سرهمبندی و شهر تعمیرگاهها
سیاست و تولید کالا در کشور ما به مرضی مزمن مبتلا است. بیماریای که میتوان نشانههای آن را در جامعه دید. نام این بیماری مزمن سرهمبندی است. سرهمبندیکردن چیزها و ترکیب نامطئن و نااستوار که هر لحظه ممکن است عناصر و قطعات از هم بگسلد و نیاز به تعمیر داشته باشد. بدون دقت و ظرافت چیزها را ترکیبکردن همان سمبلکردن است که به آن دچاریم.
سیاست و تولید کالا در کشور ما به مرضی مزمن مبتلا است. بیماریای که میتوان نشانههای آن را در جامعه دید. نام این بیماری مزمن سرهمبندی است. سرهمبندیکردن چیزها و ترکیب نامطئن و نااستوار که هر لحظه ممکن است عناصر و قطعات از هم بگسلد و نیاز به تعمیر داشته باشد. بدون دقت و ظرافت چیزها را ترکیبکردن همان سمبلکردن است که به آن دچاریم. برای همین است که زیاد تعمیرگاه داریم. از بحث درباره بیماری سرهمبندی چیزها در سیاست میگذرم و به مریضی مزمن سرهمبندی در تولید کالا میپردازم. نشانه آشکار این سرهمبندی آن است که شهرها در تسخیر تعمیرگاههاست. آنچه در سالهای اخیر در شهرهای بزرگی مانند تهران و کرج آشکار شده، تعداد زیاد تعمیرگاه است مانند تعمیرگاه ماشین، موبایل، لوزام برقی و... . دوستی میگفت در اکثر خیابانهای کرج چند تعمیرگاه اتومبیل وجود دارد و هر روز به تعداد آنها اضافه میشود. گاهی برای راهاندازی تعمیرگاه ماشین و موبایل یک زیرزمین یا مغازه کوچک هم کافی است. تعمیرگاههای اتومبیل از پیادهرو و خیابان برای کار تعمیراتی استفاده میکنند.
ممکن است بپرسید خب که چی؟ اینهمه مسئله و مشکل، تو هم گیردادی به تعمیرگاه که زیاد شده است. چه ایرادی دارد؟ کار مردم راه میفتد و کاسبی هم شکل گرفته است. این موضوع نشاندهنده قانون عرضهوتقاضا است. مگر کسی دیوانه است که تا تقاضا نباشد، تعمیرگاه راه بیندازد. اما اگر خوب بنگریم، میتوان مسئله را از زاویه دیگری مطرح کرد. تعمیرگاه هرچه بیشتر شود، نشانه این است که قدرت و استحکام و کیفیت فراوردههای مادی ما رو به اضمحلال و پوکشده است اما شرکتها و کارخانههای بزرگ تولیدکننده ککشان هم نمیگزد. تعداد زیاد تعمیرگاه یعنی سرهمبندی محصول و کالا. گویی همهچیز سرهمبندی میشود و خیلی زود عناصر و قطعات سرهمبندیشده از هم باز میشوند. تعمیرگاه موقعیت غریب و پارادوکسیکالی است. حیات ما در دست تولیدکنندگانی است که در موقعیت انحصاری و زدوبند با بوروکراسی، منافعش در سرهمبندی است و خیابان و کوچه را با سرهمبندی موقت قطعات به تسخیر تعمیرگاهها درمیآورد. ما نیز احساس میکنیم هرروز به تعداد بیشتری از آنها نیاز داریم. سرهمبندی شبح قدرتمندی است که برخی منکر آن هستند اما قدرتمند است. بیوقفه انسان و شهر را برای آفریدههای سرهمبندیشده مهیا کردهایم و بیش از آنکه محصول و کالا در خدمت ما باشد، ما در خدمت آن هستیم. دوستی تعریف میکرد در یک مسافرت رفتوبرگشت 10ساعته باید دو روز در تعمیرگاه و فروشگاه لوازم یدکی ماشین باشم. تعمیرگاههای زیاد که هر لحظه در کنار، روبهرو و زیر خانههای ما رشد میکنند و کوچه و خیابان را بند میآورند، نشانه بیماربودن تولید ما است و نشانه علاقه تولیدکنندگان ما به سرهمبندی است. گویی ما نمیتوانیم چیزها را بهخوبی به هم متصل کنیم و بست نسبتا پایداری ایجاد کنیم. درمانده از اتصال و ترکیب نوآور و پناهبردن به سرهمبندی. این مسئله در سیاست ما هم به چشم میخورد. سیاستگذاران نهتنها چفتوبست اجتماعی ایجاد نمیکنند، بلکه سرهمبندی میکنند و گاهی نیز خودشان بست و همبستگیهای اجتماعی را از هم میگسلند. سیاست با سرهمبندی موقت چیزها و نمایش آنها، تولیدکننده را هم ترغیب میکند که همینگونه عمل کند. خیابان و کوچههایی که برای انسان، روابط اجتماعی و همبستگی انسانها باید سامان داده شوند، بیشتروبیشتر به تسخیر تعمیرگاهها درمیآید که خود محصول سرهمبندی چیزها است. شهر، خیابان و انسانها در واقع، بار سرهمبندیهای سیاستگذاران و شرکتهای بزرگ تولیدکننده را به دوش میگیرند. تهران و کرج و شاید هم دیگر کلانشهرها سرزمین شمار انبوه تعمیرگاههایی است که حیات انسانی را را از شهر گرفتهاند. باید زودتر این بیماری که نام آن را سرهمبندی گذاشتهام، درمان شود. نیازمند آفرینش اتصالات جدید و محکم میان ایدهها، تکنولوژیها و منابع هستیم. سرهمبندی یک بیماری مسری است که باید آن را به خاک بسپاریم و به اتصال و مفصلبندیهای منعطف اما پایدار میان چیزها رو بیاوریم. به نظر من توسعه، گذر از سرهمبندی به اتصال دقیق، ظریف و منعطف بین چیزها است.