|

پارادایم‌‌شیفت در سیاست خارجی‌چرا مطلوب است؟

پارادایم‌شیفت‌ (Paradigm Shift) که نخستین‌بار توسط توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی (1962) برای توصیف تغییر در مفروضات اساسی حکمرانی یک نظریه از علم ارائه شد، امروزه در بسیاری از حوزه‌ها به‌ویژه علوم سیاسی به‌عنوان استعاره‌ای برای یک تغییر اساسی در سیاست یا ایده‌های سیاسی در حال کنش به کار گرفته می‌شود.

پارادایم‌شیفت (Paradigm Shift) که نخستین‌بار توسط توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی (1962) برای توصیف تغییر در مفروضات اساسی حکمرانی یک نظریه از علم ارائه شد، امروزه در بسیاری از حوزه‌ها به‌ویژه علوم سیاسی به‌عنوان استعاره‌ای برای یک تغییر اساسی در سیاست یا ایده‌های سیاسی در حال کنش به کار گرفته می‌شود. این شیفت تحت تأثیر کژکارکردهای پارادایم مسلط و بحران‌های سیاسی-‌اجتماعی و برای پاسخ به ابهامات پیچیده سیاست خارجی و روابط بین‌الملل ایجاد می‌شود. مفهومی که افق‌های تـازه‌ای گشـوده و بسیار مورد توجه سیاست‌مداران و کارگزاران، روزنامه‌نگاران و تحلیلگران رسانه‌های جمعی و اجتماعی، نخبگان و گروه‌های متخصص، سازمان‌ها و مراکز تحقیقاتی است.

سیر پارادایم سیاست خارجی، همواره تحت تأثیر رخدادها و روندهای اساسی آن در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. در شرایط حساس و پیچیده‌ای که امروز‌ منطقه و جهان با آن مواجه‌ شده، ایران بیش از همیشه نیازمند یک پارادایم‌شیفت در عرصه سیاست خارجی با دگرگونی‌های جدی است. سیاست خارجی ایران پس از انقلاب، شاهد گونه‌ای از پارادایم‌شیفت‌ در حوزه‌های گوناگون از جمله ایدئولوژی، استراتژی و دیپلماسی بوده است. در پرتو این شیفت، نخبگان نوظهور با واسازی و شالوده‌شکنی پارادایم مسلط به‌ صورت‌بندی اجماعی نوپدید در زمینه‌های گوناگون پرداختند و اصول حاکم بر مفاهیم کلیدی سیاست خارجی مانند باور ملی، امنیت ملی، اقتصاد ملی، منافع ملی و دیپلماسی بازتعریف و عمیقا دستخوش دگرگونی شد و حتی بعضی خرده‌پارادایم‌ها (خرده‌گفتما‌ن‌ها) با وجود تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرها در درون این پارادایم معنی‌سازی و ساخت‌بندی شده است.

