خداحافظ ریاضیدان
نوشتهای کوتاه در یادبود مردی بزرگ
چندی پیش یکی از بهترین دوستانم و یکی از برجستهترین ریاضیدانان کشور چشم از جهان فروبست. عبادالله محمودیان، دوست دیرینهام که ریاضیدان درجهیکی بود، ناگاه و به دلیل بیماری در 81 سالگی ما را ترک کرد؛ اما یادش و میراث بزرگش همراه ماست و در آسمان ریاضیات ایران همواره خواهد درخشید.
![خداحافظ ریاضیدان](https://cdn.sharghdaily.com/thumbnail/dGjK8g8Chdk0/f3RIJfgnyU4T0Uu3o7ve-VbT9FKRjpcKI1vgfm4pfv__5FnUbUVuHI1x6a9YMGSvC-4UOxG1c-sX_Np2WV4AG9c54qCsllJjWoO2vfSlzgh7Zk5lGDR61FKfZAWRG6vKvREzLRqMIWw4zKww-o9Q6A,,/images.jpg)
![روزنامه شرق](/images/Logo-newspaper.jpg)
امیدعلی شهنیکرمزاده: چندی پیش یکی از بهترین دوستانم و یکی از برجستهترین ریاضیدانان کشور چشم از جهان فروبست. عبادالله محمودیان، دوست دیرینهام که ریاضیدان درجهیکی بود، ناگاه و به دلیل بیماری در 81 سالگی ما را ترک کرد؛ اما یادش و میراث بزرگش همراه ماست و در آسمان ریاضیات ایران همواره خواهد درخشید.
سالهای خوش آشنایی
به سالهای دور بازمیگردم. آشنایی من با عبادالله محمودیان به زمان بازگشت او به ایران بازمیگردد. عبادالله در دانشگاه تهران کارشناسی و در دانشگاه شیراز که آن زمان نامش دانشگاه پهلوی بود، کارشناسی ارشد را خواند. سپس به آمریکا رفت و در پنسیلوانیا دکترای ریاضی گرفت. آن زمان باور دانشآموختگان ایرانی چنین بود که دوست داشتند پس از درسخواندن به میهن بازگردند و خدمت کنند. چنانکه پیش از او هم کسانی همچون پروفسور هشترودی به ایران بازگشتند و برای ریاضیات کشور از جان مایه گذاشتند.
عبادالله محمودیان را سالهای خیلی دور، 1353-1354 نخستینبار دیدم و دوستیمان از آنجا ریشه گرفت. همیشه باهم در تماس بودیم و آخرینبار که حضوری او را دیدم، کنفرانس پنجاهوچهارم ریاضی در زنجان بود. در آن کنفرانس نوهام را هم برده بودم و چقدر از عبادالله چیزهای شیرین و آموختنی یاد گرفت. نوشتن از عبادالله محمودیان سهل و دشوار است. سهل از آن جهت که انسانی صادق و زلال بود و دشوار از آنسو که چندوجهی بود.
من با دکتر محمودیان روزها و شبهای ماندگاری را داشتم و هر دو در نهایت افتخار عمری را در خدمت میهن بودیم که بیش از هر چیزی به آن میبالیم. محمودیان بسیار خوشرو و خوشاخلاق بود؛ آنچنان که وقتی با او در مسافرت و سفر و سمیناری بودید، چنان روحیهای داشت که آن سفر برای همراهان با تمام سختیهایش دلنشین و گوارا میشد. من امروز که در حال نوشتن این یادداشت هستم، اگرچه میدانم مرگ در سنین من و همنسلان من چیز غریبی نیست؛ در دل اندوهی بزرگ را در غم ازدستدادن رفیق دیرینهام حس میکنم و تلاش دارم خیلی کوتاه برای نسل جوان بگویم او چه کرد و چه میراثی بر جای گذاشت.
سالهای سخت ایران و شیرین ما
عبادالله محمودیان متخصص نظریه گراف بود و اغراق نیست اگر بگویم بیشتر پژوهشگران امروز نظریه گراف بیواسطه یا باواسطه دانشجوی او بودهاند. بنیادگذار نظریه گراف دکتر بهزاد بود اما محمودیان پایههای آن را در ایران محکم کرد و دانشجو تربیت کرد.
عبادالله از آن دسته استادانی بود که وقتش را با دانشجویانش میگذراند؛ به حرفهایشان دل میداد و حامی آنان بود. استاد واقعی چنین است؛ وگرنه امروزه متن درسی را میتوان از کتابها و دورههای آموزشی آموخت. کار استاد ارتباط فکری و قلبی با دانشجویش است که او را برای فردا روز که خودش نیست، آماده سازد و محمودیان چنین استادی بود. دوست دارم گوشهای از خدمات دکتر محمودیان را بازگو کنم که شاید بسیاری از آن بیخبر باشند. در ایران و پس از سالهای پرآشوب نخستینِ پس از انقلاب که دانشگاهها باز شده بود، پس از سالها، المپیاد ریاضی به راه افتاد.
