|

دعوت به مراسم گردن‌زنی مالک، سمیرا و دیگران!

«هنوز زخم کاری را دنبال می‌کنید؟». شاید برخی نه از سر کنجکاوی واقعی، بلکه با لحنی کنایه‌‌آمیز این پرسش را از مخاطبان فصل چهارم سریال محمدحسین مهدویان بپرسند اما همین پرسش، فی‌نفسه واقعیتی را نمایندگی می‌کند؛ واقعیتی که بیراه نیست اگر آن را اصلی‌ترین امتیاز این سریال بدانیم.

دعوت به مراسم گردن‌زنی مالک، سمیرا و دیگران!

ایلیا پیرولی: «هنوز زخم کاری را دنبال می‌کنید؟». شاید برخی نه از سر کنجکاوی واقعی، بلکه با لحنی کنایه‌‌آمیز این پرسش را از مخاطبان فصل چهارم سریال محمدحسین مهدویان بپرسند اما همین پرسش، فی‌نفسه واقعیتی را نمایندگی می‌کند؛ واقعیتی که بیراه نیست اگر آن را اصلی‌ترین امتیاز این سریال بدانیم. «زخم‌ کاری» حالا به فصل چهارم رسیده و طبق اعلام محمدحسین مهدویان، قطعا در همین فصل پرونده آن بسته خواهد شد. فارغ از آنکه این سریال چقدر توانسته انتظارات برآمده از فصل نخست به‌ عنوان تحسین‌برانگیزترین فصل آن تا‌به‌امروز را در طول فصل‌های بعدی برآورده کند، آنچه حائز اهمیت است، تبدیل عنوان «زخم کاری» به یک برند در شبکه نمایش خانگی است.

در میان سریال‌های متعددی که در یک دهه گذشته فرایند تولید و عرضه را بر بستر پلتفرم‌ها‌ تجربه کرده‌اند، نمونه‌های انگشت‌شماری را می‌توان نام برد که از نظر تجاری، تبدیل به برند شده و به تعبیری سهم خود از چرخش اقتصادی این بازار را تضمین کرده باشند. «زخم‌ کاری» اما این ویژگی را دارد و حتی منتقدان تند‌و‌تیز آن هم که در مواردی انتقاداتی درست را به چارچوب روایی و شخصیت‌پردازی سریال وارد می‌دانند، نمی‌توانند کتمان کنند که این برند هنوز در بازار سریال‌های خانگی به‌اصطلاح کار می‌کند و مخاطبانی برای «دنبال‌کردن» آن وقت می‌گذارند. در همین هفته‌های اخیر هم کم نبوده‌‌اند مخاطبانی که هر جمعه پای قسمت تازه سریال نشسته‌اند تا سرنوشت مالک و رقیبانش را دنبال کنند؛ شخصیت‌هایی پیچیده که هنوز هم نمی‌دانیم مهدویان چه پایانی را برای آنها رقم خواهد زد.

ایده‌ای برای آغاز

پروژه «زخم‌ کاری» به‌ عنوان اولین تجربه سریال‌سازی محمدحسین مهدویان، در ابتدا برپایه اقتباس از یک رمان متولد شد. سریالی که لااقل در ظاهر، قرار بود در همان یک فصل پرونده‌اش بسته شود و چارچوب کلی آن هم متأثر از روایت رمان «بیست زخم‌ کاری» بر‌پایه تراژدی مکبث طراحی شده بود؛ روایتی که با عصیان و جنون آغاز می‌شود و سرانجامش مرگ است. سکانس پایانی فصل اول سریال را به یاد دارید؟ جایی که منصوره، با بازی هانیه توسلی، همه کینه خود نسبت به مالک را با ضربات پی‌درپی چاقو بر پیکر او وارد کرد تا به زانو درآمد.

این می‌توانست پایانی متناسب با منبع اصلی اقتباس، یعنی نمایش‌نامه مکبث، برای «زخم‌ کاری» و قهرمان اصلی‌اش یعنی مالک باشد. بازخوردها اما چنان مثبت بود و سریال آن‌قدر در میان مخاطبان شبکه نمایش خانگی گل کرد که مهدویان برای زنده نگه ‌داشتن مکبث خود، وسوسه شد. فصل‌ دوم با همین ایده کلید خورد. بازگشت مالک، کلیدواژه‌ای بود که مخاطبان فصل اول را به هیجان آورد تا به تماشای دنباله داستان بنشینند و شاید به همین دلیل هم غیبت مالک، از متن اتفاقات، تبدیل به پاشنه‌ آشیل این فصل شد. مهدویان این ‌بار لباس هملت را به قامت فرزند مالک دوخت و برای یک فصل، همه اتفاقات را با محوریت میثم روایت کرد. بله، «زخم‌ کاری 2» انتظارات را برآورده نکرد و این احتمال می‌رفت که مانند تجربه‌های مشابه، این‌ دنباله‌سازی به تضعیف اعتبار این برند بینجامد. اما در طلایی‌ترین نقطه روایت و در سکانس پایانی همین فصل، با بازگشت باشکوه مالک به متن داستان، ورق برگشت تا این ‌بار هم مهدویان مخاطبان خود را در تعلیق برای «دنبال‌کردن» روایت غرق کند. سؤال کلیدی هم مشخص بود: مالک چگونه انتقام خون خود و پسرش را خواهد گرفت؟

