|

وارونه‌سازی عرضه و تقاضای آثار هنری

اگر دوری در افتتاحیه گالری‌ها در آخر هفته بزنیم، شاهد تغییر در الگوهای مخاطبان آثار هنری هستیم. شاید در گذشته، مخاطبان نمایشگاه‌های هنری در ایران اغلب از اقشار نخبه و آشنا به هنر بودند، اما در دو دهه اخیر، تغییرات قابل‌توجهی در ترکیب بازدیدکنندگان رخ داده است.

وارونه‌سازی عرضه و تقاضای آثار هنری

سولماز دانش‌فراز: اگر دوری در افتتاحیه گالری‌ها در آخر هفته بزنیم، شاهد تغییر در الگوهای مخاطبان آثار هنری هستیم. شاید در گذشته، مخاطبان نمایشگاه‌های هنری در ایران اغلب از اقشار نخبه و آشنا به هنر بودند، اما در دو دهه اخیر، تغییرات قابل‌توجهی در ترکیب بازدیدکنندگان رخ داده است. گالری‌گردی اکنون برای اقشار مختلف جامعه، به‌ویژه جوانان، به یک تفریح آخر هفته‌ای تبدیل شده است. این تحول، اگرچه باعث افزایش کمی مخاطبان شده، اما مسائل جدیدی را درباره کیفیت درک هنری، نیت مؤلف و تعامل بین هنرمند، مخاطب و بازار هنر به وجود آورده است و به شکلی یک پارادایم دوساحتی ایجاد کرده است؛ مخاطب آرمانی در برابر مخاطب نوظهور!

هنرمندان همواره در ذهن خود به دنبال مخاطب آرمانی بوده‌اند؛ فردی که بتواند اثر را درک کند و تحت تأثیر آن قرار گیرد. در روند خلق اثر، هنرمند اغلب واکنش‌های احتمالی مخاطب و منتقدان را پیش‌بینی می‌کند. اما امروزه، تعامل بین اثر و مخاطب دستخوش تغییر شده است. برخی مخاطبان، به‌جای درگیرشدن با معنا و پیام اثر، از آن صرفا به‌عنوان پس‌زمینه‌ای برای عکاسی در شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و بسط این رویکرد تبدیل گالری‌ها به‌عنوان فضاهای دکوراتیو و عکاسی‌گونه برای جامعه را ایجاد کرده است. یکی از تغییرات عمده در سال‌های اخیر، استفاده از گالری‌ها به‌عنوان پلتفرم‌های عکاسی است. طراحی نور، چیدمان آثار و فضای معماری گالری‌ها، آنها را به محیطی ایدئال برای عکاسی پرتره، تبلیغات لباس و تولید محتوای اینستاگرامی تبدیل کرده است. این امر باعث شده برخی بازدیدکنندگان، هنر را به چشم ابژه‌ای دکوراتیو ببینند که صرفا به‌عنوان بخشی از یک ترکیب‌بندی زیباشناختی در تصاویرشان ظاهر می‌شود. از طرفی مخاطب مصرف‌گرا و تأثیر آن بر هنر هم رخداد جدیدی می‌تواند باشد.

این تحول سؤالاتی اساسی را مطرح می‌کند:

• آیا افرادی که صرفا به دنبال پس‌زمینه‌ای زیبا برای عکس‌های خود هستند، می‌توانند مخاطب واقعی هنر تلقی شوند؟

• چگونه این تغییر در نوع مخاطب، بر فرایند خلق آثار هنری و مسیر بازار هنر تأثیر می‌گذارد؟

برخی معتقدند افزایش تعداد مخاطبان، در نهایت منجر به افزایش آگاهی و درک عمومی از هنر خواهد شد. اما از سوی دیگر، این نگرانی وجود دارد که توجه بیش‌ از حد به جنبه‌های دکوراتیو و بازاری هنر، باعث سطحی‌شدن آثار و تغییر در مسیر خلاقیت هنرمندان شود و در نهایت تأثیر بازار بر هنر و ژانرسازی چگونه مسیر را وارونه خواهد کرد؟

در اقتصاد هنر، رابطه عرضه و تقاضا نقش مهمی در تعیین روندهای هنری ایفا می‌کند. افزایش تعداد مخاطبان الزاما به معنای افزایش خریداران نیست. اما نکته مهم‌تر این است که سلیقه بازار می‌تواند مسیر هنر را شکل دهد. اگر تقاضا برای آثار دکوراتیو و سطحی افزایش یابد، هنرمندان نیز ممکن است به سمت خلق آثاری مطابق با این نیاز حرکت کنند. این تغییر می‌تواند باعث کاهش تنوع سبک‌های هنری، ازبین‌رفتن هویت تجسمی، و تغییر نقش هنرمند از خالق ایده به تولیدکننده کالاهای بصری شود. در تاریخ هنر، حامیان مالی و مخاطبان همواره در شکل‌گیری ژانرها و سبک‌های هنری نقش داشته‌اند. اما در دنیای امروز، مفهوم «دیده‌شدن» جایگزین «اندیشیدن» شده است. همین مسئله موجب شده برخی هنرمندان به‌جای خلق آثار معنادار، صرفا آثاری تولید کنند که در فضای مجازی بیشتر دیده شوند. یعنی وارونه‌سازی مسیر عرضه و تقاضای آثار هنری است. این تحولات، هنرمندان، کیوریتورها، گالری‌داران و منتقدان را ملزم می‌کند که با دیدی موشکافانه‌تر به بررسی روندهای موجود بپردازند. در غیر این صورت، ممکن است هنر معاصر هویت و رسالت واقعی خود را از دست بدهد و به ابزاری صرف برای بازارهای تجاری و فضای مجازی تبدیل شود. افزایش مخاطبان هنر در نگاه اول اتفاقی مثبت است، اما باید به کیفیت تعامل آنها با آثار و تأثیرات آن بر بازار و روندهای هنری توجه شود. اگر هنر صرفا به پس‌زمینه‌ای برای عکاسی و نمایش در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شود، احتمالا شاهد تغییرات بنیادی در زبان بصری و هویت هنر معاصر خواهیم بود. بررسی این موضوع و یافتن راهکارهایی برای حفظ عمق و اصالت در هنر، چالشی است که باید توسط متخصصان و فعالان این حوزه جدی گرفته شود.