنگ‌اند و نیاز به دیدی وسیع‌تر از تاریخ‌نگاری رسمی دارند. اَلکسیویچ این دید را با کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» آغاز کرده که به مسئله زنان در جنگ جهانی می‌پردازد و با چهار کتاب دیگر درباره جنگ در شوروی و تبعات آن ادامه می‌دهد.

«آخرین شاهدها» دومین کتاب از مجموعه‌ «صداهایی از آرمانشهر» است که به حضور کودکان در جنگ جهانی دوم و تأثیری که حوادث این جنگ در روح و افکار این کودکان گذاشته است پرداخته. در نگاه اَلکسیویچ خودِ جنگ یا حوادث پیرامون آن اهمیت ندارد و احساسات بروزیافته کودکان از جنگ است که بهانه‌ نویسنده برای نگارش کتاب می‌شود و او در تلاش است تاریخ را به‌اندازه یک کودک کوچک کند. انگار که همه‌ داستان‌های جنگ جهانی و طمع هیتلر برای فتح سرزمین پهناور روسیه در برابر زندگی آن کودک ساده و خوشحالی که حالا درد و رنج غذای هر روزش شده هیچ است و الکسیویچ در تلاش است منظر روایت جدیدی ایجاد کند که حاصلش بازگوکردن روایت زندگی این کودکان آواره به‌عنوان روایت اصلی جنگ است.

جایی که حس‌ها و عکس‌العمل‌ها جایگزینی می‌شوند برای حوادث و عمل‌ها. کتاب از مجموعه صدها مصاحبه‌ای نوشته شده است که اَلکسیویچ با زنان و مردانی داشته که در زمان جنگ جهانی کودک و نوجوان بوده‌اند و جنگ را کاملا در همه ابعاد درونی و بیرونی احساس کرده‌اند، آواره شده‌اند و زندگی‌شان هیچگاه به قبل از جنگ بازنگشته است. سابقه روزنامه‌نگاری نویسنده سبب شده او اهمیت تاریخ شفاهی و روایت شخصی انسان‌ها از جنگ را به‌خوبی درک کند و این موضوع را در فرمِ روایت کتاب نیز دخیل کند.

او به‌جای نگارش رمان یا نوشتن مقاله و جستار، به فرمی روی آورده که بر اساس برجسته‌کردن اصلِ خاطرات افراد است و با حذف پرسش‌هایش از مصاحبه‌شونده و تدوین صحبت‌های او (مصاحبه محذوف) بدون آنکه تحلیل و یا قضاوتِ شخصی داشته باشد اصل داستان را برایمان تعریف می‌کند. روایت‌های این کودکان ساکن شوروی که حالا بزرگسالانی هستند بالغ و شاغل، با تدوین هوشمندانه اَلکسیویچ با ترتیب خاطرات روزهای آغازین جنگ شروع می‌شود و هرچه به پایان نزدیک‌تر می‌شود خاطرات هم به پایان جنگ مربوط می‌شوند. همین ترتیب درست داستان‌ها و خواندن روایت‌های ساده‌ آدم‌های کتاب به‌خوبی خواننده را درگیر وقایع جنگ می‌کند و با استفاده از نقطه نظر کودکان، به خواننده دید یک کودک در میان آشوب جنگ را اهدا می‌کند.

جدا از اسم و سن مصاحبه‌شونده‌ها که الکسیویچ آنها را ذکر می‌کند تا بدانیم داستان در چه سن و شرایطی برای این مردمان رخ داده است، ثبت شغل فعلی این افراد هم از اهمیت بالایی برخوردار است. این موضوع باعث شده تا مخاطب بتواند دید این بزرگسال را با توجه به سطح سواد و شغلشان تصور کند و فاصله‌ رؤیای کودکی با حال افراد را هم به او نشان دهد. اینکه جنگ چقدر در ساخت امروز این انسان‌ها تأثیر داشته است و چه چیزهایی را از این کودکان گرفته و چه چیزهایی را تقلیل‌یافته‌تر به آنها بازگردانده.

همه‌ این ویژگی‌ها سبب شده ما با اثری مهم از منظر تاریخی و اجتماعی مواجه باشیم که اهمیت بالایی در فهم جامعه معاصر روسیه و کشورهای اطراف آن دارد و به مخاطب این امکان را می‌دهد تا شناختی درست و انسانی از شهروندِ زخم‌خورده شوروی سابق داشته باشند. شهروندانی که روزگاری کودکانی بوده‌اند که در جنگ و بدبختی، همه رؤیاهای خود را تمام‌شده دیدند و حالا مردمان این کشورها را تشکیل داده‌اند و تربیت‌کننده‌ نسل بعدی‌اند. این شناخت‌ها بدون هیچ‌گونه سانسور و از دل خود همین مردم به دست آمده و این اهمیت کار خانم اَلکسیویچ را دوچندان کرده است. نویسنده‌ای که با پنج کتاب درباره مردمان شوروی سابق در دل جنگ و حوادث سیاسی توانسته به‌خوبی و به‌دور از محدودیت‌های بالای دولت شوروی از محوشدن حوادث کوچک برای انسان‌های کوچک جلوگیری کند و احتمالا همین استفاده درست از امکانات ادبیات بوده که او را به‌رغم داشتن فقط پنج کتاب لایق دریافت جایزه نوبل کرده است. جایزه نوبل برای نویسنده‌ای با «نوشته‌هایی چندصدایی که مظهری از رنج و شجاعت روزگار ماست».