ضرورتهای رسانهای در عصر نیاز به گفتوگو
پرداختن به ضرورت گفتوگو در شرایط امروز ایران و همچنین لزوم نفی خشونت مؤلفههایی هستند که در روزهای اخیر بارها از سوی صاحبنظران و برخی دستاندرکاران امور اجرائی کشور بر اهمیت آن تأکید شده است. جامعه ایران نیز بهطور قطع با نمای دوقطبی و خشم تبلوریافتهای که از سوی طیفهای مختلف به رخ میکشد یا به عبارت دیگر با سرکشی خشم بهجای استقرار گفتمان راهبردی و توسعهمند، نشان داد که قطعا نیازمند شکلگیری گفتوگو، فراهمسازی ابزارهای آن و درک نیاز به دوری از خشونت برای فردایی بهتر است.
پرداختن به ضرورت گفتوگو در شرایط امروز ایران و همچنین لزوم نفی خشونت مؤلفههایی هستند که در روزهای اخیر بارها از سوی صاحبنظران و برخی دستاندرکاران امور اجرائی کشور بر اهمیت آن تأکید شده است. جامعه ایران نیز بهطور قطع با نمای دوقطبی و خشم تبلوریافتهای که از سوی طیفهای مختلف به رخ میکشد یا به عبارت دیگر با سرکشی خشم بهجای استقرار گفتمان راهبردی و توسعهمند، نشان داد که قطعا نیازمند شکلگیری گفتوگو، فراهمسازی ابزارهای آن و درک نیاز به دوری از خشونت برای فردایی بهتر است. در همهمهای که رخ داده و امواج خشونتی که روح جمعی جامعه را آزرده است، فرایندی جز گفتوگو، بهرسمیتشناختن حق ملی شهروندان برای زندگی، تلاش برای تقویت درک اجتماعی و همچنین تقویت کارکرد تشکلهای اجتماعی در راستای ارتقای موقعیت نهادها و سرمایههای اجتماعی نمیتواند نویدبخش آرامش و اتصال روند توسعه به نسلهای فردای سرزمین باشد اما این چشمانداز قطعا به ابزارهای کارآمد هم نیاز دارد. ما راویان اتفاقات سرزمین عزیزمان طی سالیان گذشته حتما تجربیات تلخ و شیرین زیادی داریم که با هم و در کنار هم در شکلبندی آنها ایفای نقش کردهایم. امروز اگر به ابزارهای لازم برای بسط گفتمان اجتماعی یا ترویج صلح اجتماعی اندیشه میکنیم، بیشک باید تجربیات گذشته را نیز برانداز کنیم. تجربه بهترین معلمهای تاریخ است که میتواند برای ما و فرزندانمان مسیر رشد را هموار کند. این نکته را از آن روی میگویم که میخواهم از رسانه و ایفای نقش برتر آن به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای هموارسازی ارتباطات و تعاملات اجتماعی سخن بگویم. ما در همین دو دهه اخیر سیمایی از برخورد با رسانهها یا روشی از محدودسازیهای رسانهای را تجربه کردهایم که معتقدم اکنون پیامدهای نامطلوب آن به یک اندازه تمام بخشهای مختلف اجتماع ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است. رسانه در دنیای ما از مهمترین ابزارهای توسعه محسوب میشود، چون گفتوگو را به امری عمومی، فرابخشی و یک عنصر اجتماعیشده تبدیل میکنند. تجربه تلخ کوچکسازی دایره فعالیت رسانهها در واقع به نوعی محدودسازی گفتوگوی عمومی و در برداشتی دیگر کوچکسازی توان ارتقای توسعه بود. اصلا هم مهم نیست که کدام جریان سیاسی زمینه این اتفاق تاریخی را مهیا کرد، مهم آن است که امروز، درست در هنگامه دورانی که به گفتوگو برای توسعه و همزیستی ملی برای مقابله با انواع تهدیدهای اقتصادی و سیاسی نیاز داریم، بتوانیم آن تجربه ناخوشایند را به یک فرصت و دارایی ارزشمند تبدیل کنیم. به گمانم در این واکاوی تجربهها یک عنصر را نباید از نظر دور داشت و آن هم اینکه تقابل با رسانهها از فقدان شکلگیری یک باور به کارکرد و نقش راهبردی محتوای انتقادی بازمیگردد که احتمالا ریشه آن را باید در سطح فرهنگ ارتباطی جستوجو کرد. این فقدان باور، هزینههای بسیاری در بر داشته که بزرگترین آن شکلگیری رسانههای برونمرزی بوده است که قطعا در راستای توسعه ملی ایران و همزیستی شهروندان آن فعالیت نمیکنند. برای همین امروز که بحث گفتوگو و تعامل عمومی مطرح است، باید در راستای واکاوی ابزارهای آن به رسانهها نگاهی ویژه داشت. رسانهها به یقین مهمترین بستر برای این گفتوگو خواهند بود اما همانطورکه گفتم پیشنیاز استفاده از این بستر رجوع به تجربیاتی است که در شکلگیری فضای امروز رسانهای نقش ویژهای دارند. اعتراضهای اخیر با همه تلخیهایش شاید این فرصت را به وجود آورده باشد که بتوانیم کاستیهای خود را برانداز کنیم. بررسی و کنکاش در کاستیهای موجود میتواند هموارکننده پیشرفتهای فردا باشد. امید داریم که با نگاه به آن تجربیات این همپوشانی فکری پیش آمده باشد که بدون رسانههای میهنی و پایبند به قوانین توسعه بومی و نگرانی برای فردای ایران نمیتوان آنطورکه باید مسیر تعامل عمومی را هموار کرد. این نکته از آن روی باید گفته شود که هر ثانیه در ایران امروز اهمیت دارد و باید پشتوانهای برای زمانهای بعدی باشد. ثانیهها باید با شکوهمندی دقایق بعدی را بسازند تا بتوانیم با نیروی توسعه گرههای موجود را باز کنیم. ما روزنامهنگار هستیم و با سینهای مملو از عشق، آرامش را برای میهن آرزو میکنیم. این نوشته نیز فقط درخواستی تاریخی از مسئولان اجرائی است تا یک بار دیگر با نگاهی موشکافانه حالا که به کارکرد رسانهها نیازمندیم، تجربههای مواجهه با رسانههای داخلی را برانداز کنند. اگر چنین گزارهای پذیرفته شود، آن وقت توقیف روزنامه جهان صنعت نهتنها توجیه ندارد، بلکه ضد این مسیر عمل میکند.