وداع با یک هنرمند مستقل
پیکر داود احمدیمونس، کارتونیست و هنرمند مستقل، در مراسمی از مقابل خانه هنرمندان ایران تشییع شد. این مراسم با حضور چهرههایی ازجمله سیفالله صمدیان، هادی حیدری، جواد علیزاده، اردشیر رستمی، حسن کریمزاده، سیداحمد محیططباطبایی، رضا کیانیان و نادره رضایی برگزار شد.


پیکر داود احمدیمونس، کارتونیست و هنرمند مستقل، در مراسمی از مقابل خانه هنرمندان ایران تشییع شد. این مراسم با حضور چهرههایی ازجمله سیفالله صمدیان، هادی حیدری، جواد علیزاده، اردشیر رستمی، حسن کریمزاده، سیداحمد محیططباطبایی، رضا کیانیان و نادره رضایی برگزار شد.
کاریکاتور؛ طنز تلخ زندگی
هادی حیدری، کارتونیست و روزنامهنگار که اجرای مراسم را نیز بر عهده داشت، در سخنانش گفت: «زمانه با آروین سر سازگاری نداشت. شرایط کاری و زندگی او پر از تلاطم بود. جان شیفتهای که در ۴۱سالگی از دنیا رفت، نماد نسلی است که برای آرزوهایشان جنگیدند، اما توفانهای زمانه، آنها را به انزوا کشاند».
پس از او، جواد علیزاده، کارتونیست برجسته، از نخستین و آخرین دیدار خود با آروین سخن گفت: «سال ۷۵ اولین اثرش را برایم فرستاد. سبک و سوژههای خاصی داشت. در آخرین دیدارمان در بیمارستان، میدانستیم که امیدی نیست، اما باز هم امیدوار بودیم».
او در ادامه به ماهیت طنز در هنر اشاره کرد: «کاریکاتوریست باید مردم را بخنداند، اما وقتی یک طنزپرداز از دنیا میرود، معلوم نیست باید گریه کنیم یا بخندیم. آروین عاشق و آشفته بود، اما در کارهایش سوژههایی جذاب را به تصویر میکشید و سبکی خاص داشت. تحت تأثیر هیچکس نبود و همین او را بیهمتا میکرد».
حسرتی که ماند
سیفالله صمدیان، عکاس سرشناس، از حسرت خود گفت: «این روزها به این فکر میکنم که چرا در روزهای آخر به بیمارستان نرفتم. هرچند تلفنی با او صحبت میکردم، اما سخت است که حالا کنار من خوابیده باشد و من از او حرف بزنم».
او در ادامه به تحلیل خود از تنهایی و مرگ در دنیای معاصر پرداخت: «از ابتدای تولد، ما دو چیز را به ارث میبریم؛ تنهایی و مرگ. این روزها، این دو مفهوم را بیرحمانهتر حس میکنیم. فضای مجازی که قرار بود ما را به هم نزدیک کند، بیشتر از هم دورمان کرده است. مرگ هم که همیشه در کمین بود، حالا وحشتناکتر و بیرحمتر شده است».
او با لحنی تأملبرانگیز افزود: «امروز انگار برای تشییع خودمان هم اینجا هستیم؛ برای وداع با انسان معاصر که در جهان آشفته امروز، سر جای خودش قرار نگرفته است».
هنرمندی که هرگز تسلیم نشد
اردشیر رستمی، شاعر و طنزپرداز، از حضار خواست برای خاطرات خوب آروین دست بزنند و گفت: «آروین با تمام مشکلات، تسلیم نشد. او در دورانی زندگی کرد که به جاودانگی رسید».
مرگ ساده است، زندگی پیچیدهتر
رضا کیانیان، بازیگر شناختهشده سینما و تئاتر، در سخنانش تأکید کرد: «آروین را از نزدیک نمیشناختم، اما کارهایش را دنبال میکردم. خبر فقدان او برایم شوکهکننده بود. هر روز ثابت میشود که مرگ پیچیده نیست، بلکه زندگی است که ما را گرفتار میکند».
او در ادامه به نقش کاریکاتور در جامعه پرداخت: «کاریکاتور به ما نشان میدهد چطور میتوان به تلخیها خندید. وقتی کارهای آروین را میدیدم، حس میکردم شاید یک اردشیر محصص دیگر در حال ظهور است، اما نشد...».
اسدالله امرایی، مترجم و نویسنده، به یاد روزنامه «زن» از آروین یاد کرد. او همچنین گفت: «هنرمندان خیرخواهان این سرزمیناند، حتی پس از مرگشان».
سیداحمد محیططباطبایی، از دوستان نزدیک آروین، در این مراسم گفت: «یک کاریکاتوریست، جامعه را همانگونه که هست میبیند؛ برجستگیهای آن را میشناسد و در مقام وجدان آگاه عمل میکند. آروین چنین جایگاهی داشت. صحبتهایش به تفکر وامیداشت و دوستیهایش بر پایه رفاقت واقعی بود. تأثیرگذاری او، محبتش و حضورش برای همیشه ماندگار خواهد ماند».
آروین، فرزندی که ایران را ترک نکرد
در پایان مراسم، خاله آروین که از کودکی در کنار او بود، به نمایندگی از خانواده سخن گفت: «آروین برای من فقط خواهرزاده نبود، پسرم بود. او پدر نداشت، اما بزرگ شد و راه خود را پیدا کرد. کارتونیست، نقاش و طراح بود، اما ساده زندگی کرد. او عاشق ایران بود و میتوانست از اینجا برود، اما نرفت. فقط یک آرزو داشت؛ روزی در قطعه هنرمندان دفن شود».