اساسا دیپلماسی به‌عنوان یک ابزار و روش، بر این است تا با منطق، تعامل و تبادل منافع از کشمکش‌ها جلوگیری کند. هدف دیپلماسی مانند سیاست خارجی، حمایت از منافع و امنیت ملی است که این مهم در هر صورت با ابزار صلح‌آمیز حاصل می‌شود. دیپلماسی، نه سیاست خارجی بلکه کارگزاری برای اجرای سیاست خارجی است. سیاست خارجی، جوهر روابط خارجی هر حاکمیت و مجموعه‌ای از کنش‌های معطوف به گفت‌وگو، مفاهمه و مصالحه در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. دیپلماسی می‌کوشد در چارچوب قواعد بنیادین حاکم بر روابط بین‌الملل، اهداف و منافع ملی خود را محقق کند. هرچند وجه ایدئولوژیکی دیپلماسی مانند هویت و معنا و عرصه استراتژیک آن یعنی امنیت، بقا، اقتصاد و رفاه اهمیت بسیار دارد، اما برای ایجاد ارتباط سازنده و مسالمت‌آمیز در نظام بین‌الملل، تلاش برای دستیابی به یک تفاهم واقع‌گرا و هم‌گرا بسیار حیاتی است. دیپلماسی که بتواند در چنین شرایط حساس و پیچیده منطقه‌ای و بین‌المللی با کاهش تعارضات گفتمانی و گذار از موانع مذاکره به دنبال بازگشت نقش تاریخی ایران در عرصه روابط بین‌الملل و خروج از انزوای خسارت‌بار باشد. هرچند سیاست‌ خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر اصول و مبانی که از دهه‌های گذشته نسبت به غرب نهادینه‌ شده، مسیر توسعه روابط دیپلماتیک با غرب به‌ویژه ازسرگیری رابطه با ایالات متحده را با چالش‌هایی مواجه کرده اما امروز به ‌نظر می‌رسد با جهانی‌شدن اقتصاد و تحولات و تنش‌های سیاسی غیرقابل پیش‌بینی، جای تردیدی برای تلطیف اهداف راهبردی در سیاست خارجی و بسط بیش از پیش تعاملات بین‌المللی با شرق و غرب نیست. فقط با نگاه به شرق و گسترش روابط منطقه‌ای نمی‌توان کشور را از روابط با غرب بی‌نیاز کرد‌ یا تنش با همسایگان را به صفر رساند! همه شرق و غرب و کشورهای منطقه مکمل یکدیگرند. عربستان سعودی علاوه بر ایالات متحده، با روسیه و چین روابط تودرتو ایجاد کرده است. مکزیک، هم با ایالات متحده و هم با چین روابط استراتژیک دارد. ویتنام به‌صورت گسترده با چین، ایالات متحده و اتحادیه اروپا در رابطه است. هند هم در آسیا و هم در غرب اروپا و آمریکای شمالی، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال می‌کند. اندونزی با برنامه‌ریزی درازمدت در روابط با غرب و شرق توازن ایجاد کرده است. امارات متحده عربی بر دیپلماسی انرژی با مسکو، خرید سهام صنعت باطری‌سازی چین و کارخانه تولید تسلیحات برزیلی، سرمایه‌گذاری مالی در غرب اروپا و سیلیکون‌ولی ایالات متحده متمرکز شده است.