زمینه‌چینی یک «انتقام»

فصل سوم «زخم‌ کاری» یک کلید‌واژه محوری داشت و آن هم «انتقام» بود. یعنی همان معمایی که مخاطب را مجاب کرد تا پس از پایان فصل دوم، چشم بر نارضایتی‌های خود ببندد، نقاط ضعف سریال را فراموش کند و بازهم پای «زخم‌ کاری» بنشیند. مالک مالکی با بازی درخشان جواد عزتی، حالا در قامتی متفاوت به متن روایت بازگشت و این‌طور به نظر می‌رسید که در تقابل میان او و مسعود طلوعی، قرار است همه شخصیت‌ها در نسبت با او تعریف شوند. مهدویان در این فصل بود که سراغ ایده فلاش‌بک قبل از تیتراژ ابتدایی رفت تا ظرفیت تازه‌ای را برای بسط داستان خود به‌ واسطه پل‌زدن به گذشته کاراکترها، ایجاد کند. ایده‌ای که در مواردی همچون رمزگشایی از رابطه شکننده و مبتنی‌بر منفعت میان مالک و سمیرا، موفق عمل کرد و در مواردی همچون بازشدن پای فرزند طلوعی به ماجرا یا اشاره به نقش مالک در آشنایی و ازدواج سیما و شفاعت، بیش از اندازه صورت دوپینگ به خود گرفت!

ایده‌هایی برای پایان

مهدویان که هنوز هم روایت خود را بر‌پایه اقتباس از تراژدی‌های شکسپیر بسط می‌دهد، این‌ بار سراغ «اتللو» رفته است و فصل چهارم «زخم‌کاری» را با عنوان فرعی «مجازات» به پخش رساند. تاکنون سه قسمت از این فصل پخش شده و بازی به مرحله‌ای تازه رسیده است. حتی اگر در این چهار قسمت شاهد هیچ اتفاق دیگری غیر از پرداخت کاراکتر پدر سیما با بازی درخشان مهدی سلطانی نبودیم، قطعا باید به آن نمره قبولی می‌دادیم. حالا مهدویان یکی از شاه‌مهره‌های اصلی روایت خود، یعنی سیما را به مرحله فروپاشی کشانده و به نظر می‌رسد او همچنان قرار است اصلی‌ترین قربانی در میدان تقابل میان مالک و سمیرا باشد. سیمرا که در پایان فصل سوم با چهره‌ای خون‌آلود، هدف سیلی‌های پیاپی مالک قرار گرفت و هم‌زمان بخش عمده‌ای از سهام خود را برای سکان‌داری هلدینگ ریزآبادی از دست داد، در فصل پایان تبدیل به مهم‌ترین قطب مخالف همسر سابق خود شده است.

هرچند سمیرای فصل چهارم دیگر کمتر نشانی از لیدی مکبثی دارد که در فصل اول سریال نگاه‌ها را به خود خیره کرد، اما هنوز مهم‌ترین سرمایه‌اش برای ادامه راه «کینه» و «انگیزه انتقام» است. او که زمانی محرک اصلی مالک برای زخم‌‌زدن به دیگران بود، حالا چنان زخمی از مالک بر پیکیر خود دارد که جز با سرنگونی او، آرام نخواهد گرفت. «زخم‌ کاری 4» هنوز در ابتدای راه است و مشخص نیست شخصیت‌های اصلی این روایت، قرار است چگونه به مجازات برسند، اما آنچه مهدویان در سه فصل گذشته ثابت کرده، این است که او همواره ایده‌ای جذاب برای «پایان» دارد: از قتل مالک در پایان فصل اول تا بازگشت مالک در پایان فصل دوم و عصیان مالک در پایان فصل سوم. حالا همه‌چیز برای مجازات مالک مهیاست؛ مجازاتی که یک گروه به ‌صورت جدی منتظر آن هستند: مخاطبانی که هنوز «زخم کاری» را دنبال می‌کنند.