در سالهای نخست، من بودم و یکی دیگر از همکارانم که موتور المپیاد ریاضی را روشن کردیم. سپس کسانی همچون عبادالله به ما پیوستند و جانانه به نسل نوجوان ریاضیدوست خدمت کردند. از آن سالها خاطرات خوبی داریم. محمودیان با آن روی گشاده و دانش بالا، در کنار بچههایی بود که چشموچراغ ریاضی ایران بودند. بچههای نوجوانی که گاهی از روستایی دورافتاده بودند و بسیار خجالتی. محمودیان با آنان هم دوست بود و هم برایشان آموزگار. برایشان مسئله طرح میکرد، مسئله حل میکرد و همراهشان بود. یادش به خیر آن سالهایی را که تیم المپیاد میبردیم و وجود محمودیان شیرینکننده روزهای برگزاری المپیاد بود.
سالهای نخست المپیاد ریاضی را با امروز مقایسه نکنید که منابع بسیار است و اینترنت در دسترس؛ آن زمان نه بودجه کافی بود و نه منابع کافی. و در آن شرایط بود که محمودیان برای المپیاد سؤال و کتاب آماده میکرد. از یاد نبریم که او استاد دانشگاه صنعتی شریف هم بود و در آنجا هم باید مسئولیتهایش را بهپیش میبرد. کم نیستند استادانی که میتوانند برای تربیت نسل فردا در کارهایی همچون المپیاد گام بردارند؛ اما در اتاقهایشان را بستهاند و جز به مقاله نوشتن نمیاندیشند. اما محمودیان تا روزی که زنده بود، چنین نبود.
میراث ماندگار عبادالله
دوست دارم مرگ غمناک عبادالله محمودیان را به درسی از زندگی این رفیق شفیق و ریاضیدان عزیز کشورمان بدل کنم و بگویم از او چه میتوان آموخت. بسیاری از ریاضیدانان در کشورهای خودشان و حتی در جامعه ریاضی کشورشان اثربخش نیستند. سالهای کاری را به نوشتن مقاله و گاهی کتاب اختصاص میدهند و از صحنه کنار میروند، بیآنکه مستقیم درگیر تربیت نسل بعد از خودشان شوند و به فکر کارهای بزرگ و ملی باشند. عبادالله محمودیان چنین نبود. او به فکر ریاضیات ایران بود و برای ارتقای آن، چه در المپیاد و چه در دانشگاه زحمت کشید.
گاهی در کشوری، در برهههایی از زمان فرزندانی ظهور میکنند که منشأ بسیاری از کارهای بزرگ میشوند. عبادالله محمودیان و چند دوست دیگرش که همگی روی شانههای ریاضیدانان پیش از خود و معلمان دبیرستانهای آن زمان بودند، همان فرزندان رشیدی بودند که با دست خالی و دلهای استوار از مهر میهن و دانش بالا، ریاضیات ایران را بالا بردند. اجازه میخواهم در بخش پایانی این نوشته، به یکی از ماندگارترین میراثهای عبادالله محمودیان عزیز بپردازم. نام مریم میرزاخانی در آسمان ریاضیات ایران و جهان میدرخشد. بسیاری مریم میرزاخانی را با مدال فیلدز میشناسند و او را از زمانی به یاد دارند که در آمریکا خوش درخشید.
اما برای شناختن دقیقتر مریم میرزاخانی باید به سالهایی بازگردیم که او دانشآموز بود. در آن سالها عبادالله محمودیان یکی از آن کسانی بود که نهتنها استعداد او را کشف کرد بلکه به شکوفایی مریم کمک کرد. پیش از دانشگاه و در زمانی که میرزاخانی فقید در دانشگاه شریف بود، با محمودیان کار علمی کرد. آری عبادالله محمودیان، یکی از کسانی بود که در پروراندن مریم میرزاخانی نقش داشت. در پایان میخواهم فقدان این استاد گرانمایه را به جامعه علمی ایران و خانواده عزیزش تسلیت بگویم و یادآور شوم که خوشا به حال کشوری که فرزند برومندی همچون عبادالله داشت. اگرچه خودش در میان ما نیست اما میراثی برجای گذاشته که کودکانی که امروز تازه اعداد را در دبستانهای ایران میآموزند، از آن بهره خواهند برد. نامش بلند باد در دفتری که در آن نام دانایان و میهندوستان ایران را مینویسند.