کشور پهناور ایران در دروازه ورود شرق به غرب قرار گرفته و بازیگر بسیار کلیدی در این منطقه استراتژیک برای پیوند منافع مشترک‌ میان شرق و غرب است. این موقعیت سوق‌الجیشی، مناسبات و منافع ملی ایران را هم به شرق و هم به غرب گره‌ زده است. با این وجود، اغلب پروژه‌های سیاست خارجی کشور در این سال‌ها به پیمان شانگهای و بریکس، توافق 25ساله با چین، پیمان راهبردی با روسیه و... محدود شده است. برجام تنها پروژه سیاست خارجی ایران با غرب بوده که در 18 اردیبهشت 1397، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده رسما از آن خارج شد و بار دیگر تحریم‌ها را بر کشور تحمیل کرد. گفتمان توازن در سیاست خارجی که هسته آن مصالحه است، می‌تواند انرژی تازه‌ای به اقتصاد سیاسی ایران وارد و آن‌ را از سونامی تنش‌های مزمن سیاسی دور کند. نجات اقتصاد نحیف ایران و کاهش ابرچالش ناترازی‌ها، بدون طراحی و اجرای مگاپروژه‌های صنعتی و انرژی از طریق جذب سرمایه‌گذاری‌های کلان خارجی و همکاری‌های اقتصادی، فنی و تکنولوژیک منطقه‌ای و بین‌المللی، بسیار زمان‌بر و حتی ناممکن است. پرواضح است که بدون رفع تحریم و حل تنش‌های بین‌المللی سیاسی، غلبه بر این چالش‌ها دشوار خواهد بود. پارادایم‌شیفت‌ سیاست خارجی ایران می‌تواند با تکیه بر قدرت نرم، کاهش اختلاف در دیدگاه‌های مبنایی، تثبیت استراتژی‌های چندوجهی برای بازی با همه بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی شرق و غرب، اعمال سیاست‌های پراگماتیک و تکثرگرا در توسعه همکاری‌های اقتصادی و سیاسی، گسترش میدان دیپلماسی از کشورهای همسایه و منطقه، حوزه‌های آفریقا، آمریکای لاتین، شرق آسیا، چین، روسیه و قدرت‌های نوظهور مانند هند، آفریقای جنوبی، برزیل، ترکیه و... به کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی، استرالیا، ژاپن و کره جنوبی، پارادایم تعاملی و رفع تنش با غرب را جایگزین رویکرد فعلی یعنی «مدیریت تخاصم» کند. گرچه این گذار پارادایمی با موانع و اختلاف‌نظرهای زیادی مواجه است اما با توجه به اظهارنظرها و شروط برخی مقامات پیشین و فعلی مبنی بر تفاوت ترامپ دور دوم با ترامپ دور اول و احتمال بازتعریف دکترین سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ایران، به‌نظر می‌رسد بر اساس آنچه رئیس‌جمهور درخصوص ضرورت بازنگری و سامان‌دادن روابط بین‌المللی کشور و رفع تنش‌ها گفته، زمینه برای تحقق این تغییر تا حدی فراهم باشد. بهبود محیط‌ کسب‌وکار و تحقق‌ سیاست‌های صنعتی، پولی، ارزی، مالی و تجاری، مستلزم اتخاذ نوعی سیاست‌ خارجی‌ است‌ که‌ با کنش‌ هوشمندانه‌ و درک‌ عقلایی‌ از شرایط حساس و سیال روابط‌ بین‌الملل و رهیافت‌ ثبات و صلح‌ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، زمینه‌ساز کامیابی‌ این سیاست‌ها و تأمین‌کننده منافع‌ ملی‌ کشور در این‌ دوره پرتلاطم‌ باشد. به این منظور، سیاست‌ خارجی‌ متوازن، پویا و دستاوردمحور، اکنون برای کشور بسیار حیاتی‌ است. این نوع سیاست‌ خارجی، از طریق‌ طراحی‌ و اجرای یک‌ دیپلماسی‌ اقتصادی هدفمند، به‌ دنبال تنیدگی‌ در زنجیره‌های جهانی‌ ارزش است‌. تحریم‌‌‌زدایی از اقتصاد کشور، پیش‌‌‌شرط مشارکت در این زنجیره‌ است‌‌. بر اساس داده‌های اطلس بازرگانی هاروارد، در فاصله سال‌های 1995 تا ‌2021، تقریبا هیچ‌یک از بخش‌های صادراتی کشور سهم قابل‌توجهی در بازار‌های جهانی نداشت.  تولید رقابت‌پذیر تنها در متن‌ و بطن‌ اقتصاد جهانی‌ امکان‌پذیر است‌. نقش‌آفرینی‌ سیاست‌ خارجی‌ در تولید رقابت‌پذیر از مسیر دیپلماسی‌ اقتصادی برون‌گرا‌ و تحریم‌زدا قابل‌ تحقق‌ است‌. تحریم‌، زمینه‌های تعامل‌ ایران با اقتصاد جهانی‌ را بسیار دشوار کرده‌، تا جایی‌ که دسترسی‌ به‌ زیرساخت‌های مالی‌، بیمه‌ای، سرمایه‌گذاری و داده‌ای لازم برای تعامل‌ با اقتصاد جهانی‌ تقریبا قطع‌ شده، بیشتر تعاملات کلان با معدودی از کشورها به اشکال غیرمتعارف‌ تهاتر می‌شود و تعامل‌ مالی‌ به صرافی‌ها محدود شده است‌. در چنین شرایط دشواری، درک عقلایی‌‌ از میدان پیچیده و پرتلاطم‌‌ روابط‌‌ بین‌الملل‌‌‌‌، جهان‌‌ بسیار متحول و سیالی را برای ما ترسیم‌‌ می‌کند که‌‌ از دوران گذشته اتحادهای دائمی‌‌ و پیوستن‌‌ نامتوازن در‌‌ یک‌‌ بلوک ثروت-قدرت،‌ به‌‌ شراکت‌‌های چندگانه‌‌ و منعطف‌‌ با حداکثر بلوک‌های ثروت-قدرت، شیفت شده است.