چرا در اجرای سیاست ضعیفیم؟
مدیران توانمند و شرافتمند، «سرمایه قدرت» برای رژیمهای سیاسیاند. «سرمایه قدرت» ابزار لازم برای اجرای سیاست است. اگر یک پروژه بزرگ سرمایهگذاری داخلی یا بینالمللی در دستور کار حکومت باشد، چند مدیر لایق و پاکدست در کشور سراغ داریم که بتوانند آن را مدیریت کنند؟ مشخص نیست. البته مدیران لایق بسیارند، اما اولا، آیا فرصت به آنان داده میشود و از هفتخان پالایش سیاسی گذر میکنند؟
مدیران توانمند و شرافتمند، «سرمایه قدرت» برای رژیمهای سیاسیاند. «سرمایه قدرت» ابزار لازم برای اجرای سیاست است. اگر یک پروژه بزرگ سرمایهگذاری داخلی یا بینالمللی در دستور کار حکومت باشد، چند مدیر لایق و پاکدست در کشور سراغ داریم که بتوانند آن را مدیریت کنند؟ مشخص نیست. البته مدیران لایق بسیارند، اما اولا، آیا فرصت به آنان داده میشود و از هفتخان پالایش سیاسی گذر میکنند؟ ثانیا، اگر فرصت داده شود، میتوانند از عهده انتظارات قدرتهای پنهان که هریک مطالباتی دارند، برآیند؟ و ثالثا، آیا ابزارهای لازم برای مدیریت کارهای سترگ دارند؟
مدیر اجرائی اختیارات و اعتمادبهنفس کافی ندارد. چون دستگاههای اجرائی آنقدر پیچیده و درهمتنیده هستند که امکان کار بزرگ را از او میگیرد. مدیر باید بتواند با شجاعت و اعتمادبهنفس یک کار بزرگ را به پیش ببرد. مدیری که گرفتار انواع محدودیتها، پایشهای درست و غلط، نظارتهای قانونی و فراقانونی، الزامات اداری، سیاسی و... است، فاقد اعتمادبهنفس لازم است. از سویی سایه سنگین جدلهای جناحی و از سوی دیگر فضای تهمت و دروغ که حاکم بر شبکههای مجازی است و دائما همه «مسئولان» را به گونهای کلی و مبهم مینوازد، نیز مزید بر علت است. چنین مدیری نمیتواند کار بزرگی کند. پست مدیریت اجرائی به خودی خود سود مادی چندانی ندارد؛ مگر آنکه اسباب رانت بشود. اگر فردی قوی و سالم باشد، ممکن است تن به پذیرش مسئولیت سنگینی که در دولت به او پیشنهاد میشود، ندهد. بنابراین درگیریهای زندگی شخصی سبب میشود کمتر تن به کار اجرائی در دولت بدهد.
مدیر اجرائی، فرایند انتخابشدن و بالارفتن از پلههای ترقی را به گونهای طی میکند که «آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه» شعار تضمین امنیت شغلیاش میشود. مدیر مطلوب در چنین سیستمی مدیر بیحاشیه است؛ مدیری است که به پروپای کسی نپیچیده باشد یا مجلس و نهادهای نظارتی روی او حساس نباشند. طبیعی است که چنین مدیری پس از طی این مراحل طاقتفرسا دیگر رمقی برای کارهای بزرگ و پرخطر ندارد. عمر ریاست را «گذران» میکند و وجیهالمله باقی میماند. یک مدیر خوب یعنی یک کارمند آرام و خوشبخت؛ به قول صمد بهرنگی یک «آقای چوخ بختیار» است. اینها نمونهها و دلایل اندکی از ضعف اجرای سیاستها در ایران است. البته عوامل دیگری هم میتوان برشمرد. در غیاب چنین فرصتهایی، زمینه برای مدیران سیاسی فراهم میشود که اغلب قواعد و سازوکارهای صنعت و تجارت را نمیدانند. از تولید و نوآوری و پیچیدگیهای آن کماطلاعاند. اغلب، صرفا با رفقا حشر و نشر سیاسی داشتهاند و تجربهای دندانگیر در زندگی نداشتهاند. دنیای ارتباطات واقعی آنها کوچک و جهان ارتباطات مجازیشان کمعمق است. در حلقه رفیقانِ «همفکر» عمری سپری کردهاند و اغلب همان رفقا را «بچههای خوب و دلسوز» میدانند، پس وقتی به مسئولیتی میرسند، سپردن هر کاری را به رفیقان روا میدانند. دادن امتیازات ویژه به آنان را نیز عین خدمت میدانند. درواقع به زبان حال میگویند: اکنون نوبت ماست که از فرصت بهره ببریم. هم فال است و هم تماشا. چنین مدیری را بر سر کار بزرگ گماردن نشاید.
چه باید کرد؟
اگر به همین دلایل و نمونهها، و تنها در قوه مجریه، اکتفا کنیم، باید گفت که سلسلهجنبان تقویت در مدیریت اجرائی کشور رئیسجمهور است. او باید بتواند به امور ذیل اهتمام ورزد:
1-نوآوری و شجاعت باید ملاک اصلی برای انتخاب مدیران باشد.
2-مدیران خویش را ارج نهد، به آنان اعتمادبهنفس دهد و از آنان حمایت و پشتیبانی کند.
3-از مدیران بخش خصوصی که امتحان پس دادهاند، دعوت به کار کند.
4-سازوکاری برای رصد مدیران گمنامی که در گوشه و کنار کشور خدمات ارزشمندی داشتهاند، فراهم کند و آنان را برکشد. یکی از مدیران ارشد کشور در سنوات پیشین چنین میکرد. مدیرانی را از شهرهای کوچک برکشید که تا ریاست سازمان برنامه و بودجه برآمدند یا در برخی وزارتخانههای کلیدی مسئولیت گرفتند. یکی مدیر اصلاحطلب بود و دیگری مدیری اصولگرا.
5-قرار نیست از همه مدیران انتظار داشته باشید که با انگیزههای غیرمادی کار کنند.
اگر واقعا کسی کار بزرگی برای کشور کرد و نتیجه آن چشمگیر بود، بلافاصله باید پاداش لازم را با ابزارهای گوناگون به او بدهید و به همگان نشان دهید که چرا چنین پاداش بزرگی به او دادهاید. این پاداشها را گرفتار فرایندهای پیچیده آییننامههای اعطای نشان نکنید. صریحا و به تشخیص خود، یا به تأیید گروهی اندک از معتمدان، اعلام کنید که در ازای چه کار بزرگی و دربرابر چه سود درخور توجهی برای مردم، چقدر به او پاداش دادهاید. چنین کاری انگیزهها را افزایش میدهد. مدیرانی را میشناسم که با تدابیری چند هزار میلیارد تومان برای دولت و برای مردم صرفهجویی کردند، اما حتی نامی از آنان برده نشد.
6- انتخاب مدیران را از تصلب استعلامهای جناحی-سیاسی-امنیتی برهانید. بند سیاست، مدیر آزاده برنمیآورد. «سرمایه قدرت ملی» را از طریق فراهمآوردن زمینه برای رشد مدیران قدرتمند ایجاد کنیم تا سیاستها با استحکامی درخور، اجرائی شود.